آیا مهران مدیری با «هیولا» هم شکست میخورد؟
مخاطبان دو قسمت «هیولا» اعتقاد دارند شوخیهای پیمان قاسمخانی خیلی برگرفته از کوچه و خیابان است و امضای هنری ندارد.
خبر پیوند و همکاری مجدد پیمان قاسمخانی با مهران مدیری برای مخاطبان پروپاقرص کمدیهای تلویزیون، یادآور روزگار خوش سریالهایی مانند «پاورچین»، «شبهای برره» و «مرد هزارچهره» بود؛ ایامی که نه خبری از سیطره فضای مجازی در زندگی ایرانیان بود و نه شبکههای فارسی زبان ماهواره، رقیبی برای صداوسیما بودند.
مهران مدیری اگرچه یکهتاز ساخت کمدی در تلویزیون بود، اما با چند سریال در شبکه خانگی نتوانست امتیاز خاصی بهدست آورد و با شکست به تلویزیون برگشت؛ هرچند که شاید «قهوه تلخ» او میتوانست سرنوشتی متفاوت پیدا کند.
اما حالا داستان فرق میکند. زوج مدیری و قاسمخانی مطمئناً کاملترین زوج پشتصحنهای آثار کمدی هستند. هر چند تجربههای قاسمخانی با عطاران هم قابلتوجه بوده است، اما جنس همکاری مدیری با قاسمخانی همیشه پربیننده و متفاوت از سایر کمدیها بوده است.
قسمت نخست «هیولا» بنا به گفته برخی رسانههای مجازی رکوردهای منحصربهفردی از خودش بر جای گذاشته است که البته هنوز هیچ منبع رسمی این ارقام عددی مخاطب سریال «هیولا» را تأیید یا رد نکرده است. شعار سریال تازه مدیری در این اثر «یک شاهکار است» خلاصه میشود! حال بدون نگاه متعصبانه و غلوآمیز آیا واقعاً «هیولا» شاخص چنین تعریف و جایگاهی را در دنیای دور از تبلیغات دارد؟ آیا «هیولا» از سریالهای «پاورچین» و «شبهای برره» بهتر خواهد بود؟ مطمئناً این ادبیات تبلیغی برآمده از تیز کردن شاخکهای مخاطبان آثار نمایشی برای هجوم به دیدن آن است و اصلاً فارغ از این موضوع، آیا رکوردهای دانلود «هیولا» را میتوان به جهت رضایت مخاطبان از این سریال تعریف کرد؟
شوخیهای آثار مدیری و قاسمخانی همیشه به دل مخاطبان نشسته است و «هیولا» هم از این قاعده مستثنی نیست. شوخیهایی در زبان، بدن و موقعیتهای «هیولا» بهوفور دیده میشود که بیمحابا و صریحتر از گذشته است. کنایههای «هیولا» به وضعیت کنونی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رکتر و شفافتر از گذشته است. اما برجستهترین شوخیها در صحنههایی دیده میشود که زبان ادبیاتی امروز جامعه مدنظر قرار میگیرد. بخشی از مخاطبان دو قسمت «هیولا» اعتقاد دارند که شوخیهای پیمان قاسمخانی خیلی برگرفته از کوچه و خیابان است و امضای هنری ندارد! سادگی و بیآلایشی شوخیها در «هیولا» باعث شده، مخاطب تصور کند در مقابل یک آیینهای قرار گرفته که اخبار و شوخیهای محفلی را بدون نگاه نافذ و موشکافانه، مؤلفگرایانه نظارهگر شده است.
دو قسمت ابتدایی «هیولا» را میتوان از دو جهت به تحلیل درآورد؛ سریالی که بدیهیترین موقعیتهای روز را در دست گرفته است و آنچنان هم مبتکر و نوآور نیست. استفاده سطحی و خامدستانه از مشکلات روز اجتماع شهری، سریال را به تریبونی برای تسویهحساب مخاطب با مشکلات و ناکارآمدی مسئولان تبدیل کرده است. اما از طرف دیگر، هوشمندی در به تصویر کشیدن فکتها و بازی روان و زیرپوستی بازیگران، «هیولا» را از تمام سریالهای اخیر تلویزیون جلو انداخته است تا مخاطب همچنان میان سریالهای تلویزیون و آثار شبکه خانگی به سمت «هیولا» خیز بردارد.
نایب قلیخان، پدربزرگ هوشنگ شرافت کاراکتر اصلی سریال «هیولا»، مشغول خدمت در پاسگاه مرزی است که سال 1295 با کاروان انگلیسی قاچاق اسلحه روبهرو میشود و پیشنهاد رشوه نجومی آنها را نمیپذیرد تا مهدی قلیخان توسط شاه قاجار به مقام شرافت نائل شود. خانواده شرافت نسل به نسل شرافت خود را حفظ کردند تا اینکه باغ ده هزارمتریشان تبدیل به یک واحد آپارتمان 100 متری میشود در پامنار...
کلیشههای رایج در «هیولا» شفاف و روشن هستند و مخاطب خیلی راحت با داستان جلو میرود. هوشنگ شرافت که نوه مهدی قلیخان است چنان شرافت پیشه میکند که نزد والدین خود مایه فخر خاندان شرافت است. هوشنگ شرافت در روایتی سریع و ساده به تمام آنچه گذشتگان مهدی قلیخان کسب نکرده، دست پیدا میکند. نقطه رشد و پیشرفت تازهترین نسل شرافتیها ضرباهنگی کاملاً آشنا، کلیشهای و نخنما شده دارد که البته کاملاً عامدانه از نگاه نویسنده و کارگردان صورت میگیرد. موقعیتهای ترقی تحصیلی، خانوادگی و شغلی هوشنگ شرافت همگی بنمایه کنایهای به آنچه سالیان سال در سینما و تلویزیون تماشا کردیم، دارد.
هوشنگ شرافت در ورق تاریخ امروز قرار میگیرد و همچنان صیانت از شرافت را در جامعهای که نظم اجتماعی آن بر باد رفته، حفظ میکند. شرافت، مرد دانا و آگاهی نسبت به شرایط نابسامان روز است که جهل و نادانی را کنار زده و خدمت به شیوه درستش را ارائه میدهد. رشته اصلی و سوژه محوری «هیولا» هم مانند سریال «شبهای برره» مردی از جنس سواد و دانش است که جامعه، پاکی و درستی وی را برنمیتابد. شرافت در میان سیل پلشتیهای نفرتانگیز گیر افتاده است. دامنه افکار لجامگسیخته چنان با نزدیکان شرافت درتنیده است که شرافت در آستانه لغزش از ارثیه معنوی گذشتگان خود قرار دارد. با این حال، باید منتظر قسمتهای تازه «هیولا» و فراز و نشیبهای هوشنگ شرافت برای حفظ سلامت و پاکدستیاش بود.
ترکیب بازیگران سریال «هیولا» هم درخور توجه است. فرهاد اصلانی با آن هیبت همیشگیاش اینبار در نقشی به کار گرفته شده است که سیامک انصاری نمونه مشابه حضور در آن را دارد. مردی دانا که باید در توسعهیافتگی جهل و حماقت اطرافیان زندگی کند. خمیرمایه آغازین «هیولا» کشش لازم برای همراه بودن مخاطب را داراست، اما تیپیکال بودن شاید ضعف دیگر سریال مهران مدیری است که در نقشهای پارتنر و فرعی بهوضوح مشاهده میشود.
«هیولا» شرایطی است که گریبانگیر تکتک ما ایرانیان شده است. این سریال، ساختاری از زندگی کلانشهری مثل تهران است که در آن باید شاخص رفاهی داشته باشید وگرنه هیچگونه مقبولیت اجتماعی و خانوادگی ندارید. «هیولا» برآمده از اوضاع نابسامان اقتصادی- اجتماعی شهری است که رجوع به اخلاق، انسانیت، مردانگی و نوعدوستی را ملغی اعلام میکند. «هیولا» در همین قسمتهای اولیه بیشمار سؤال طرح میکند و پاسخ هوشنگ شرافت به تمام این پرسشها یک جواب کلیشهای، اما قابل تأمل است «خدا حواسش به ما هست...»
باید منتظر غافلگیری «هیولا» در قسمتهای آتی باشیم. هنوز دست مدیری و قاسمخانی رو نشده است. ابعاد «هیولا» هنوز نزد مخاطب، ملموس و قابل رؤیت نیست. به همین خاطر، باید منتظر رونمایی از هیولایی باشیم که با شعار «این یک شاهکار است» ارتباط مستقیم داشته باشد، هرچند مبارزه «شرافت» با «هیولا» احتمالاً همان خط اصلی است.
*روزنامهنگار و منتقد/ ایرناپلاس
دیدگاه تان را بنویسید