صادق خرازی: اگر به سال ۹۲ بازگردم به روحانی رای نمیدهم
دبیرکل حزب «ندای ایرانیان» به بیان دیدگاه های خود در مورد روحانی، احمدی نژاد و کاندیداتوری در انتخابات 1400 پرداخته است.
روحانی تا چند روز قبل از انتخابات تنها ۳ درصد از رای مردم را داشت
سید محمدصادق خرازی گفت: همه میدانند که حسن روحانی تا چند روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ تنها ۳ درصد از رای مردم را داشت و چند عنصر باعث شد که آقای روحانی در جامعه اقبال پیدا کند. در اینکه آقای روحانی توانایی اجماع آرا را داشت شکی وجود ندارد، اما این موقعیت و مشروعیت و مقبولیت را نداشت؛ کمااینکه بارها میخواست وارد فضای انتخابات شود، ولی نمیتوانست، چون نخبگان او را نمیپذیرفتند. زیرا نخبگان در هر مقطعی از تاریخ ایران نقش داشتهاند. زمانی که آیتالله هاشمی رد صلاحیت شد یک پژواک تلخ اجتماعی به وجود آمد و مردم ۸ سال زیر سایه فریب احمدی نژاد بودند.احمدی نژاد همه را فریب داد؛ او بر روی دوش علما نشست و از روی علما عبور کرد؛ به نام دین از روی علما گذشت، به نام علما از روی علما گذشت. به نام مستضعفان از مستضعفان گذشت و من برای او آینده خوبی را نمیبینم. روزی هم به او پیغام دادم اما متاسفانه افرادی که دور او جمع شدهاند حرفهایی را میرنند که منافقین هم همان حرفها را بیان میکنند. آقای روحانی حمایت یکباره آقای هاشمی را به دست آورد و هاشمی به او پیام داد که لازم نیست تو کنار بکشی. البته مسائل دیگری هم وجود دارد که من فعلا نمیخواهم آنها را بگویم.
تصور از روحانی این بود که او یک هاشمی کوچک است
سفیر اسبق ایران در فرانسه اظهار کرد: آقای روحانی با حمایت مرحوم هاشمی و رئیس دولت اصلاحات و عقل جمیع جریان اصلاح طلبان وارد پاستور شد و فشاری که به آقای عارف آورده شد هم یکی دیگر از عوامل این اتفاق بود؛ اگر عارف کنار نمیکشید در آن فضا دست کم ۷ یا ۸ درصد رای داشت و روحانی رایش کم میشد و انتخابات به دور دوم کشیده میشد. بخش عمدهای از جناح راست مثل آقای ناطق نوری و هاشمی رفسنجانی با رئیس دولت اصلاحات و بخشی از نیروهای معتدل و افرادی که تفکر ملی گرایانه داشتند همه اینها پشت سر روحانی ایستادند تا او بتواند به پاستور برسد و تصور از روحانی این بود که او یک هاشمی کوچک است و همه میتوانند او را کمک کنند. اما او از زمانی که رئیس جمهور شد روز به روز به یک آقای روحانی دیگر تبدیل شد و با تعهداتش فاصله گرفت. کسانی را به دور خود جمع کرد که آنها کسان ما نبودند.
معاون نمایندهٔ دائم ایران در سازمان ملل متحد افزود: اگر قرار باشد به گفتن؛ من در روز مناظره اعلام خواهم کرد کسانی که برای آقای روحانی زندان رفتند و انفرادی کشیدند همه محذوف شدند و روحانی به جای اینکه از خرد جمعی و از تجارب بزرگانی نظیر رئیس دولت اصلاحات استفاده کند مشورتی با آنها انجام ندادو آقای هاشمی و رئیس دولت اصلاحات با بسیاری از انتخابهای آقای روحانی مخالف بودند؛ اما روحانی رئیس جمهور شده بود و حق داشت که به عنوان ریاست جمهوری وزرا و معاونینش را انتخاب کند؛ اما اطرافیان روحانی به گونهای چیده شده بودند که مجال به روحانی نمیدادند.
اگر به سال ۹۲ بازگردم به روحانی رای نمیدهم
مشاور ارشد رئیس دولت اصلاحات خاطرنشان کرد: اگر من به سال ۹۲ بازگردم به شعارهای روحانی رای میدهم، اما به شخص او رای نخواهم داد. من با آقای روحانی رفاقت بیشتر از ۴۰ سال داشتهام و او را دوست هم دارم و شاید ۵۰ بار به منزل یکدیگر رفتهایم و دهها سفر شخصی با هم داشتهایم و از دوران دفاع مقدس در کنار هم بودهایم، ولی علاقه شخصی من با منویات ملی ام متفاوت شده است. یکی از دلایلی که رئیس دولت اصلاحات موفق بود این بود که به عقل جمعی احترام میگذاشت و تصمیمی بدون تکیه بر عقل جمعی نمیگرفت و نتیجه هم این شد که پایان دولت او بزرگترین نرخ رشد توسعه تاریخ ایران را به ارمغان آورد.
بسیاری از وزرا میگویند که ما سالها است روحانی را ندیدهایم
دبیرکل حزب «ندای ایرانیان» گفت: من در وزارت خارجه یا سفیر و یا معاون بودهام و هر لحظه که اراده میکردم میتوانستم رئیس دولت اصلاحات را ببینم و با او مشورت کنم که این هم به دلیل روابط شخصی خودم با او نبود، بلکه به این دلیل بود که اهتمام داشت که با مسئولان و منتخبان خود همفکری کند و کارها را جلو ببرد. کمااینکه خیلی از جلسات هم تلخ میشد، اما خروجی جلسه با تدبیر همراه بود. اما آیا در دولت آقای روحانی هم به همین صورت است؟بسیاری از وزرا میگویند که ما سالها روحانی را ندیدهایم در کابینه میبینیم یا جلسات، ولی به صورت خصوصی خیر.
وی افزود: مگر میشود کسی وزیر باشد، اما هفتهای یکبار رئیس خود را نبیند؟ او باید موظف باشد که روزی ۶ یا ۷ وزیر را ببیند و در فرآیند هفتگی خود همه وزرایش را ملاقات کند و باید ماهانه با تمام وزارت خانهها و معاونینش جلسه داشته باشد و نرخ پیشرفت و پسرفت جامعه را به صورت دقیق با مشاوران خود چک کند.
با دیدن وضع مردم از اینکه روزی در این کشور مسئولیت داشتهام شرمنده میشوم
سید محمدصادق خرازی گفت: من یک فرد حزبی هستم و تشخیص اینکه من در رقابتهای انتخاباتی حضور پیدا کنم یا خیر برعهده من نیست؛ بلکه برعهده حزب من است. اگر حزب مسیرش به من برسد من باید فکر کنم و به آن پاسخ دهم. انسان از روز نخست موعود باید هدف و برنامه را ملاک زندگی خود و جامعه قرار دهد. اگر امروز از من سوال شود که مشکلات مردم چیست من مشکلات مردم را در ۳ بعد معاش، امنیت ، تبعیض و فساد میدانم که اینها عناصر اصلی زندگی مردم را تشکیل میدهند. دل بریدگی و دل مشغولی مردم هم در همین جاست که این زندگی شایسته مردم ایران نیست. اینکه کسی به بهانه قدرت بخواهد رفاه اجتماعی را نادیده بگیرد و یا کسی به دلیل رفاه اجتماعی و زندگی مرفه بخواهد امنیت مردم را نشانه بگیرد اقدام مطلوبی نیست.
او اضافه کرد: مردم یک شان و رفتار را در زندگی خود دارند و اگر در این مدت ۴۰ ساله مردم هر روز با یک بحران و گرفتاری و مشکل مواجه بودند این مردم وظیفه و دین خود را نسبت به ایران، انقلاب و اسلام ادا کردند و باز هم انجام خواهند داد. اما در این میان وظیفه دولتمردان چیست؟ وظیفه کسانی که در حکومت هستند چیست؟ آیا صرفا وظیفه شان این است که به زندگی خود و اطرافیانشان برسند؟ یا وظیفه شان رسیدگی به تمام اجزای زندگی جامعه است؟ اگر سفری به حواشی شهرهای کشور داشته باشید متوجه درد و رنج و آلام مردم خواهید شد. در این ماموریتها و سفرهای غیر رسمی که من این روزها به مناطق محروم داشته ام از اینکه روزی در این کشور مسئولیت داشتهام شرمسار میشوم
دیدگاه تان را بنویسید