«مثلثآنلاین» گزارش میدهد؛ کدام اختلافات مبنایی اصلاحطلبان را تضعیف کرد؟
اختلافاتی که سر باز کرده است
سه اختلافنظر مهم در میان اصلاحطلبان به همراه مخدوششدن سرمایه اجتماعی آنها زمینه کمفروغشدن جبهه اصلاحات در عالم سیاست را فراهم کرده است.
گروه سیاست مثلثآنلاین: اصلاحطلبان که اینروزها به گفته سید حسین مرعشی مشغول تدوین برنامههای انتخاباتی خود برای انتخابات مجلس دوازدهم هستند، کم اختلاف نظر با یکدیگر ندارند. برخی از این اختلافها همانهایی است که در گذشته وجود داشته و برخی هم اختلافاتی تازه است که گویا بعد از انتخابات ریاستجمهوری 1400 رخ نموده است. مرعشی که حالا در قامت دبیرکل جدید حزب کارگزاران ظاهر شده میگوید که حزب کارگزاران تحت هر شرایطی در انتخابات شرکت میکند و برایش مهم نیست چه کسانی ردصلاحیت میشوند اما در مقابل میگوید که این حزب هماهنگ با تصمیمات جبهه اصلاحات فعالیت خواهد کرد؛ تشکیلاتی که بخش قابل توجه اعضایش باور دارند اگر نامزدهای اصلاحطلب ردصلاحیت شوند، باید عطای انتخابات را به لقایش بخشید؛ همان سیاست تحریم انتخابات که چندسالی است اصلاحطلبان با عنوان مشارکت مشروط در انتخابات از آن یاد میکنند.
پس این اولین اختلاف اصلاحطلبان اما حتما این تفاوت نگاه درباره راهبرد انتخاباتی مهمترین اختلاف نظر آنها نیست و سه اختلاف مبنایی میان آنها وجود دارد که تأثیر خود را نهتنها بر نحوه ورود اصلاحطلبان به انتخابات میگذارد، بلکه شاید باعث جداشدن طیفهای اصلاحطلب از نظر محتوایی از یکدیگر میشوند.
1. نخستین اختلاف نظری اصلاحطلبان در ماهیت «اصلاحات» است؛ آنکه اصلا اصلاحات قرار بود یک جریان فراگیر اجتماعی باشد یا یک جبهه سیاسی با کارکرد کسب قدرت از طرق قانونی و حزبی؟ همین پرسش باعث دو شقهشدن اصلاحطلبان میشود. کارگزاران و راستگرایان محافظهکار اصلاحات باور دارند اصلاحطلبان باید تحت هر شرایطی در قدرت باقی بمانند و همانطور که مرعشی میگوید برایشان مهم هم نباشد که چه کسانی نامزد میشوند یا نمیشوند یا چه کسانی ردصلاحیت یا تأییدصلاحیت میشوند و اگر هم هیچ نامزد جناحی وجود نداشت این طیف سیاست ائتلاف را در پیش میگیرد. در مقابل اصلاحطلبانی هستند که میگویند اصلاحات یک جریان اجتماعی است و یکی از کارکردهایش کسب قدرت سیاسی است و آن هم اگر جامعه از اصلاحات طلب کند؛ بنابراین این طیف در شرایطی که سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان به شدت ریزش کرده، باور دارد که باید به جامعه بازگشت و قدرت رسمی را برای زمانی گذاشت که بازهم پایگاه اجتماعی قدرتمندی پشت سر اصلاحطلبان قرار گیرند.
2. اختلاف نظری دیگر قدری بیش از مورد پیشین بر جدایی کامل طیفهایی از اصلاحات از یکدیگر دامن میزند. این اختلاف ناظر به مناسبت اصلاحطلبان با مجموعه حاکمیت است. هستند در میان دو طیف جامعهگرا و قدرتگرای اصلاحات که با هر خوانشی سعی میکنند گفتمان خود را خارج از گفتمان اصلی نبرند؛ به این معنی که انتقادها با حفظ اصول باشد اما طیف رادیکال اصلاحات از این مرز گذشته است و مشاهده میشود که خود را در تضاد با اصول حاکمیتی تعریف میکند. مصطفی تاجزاده و شاید سعید حجاریان را میتوان در این طیف دستهبندی کرد؛ افرادی که حتی از خاتمی هم رد شدهاند و میبینیم سمتوسوی انتقادهای آنها دیگر نه محدودیتهای کار سیاسی که بعضا به اصل نظام است؛ آنها سعی میکنند مورد انتقادشان حتی مسئولان یا حتی اصولگرایان نباشد و بیشتر به مبانی حمله میکنند؛ راهی که به نظر میرسد آنها را نزدیک به اپوزیسیون میکند.
3. سومین اختلاف مهم هم در ارتباط با جایگاه رهبری اصلاحات است. به وضوح طیفهایی از اصلاحطلبان از سید محمد خاتمی عبور کردهاند و او را دیگر لیدر اصلاحات نمیدانند. جالب است که دو طیف محافظهکار و رادیکال اصلاحات در اصل انتقاد به خاتمی مشترکاند اما هر یک از ظن خود به خاتمی انتقاد میکنند. راستگرایان محافظهکار میگویند که خاتمی آنطور که باید و شاید کارکرد تشکیلاتی خود را ایفا نمیکند، در هر انتخابات به میزان انتظار در میان میدان ظاهر نمیشود و برای حضور اصلاحطلبان در قدرت از نفوذ کلام خود دریغ میکند؛ برای مثال عدم حمایت علنی او از عبدالناصر همتی در انتخابات مجلس یازدهم یکی از مصادیق مثالهای انتقادها به او است. در مقابل رادیکالها خاتمی را محافظهکار میدانند که چرا سطح انتقادهایش را بالا نمیبرد، با زبانی تند نسبت به مبانی انتقاد نمیکند و باعث خیزش اجتماعی علیه حاکمیت نمیشود. با این شرایط به صراحت میتوان گفت که جایگاه لیدری در جبهه اصلاحات عملا بلاموضوع شده است و خاتمی بیشتر به یک شخصیت مورد احترام اصلاحطلبان تبدیل شده است و هیچ بعید نیست منتقدان درون جناحی او اگر فرصت را مغتنم ببینند، لیدری جدید جایگزین او کنند؛ چنانکه مرعشی اخیرا گفته بود که ما ضمن احترام به آقای خاتمی، اصالتهای خود را داریم.
سه اختلافنظر مذکور در میان اصلاحطلبان به همراه مخدوششدن سرمایه اجتماعی آنها زمینه کمفروغشدن جبهه اصلاحات در عالم سیاست را فراهم کرده است که البته عملکرد آنها و دولت تحت حمایشان یعنی دولت حسن روحانی در به وجودآمدن چنین شرایطی بیتأثیر نبوده است.