مهدی هاشمی | مهدی هاشمی ازدواج دومش | مهدی هاشمی گلاب آدینه
سورپرایز میلیاردی مهدی هاشمی برای همسر دومش | زن مهدی هاشمی جواهراتش را به رخ کشید
مهدی هاشمی با همسر جدیدش عکسی به اشتراک گذاشته که خیلی صمیمی در کنار هم نشسته اند که نظر کاربران را به خود جلب کرده است.
مهدی هاشمی متولد سال ۱۳۲۵ در لنگرود می باشد. مهدی هاشمی همسر سابق گلاب آدینه بازیگر معروف زن است که جدایی آنها جنجال های زیادی به پا کرد. مهدی هاشمی برای بار دوم با مهنوش صادقی ازدواج کرد که او هم در عرصه بازیگری فعالیت دارد. مهدی هاشمی با همسر جدیدش عکسی به اشتراک گذاشته که خیلی صمیمی در کنار هم نشسته اند.
بیوگرافی مهدی هاشمی
مهدی هاشمی، با نام اصلی میرمهدی هاشمی قرمزی (زاده ۱۶ آذر ۱۳۲۵ در لنگرود)، بازیگر، کارگردان و فیلمنامهنویس تلویزیون، سینما و تئاتر ایران است. او در آثار کارگردانان بزرگ سینمای ایران چون بهرام بیضایی و رخشان بنیاعتماد و کیانوش عیاری نقش آفرینی کردهاست.مهدی هاشمی زادۀ ۱۳۲۵ در لنگرود است. او همسر گلاب آدینه، پدر نورا هاشمی و برادر ناصر هاشمی کارگردان سینما است. وی در سال ۱۳۵۲ در رشتۀ هنرهای نمایشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. فعالیت در تئاتر را به عنوان بازیگر به همراه داریوش فرهنگ در سال ۱۳۴۸ با تشکیل گروه تئاتر «پیاده» آغاز نمود.به بهانه عکس مهدی هاشمی و همسر دوم تصویر او را در کنار همسر اولش ببینید.
داریوش فرهنگ و همسر پیشیناش سوسن تسلیمی،از همکلاسیهای دورۀ دانشکدۀ مهدی هاشمی محسوب میشوند که اوج همکاری آنها در ساخت سریال سلطان و شبان بود.وی نخستین بازی سینماییاش را در فیلم «زنده باد …» ساختۀ خسرو سینایی تجربه کرد. اما بازی او در مجموعه تلویزیونی سلطان و شبان بود که نامش را سر زبانها انداخت و او را به شهرت رساند. بازی او در فیلم دو فیلم با یک بلیت، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول نهمین دوره جشنواره فیلم فجر را برای او به ارمغان آورد.مهدی هاشمی در دهه هفتاد باز هم در فیلمهای همسر و معجزه خنده درخشید. بسیاری از منتقدان، سیمرغ بلورین دوازدهمین دوره جشنواره فیلم فجر را از آن مهدی هاشمی، برای بازی در فیلم همسر میدانستند.
صحبت های جنجالی مهدی هاشمی
مهدی هاشمی: اگر بازیگر نمیشدم دوست داشتم راننده ترانزیت شوم
در سلسله نشستهای تاریخ شفاهی، موزه سینما اینبار میزبان «مهدی هاشمی» بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون بود. بخشهایی از این گفتگو که برای اولین بار در نوروز منتشر شده را در زیر میخوانید.مهدی هاشمی با بیان اینکه در لنگرود به دنیا آمده است، گفت: «تابستانها از پدرمان میخواستیم ما را به چمخاله که دریا داشت ببرد تا شنا کنیم. از کودکی شناکردن را دوست داشتم.»
هاشمی با بیان اینکه در سال ۱۳۵۲ در رشته هنرهای نمایشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد، ادامه داد: «در دانشگاه با داریوش فرهنگ که از آبادان آمده بود آشنا شدم.(مردی از جنوب و جوانی از شمال)این آشنایی برای من بسیار سازنده بود و من برای این دوستی همیشه از او تشکر میکنم .البته من و داریوش باهم تفاوتهایی هم داشتیم او بسیار بیرونی و چالاک و من گوشه گیر بودم.».
هاشمی درباره بازی کردن در اولین فیلم سینمایی گفت: «در اردیبهشت سال ۵۸ که چهار ماه از انقلاب گذشته بود تئاتر«دایره گچی قفقازی» نوشته برتولت برشت را تمرین میکردیم که داریوش فرهنگ کارگردانی آن را برعهده داشت و فاطمه معتمدآریا، گلاب آدینه، سوسن تسلیمی و ... در آن بازی میکردند و من هم نقش آزداک را داشتم . نمایش بسیار مهمی بود و در تالار وحدت به روی صحنه رفت. فرح اصولی هنرمند نقاش که بعدها همسر زنده یاد خسرو سینایی شد به او گفت بازی من را در این نمایش ببیند و بعد از آن از من تست گرفتند و فیلم «زنده باد...» اولین فیلم سینمایی من شد.»
او با تشکر از علی رفیعی، کیانوش عیاری ، بهرام بیضایی و داریوش فرهنگ بیان داشت: «کارگردانها هر کدام تفکر و سلیقه خود را دارند و من بازیگری هستم که برای بازی جدیدم بازیهای قبلی را از ذهنم پاک میکنم و خودم را از گذشته خالی میکنم و در اختیار جدید قرار میدهم. من معتقدم یک بازیگر باید تا جایی که میتواند مَنیت را از خود دور کند و مَنیت خود را مطلق نکند زیرا این امر بازیگر و دیگران را در درازمدت در سیاست، هنر و زندگی نابود میکند.»
ماجرای رفاقت مهدی هاشمی با داریوش فرهنگ
هاشمی در ادامه و درباره خجالت َکشیدن از بازی در یکسری از کمدیهای نوشت: «در کمدی از یک حدی بیشتر خجالت میکشم بازی کنم و برای بازیهایم در نقشهای کمدی حد و اندازه می گذارم و به همه کارگردانها هم گفتم که اگر از حد تعیین شده بازی بخواهند باید سراغ جری لوئیس بروند.»
او درباره همکاریاش با کیانوش عیاری نیز توضیح داد: «من سه همکاری با عیاری داشتم که دو سریال روزگار قریب و هزاران چشم (که نقش یک نابینا را داشتم) و فیلم سینمایی خانه پدری که یک حرف اساسی تاریخی را بیان میکند.در این فیلم بچه به کمک پدرش خواهرش را دفن میکنند و زمانیکه پدر پیر میشود و جنازه را دوباره میبیند که فقط یک دسته مو باقی مانده است قلبش میگیرد و بیهوش میشود.»
هاشمی همچنین گفت: «یادم میآید یکبار از عزیز ساعتی عکاس بزرگ و فیلمبردار خوب سینمای ایران که در چند فیلم باهم همکاری داشتیم سوال کردم که چندین دهه است باهم همکاری داریم نظرت درباره من چیست؟ و او در پاسخ به من گفت در این اوضاع بهم ریخته که هر لحظه ممکن است زندگی یک هنرمند قطع شود از اینکه خودت را با ورزش، روحیه شاد و اخلاق خوب تا اینجا رساندی و توانستی با کارگردانهای خوب کار کنی، خوشحال باش.»
او با بیان اینکه خیلی طرفدار شادی است، افزود: «خداوند بزرگ ما را برای شادی آفریده است که شاید به هزاران دلیل شادی روز به روز کمتر شود اما من همیشه سعی دارم شادی بدوی را در خودم حفظ کنم.»
هاشمی با بیان اینکه رانندگی کامیون و ترانزیت را خیلی دوست داشته است، گفت: «رانندگی شغلی است که آدم را به هیچجا وصل نمیکند و آدم در اختیار تنهایی خود است. بازیگری من را به سمت جمع برد و خیلی خوشحال هستم از اینکه این اتفاق افتاد.»
وی در پایان بیان داشت: «در دودناکترین فضاها سعی کنید یک روزنهای به سمت روشنی و پاکیزگی پیدا کنید و به دنبال آن بروید. اینکار میتواند با ورزش و خواندن شعرهای تعالی دهنده از بزرگانی همچون حافظ، مولانا و سعدی و ... باشد. در کشورمان گنجینههای وجود دارد که میتوانیم با درون پاکیزهمان با آلودگیهای بیرون مبارزه کنیم.»