«مثلثآنلاین» گزارش میدهد؛ چرا اصلاحطلبان اصرار بر چسباندن نامهایی چون لاریجانی، ناطق، خاتمی و روحانی به هم دارند؟
اتاق فکری که هیچگاه تشکیل نمیشود
اصلاحطلبان میکوشند با مطرحکردن نام شخصیتها به نوعی جلب توجه سیاسی کنند.
گروه سیاست مثلثآنلاین: اصلاحطلبان در چندوقت اخیر نامهای علی لاریجانی، سید محمد خاتمی، حسن روحانی و علیاکبر ناطق نوری را تحت عنوان اتاق فکر اصلاحطلبان مطرح میکنند و این در حالی است که اولا هیچیک از این شخصیتها هیچ سخنی مبنی بر تشکیل اتاق فکر به زبان نیاوردهاند و ثانیا اساسا این چهارنفر گرچه به طور کلی یا اصلاحطلب فرض میشوند یا نزدیک به اصلاحطلبان اما دقیقا دارای یک خط فکری مشترک نیستند؛ چنانکه علی لاریجانی هیچگاه خودش را اصلاحطلب معرفی نکرده است یا حسن روحانی که در دوره دومش کم اختلاف با اصلاحطلبان نداشت و حتی واعظی، رئیسدفتر روحانی، میگفت روحانی اصلا وامدار اصلاحطلبان نیست. تنها شاید ناطق نوری و خاتمی را قدری از نظر فکری شبیه به یکدیگر فرض کرد؛ هرچند آنها نیز روزگاری رقیب سرسخت هم بودند اما به هر روی دستِکم اکنون اختلاف نظری ندارند. اما ناطق هم به دلیل تشخیص فردیاش سالهاست هیچ کنشی در عالم سیاست نداشته است و در هر انتخابات که اصلاحطلبان از او دعوت کردهاند، او دست رد به سینهشان زده است.
افزون بر این تشکیل چنین اتاق فکری در شرایطی که برخی احزاب اصلاحطلب مانند کارگزاران سازندگی اصلا لیدری خاتمی را به رسمیت نمیشناسند یا بخش وسیعی از اصلاحطلبان مشکلات عدیده با لاریجانی دارند و هنوز نوع رویکرد لاریجانی در دوران ریاستش بر صداوسیما با خودشان را فراموش نکردهاند و بارها گفتهاند که او تحت هیچشرایطی اصلاحطلب قلمداد نمیشود یا آنکه بسیاری هم حسن روحانی را عامل بدنام شدن اصلاحطلبان میدانند و میگویند که باید از هرگونه انتساب به روحانی دوری کرد، قاعدتا نمیشود انتظار داشت که چنین جمعی بتوانند برای اصلاحطلبان تعیین تکلیف کنند.
حتی برخی از اصلاحطلبان هم نسبت به طرح این موضوع انتقاد کردهاند؛ برای مثال علی صوفی که به تازگی به «شرق» گفته است: «چنین اتاق فکر احتمالی کارساز نیست؛ زیرا آقای ناطق که سالهاست از سیاست کناره گرفته، آقای روحانی هم بهتازگی دولت را تحویل داده است و فعلا در حاکمیت جایی ندارد، آقای خاتمی هم که وضعیتش مشخص است و حتی تصویرش را هم نمیشود منتشر کرد و آقای لاریجانی هم شرایطش مانند گذشته نیست که در حاکمیت نفوذی داشته باشد؛ او ردصلاحیت شده و ردصلاحیتش هم به قوت خود باقی است. بنابراین اگر احیانا چنین نشستی برقرار شود، تحت هیچ شرایطی کارساز و راهگشا نخواهد بود».
یا اسماعیل گرامیمقدم که گفته است: «تجربه نشان داده است که این شخصیتها با توجه به مشی فکریشان نمیتوانند در قالب یک اتاق فکر سازمانیافته دور هم جمع شوند. حالا ممکن است گاهی با هم سخن بگویند و پیشنهادهایی را مطرح کنند اما تشکیل یک اتاق فکر بعید است. به یاد دارم در انتخابات شورای سوم خیلی تلاش شد تا آقایان هاشمی، خاتمی و کروبی جلساتی با هم برگزار کنند که نشد؛ البته فکر میکنم یک جلسه برگزار شد و دیگر ادامه نیافت. علاوه بر این راه چاره اصلاحطلبان وجود چنین اتفاق فکری نیست؛ زیرا چنین اقداماتی حتما طرف مقابل را تحریک میکند. از سوی دیگر دفاتر سیاسی احزاب مشغول کارند و مهم این است که سیاستهای اصلاحطلبان بیان شود، اصلاحطلبان بتوانند مطالبات مردم را پیگیری کنند و مناسبت شفافی با حاکمیت داشته باشند».
یا حسین انصاریراد که به «ایلنا» گفته است: «معقتدم اگر بنا باشد اتاق فکری وجود داشته باشد، باید از طرف خود اصلاحطلبان اصلی مانند آقایان خاتمی، کرباسچی، تاجزاده و امثال این اشخاص تشکیل شود. به اعتقاد من آقای روحانی هرچه انرژی در توان داشت، در همان جهت خاصی که ما نمیپسندیم تمام کرد؛ حال ممکن است آقای علی لاریجانی تا حدی محلی از اعراب داشته و شاید بتواند دوباره تاثیری داشته باشد اما آقای روحانی مهره سوختهای است که دیگر کاری از آن هم ساخته نیست».
حالا پرسش این است که هدف طیفهایی از اصلاحطلبان از طرح یک اتاق فکر موهوم که مشخص است هیچگاه تشکیل نخواهد شد، چیست؟ به نظر میرسد اصلاحطلبان از حالا به دنبال افکارسنجی عمومی باشند؛ به این معنی که میخواهند بررسی کنند که آیا جامعه به مهمترین شخصیتهایشان واکنش نشان میدهند یا نه؟ به بیان دیگر مطرحکردن نامها نوعی جلب توجه سیاسی در شرایطی است که مردم در دو انتخابات مجلس یازدهم در سال 98 و ریاستجمهوری سیزدهم در سال 1400 به تمام اصلاحطلبان «نه» گفتند.