آیا مسیر پاستور از واشنگتن میگذرد؟
دکتر رحیم بایزیدی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: مذاکره ایران و آمریکا در شرایطی تحقق پیدا خواهد کرد که جناحهای چپ در هر دو دولت ایران و آمریکا، قدرت را در اختیار داشته باشند. بارزترین نمود تاریخی آن توافق برجام بود که حاصل همزمانی سه ساله دولت دموکرات در آمریکا و دولت اعتدالی در ایران بود. کمترین احتمال مذاکره نیز در صورتی خواهد بود که جناحهای راست، قدرت را در هر دو کشور در اختیار داشته باشند. در صورتی که جناحهای غیرهمسو در هر یک از دو کشور نیز در راس قدرت باشند (دولت دموکرات در آمریکا و دولت اصولگرا در ایران یا دولت جمهوریخواه در آمریکا و دولت اصلاحطلب در ایران)، احتمال مذاکره پایین خواهد بود که نمود بارز آن در زمان دولت اصلاحات در ایران و دولت جمهوریخواه بوش در آمریکا رخ داد.
دیپلماسی ایرانی: انتخابات پنجاهونهم ریاست جمهوری آمریکا در شرایطی برگزار میشود که دوقطبیهای گفتمانی در بسیاری از کشورها روزبهروز در حال برجستهتر شدن هستند. تقابل گفتمانهای لیبرال و محافظهکار در آمریکا، چپ و راست در جهان، اجماع پکن و اجماع واشینگتن در شرق و غرب و حتی اصولگرا و اصلاحطلب در ایران به یکی از نقاط عطف سرنوشتساز در رقابتهای سیاسی رسیدهاند. گفتمانهای رقیب در عرصه سیاست خارجی نیز بخشی از این تقابل گفتمانی به شمار میآیند. در کنار روند صعودی تقابل گفتمانهای رقیب در عرصه فکر و عمل سیاسی؛ روند دیگری شامل روند فزاینده تاثیرپذیری کشورها از معادلات داخلی سایر کشورها در حال بروز و ظهور است. اگر زمانی بحران ها و تحولات سیاسی محدود به داخل مرزهای یک کشور یا در نهایت یک منطقه بود، اما در عصر حاضر تاثیرپذیری بین المللی از تحولات داخلی سایر کشورها بیشتر و گسترده تر از سابق شده است؛ به خصوص اگر آن کشور، ایالات متحده آمریکا باشد که بیشترین نفوذ سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی را در سطح جهانی دارد. شاید به همین دلیل است که توجه دولت ها بیش از پیش به لابی گری در مراکز جهانی قدرت، معطوف شده، تا از این طریق با صرف هزینه های کمتر، به اهداف مطلوب خود در سیاست خارجی دست یابند.
در چنین فضایی باید با این کلیشه غیرعقلانی که «انتخابات آمریکا تاثیری بر فضای رقابت های گفتمانی در سیاست خارجی ایران ندارد» به مبارزه برخاست، چرا که نه تنها تصویری وارونه از حقیقت را به جلوه میکشد، بلکه میتواند تصمیمسازان سیاسی را به بیراهه بکشاند. لذا پرسش اساسی که مطرح میشود، نه در مورد ماهیت اثرگذاری، بلکه پیرامون میزان و چگونگی اثرگذاری رویدادهای سیاسی بر همدیگر است. در این مورد خاص، اثرگذاری پنجاهونهمین انتخابات ریاست جمهوری آمریکا (نوامبر 2020) بر سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران (خرداد 1400) تحلیل میشود.
ورای پرداختن به شانس موفقیت هر یک از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و سناریوهای سه گانه مطرح در این زمینه (پیروزی ترامپ، پیروزی بایدن، یا حصول یک نتیجه مورد اختلاف)؛ این یادداشت، بازه زمانی تحلیل خود را از 20 ژانویه (1 بهمن)؛ یعنی زمانی که رئیس جمهوری جدید آمریکا بر اساس قانون اساسی این کشور استقرار یافته، تا 28 خرداد یعنی انتخابات ریاست جمهوری ایران، در نظر می گیرد. با این فرض، در نهایت، سناریوهای سه گانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، به دو سناریوی ممکن، یعنی پیروزی نهایی ترامپِ جمهوری خواه یا پیروزی نهایی بایدنِ دموکرات، تقلیل پیدا خواهد کرد.
مفروض اساسی این نوشته در این است که «معیشت، نه تنها در آمریکا، بلکه در بیشتر کشورهای جهان و از جمله ایران، تعیینکنندهترین عامل در انتخابات است.» در آمریکا با استناد به نظرسنجیهای متعددی که انجام شده، وضعیت اقتصادی، بخش عمده ای از سبد رای مردم این کشور را به خود اختصاص داده و در درجه دوم بحران کرونا قرار دارد. در نهایت نیز تنها بخش کوچکی از مردم آمریکا، سیاست خارجی را به عنوان یک فاکتور مهم در رای دهی مد نظر قرار می دهند. اولویت معیشت در انتخابات ایران نیز صدق می کند و به زعم بسیاری از کارشناسان، آقای روحانی پیروزی خود در انتخابات 1392 و 1396 را بیشتر مدیون گفتمان معیشت بود تا گفتمان سیاست خارجی؛ با این توضیح که استراتژی انتخاباتی آقای روحانی مبتنی بر پیونددهی معیشت با سیاست خارجی بود؛ تا در مرحله بعد با ارائه برنامه مذاکرات هستهای، خود را به عنوان پرچمدار گفتمان معیشت جلوه دهد. به عبارتی سادهتر، آقای روحانی در هر دو انتخابات یازدهم (1392) و دوازدهم (1396)، وعده حل معیشت از مسیر سیاست خارجی را مطرح ساخت؛ با وجود اینکه در نهایت، این راهبرد به شکست منتهی شد.
به صورت کلی و البته تحت تاثیر راهبرد پیوند معیشت و سیاست خارجی دولت یازدهم و دوازدهم، پیوند اقتصاد و روابط خارجی کشور در طول 7 سال اخیر، تعمق بیشتری یافته است که بعضا منشا آسیبهای بسیاری هم در حوزه اقتصادی و هم در حوزه سیاسی بوده تا جایی که شاید به جرات بتوان گفت، در هیچ برههای از تاریخ 42 سال اخیر، اینچنین انتخابات آمریکا بر ساحت اقتصادی و سیاسی ایران و به طور خاص گفتمانهای رقیب در عرصه سیاست خارجی کشور، اثرگذار نبوده به نحوی که در فاصله 8 ماهه تا خرداد 1400 این سوال را پیش روی ناظران قرار داده که آیا در این دوره، مسیر پاستور از واشینگتن میگذرد؟
سناریوهای 4 گانه انتخابات آمریکا و ایران
برای پاسخ به پرسش مطرح شده، لازم است تا سناریوهای انتخاباتی آمریکا را در مواجهه با سناریوهای انتخاباتی ایران مورد بررسی قرار دهیم. اگر گفتمانهای سیاست خارجی ایران پیرامون مذاکره یا عدم مذاکره با غرب و به طور خاص آمریکا را در دوره زمانی پیش از انتخابات ریاست جمهوری مورد بررسی قرار دهیم؛ و با این مفروض که جریان اعتدال نیز در گفتمان سیاسی خود، در رده اصلاحطلبان قرار میگیرد میتوانیم دو گفتمان مقاومت یا مذاکره را استخراج کنیم که نماینده دو جناح سیاسی اصلی در کشور (اصولگرایی و اصلاحطلبی شامل اعتدالیون) نیز هستند. به طور کلی دو سناریوی محتمل در انتخابات آمریکا در مواجهه با سناریوهای دوگانه انتخاباتی در ایران، تشکیلدهنده یک ماتریس 2 در 2 خواهند بود که حاصل آن 4 سناریوی مختلف خواهد بود. با توجه به تقدم زمانی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و اثراتی که این رخداد میتواند در فاصله 5 ماهه از روی کار آمدن دولت جدید آمریکا (1 بهمن 1399) تا سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران (28 خرداد 1400)، بر فضای اقتصادی و سیاسی کشور داشته باشد، 4 سناریوی ذیل قابل تحقق هستند:
سناریو اول: دولت جمهوریخواه در آمریکا (ترامپ) و دولت اصولگرا در ایران
پیروزی ترامپ در انتخابات 13 آبان، نه تنها منجر به تشدید فشارهای تحریمی علیه ایران خواهد شد، بلکه امکان مذاکره و تماس آمریکا و ایران را در حوزههای مختلف هستهای و غیرهسته ای به نازلترین سطح خود در 4 دهه اخیر کاهش میدهد. تشدید احتمالی فشارهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی آمریکا پس از انتخاب مجدد ترامپ، تا زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایران در 28 خرداد 1400، نه تنها مقبولیت سیاسی گفتمان مذاکره در سیاست خارجی جمهوی اسلامی ایران را کاهش خواهد داد، بلکه منجر به تضعیف این گفتمان در سطوح اجتماعی نیز خواهد شد. تاکید دولت جمهوریخواه آمریکا بر کمپین فشار حداکثری علیه ایران، و تاکید همزمان دولت اصولگرا بر تقویت محور مقاومت در سطح منطقه، ممکن است منجر به تشدید مناقشات منطقهای ایران و آمریکا از سطح جنگ نیابتی به جنگ محدود شود. همچنین فروپاشی برجام از محتملترین پیامدهای سناریو اول است.
سناریو دوم: دولت جمهوریخواه در آمریکا (ترامپ) و دولت اصلاحطلب یا اعتدالگرا در ایران
گرچه نظرسنجیهای عمومی در آمریکا عمدتا پیروزی جو بایدن را پیشبینی کردهاند، اما نظام انتخاباتی آمریکا، وزن بیشتری را به ایالتهای چرخشی داده، که اتفاقا اختلاف دو کاندیدا در آن کمتر از سطح ملی است. لذا تحولات هفتههای منتهی به انتخابات، اثرگذاری بسیاری بر نتیجه انتخابات آمریکا خواهد داشت که میتواند منجر به پیروزی دونالد ترامپ شود. عوامل دیگری که میتواند منجر به پیروزی دونالد ترامپ شود، بروز اختلاف و در نهایت ارجاع پرونده انتخابات آمریکا به مجلس نمایندگان و یا دیوان عالی است که در هر دو نهاد، جمهوریخواهان از اکثریت برخوردارند. گرچه پیروزی دونالد ترامپ مقبولیت گفتمان مذاکره در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، را تضعیف خواهد کرد؛ اما این جریان در انتخابات یازدهم و دوازدهم ریاست جمهوری، با پیونددهی معیشت جامعه با سیاست خارجی در ایجاد دوگانه پارادوکسیکال «تحریم-مذاکره» موفق عمل کرد و با اتکا بر همین رویکرد، در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد. با این وجود جریانهای طرفدار مذاکره در انتخابات 1400، احتمالا به دوگانههای قدرتمندتری همچون «جنگ-مذاکره» در رقابتهای سیاسی پناه خواهند برد به نحوی که انتخاب جناح مقابل را مترادف با ورود به عرصه جنگ برساخته کنند و از این طریق جامعه رای دهندگان ایرانی را در مقابل دوراهی برساخته «جنگ و یا گریز از جنگ» قرار دهند.
سناریو سوم: دولت دموکرات در آمریکا (بایدن) و دولت اصولگرا در ایران
سناریوی سوم مبتنی بر پیروزی بایدن در انتخابات آمریکا و روی کار آمدن یک دولت اصولگرا در ایران است. تحقق این سناریو میتواند در نتیجه کاهش مقبولیت دولتهای مستقر در دو کشور (دولت جمهوریخواه در آمریکا و دولت اعتدالی در ایران) رخ دهد. تجربه 7 ساله دولتهای یازدهم و دوازدهم، مقبولیت این جریان و میزان مشارکت اصلاحطلبان که حامیان اصلی جریان اعتدالی بودند را تحت تاثیر قرار خواهد داد که اثرگذاری مستقیمی بر انتخابات ایران نیز خواهد داشت. با روی کار آمدن جو بایدن و در صورت عدم تحقق مذاکره میان دولت دوازدهم و دموکراتها (در فاصله 5 ماهه از شروع دولت بایدن تا انتخابات ایران)، امکان مذاکره و کسب نتیجه میان اصولگرایان و دموکراتها دور از ذهن خواهد بود. در این سناریو، تنها حالت همکاری و مذاکره میان دو کشور، بر سر مسئله هستهای و برجام خواهد بود. به عبارتی دیگر، احتمالا آمریکا به برجام بازخواهد گشت و مذاکرات ایران نیز صرفا در رابطه با بازگشت و تعهد مجدد آمریکا به برجام خواهد بود.
سناریو چهارم: دولت دموکرات در آمریکا (بایدن) و دولت اصلاحطلب یا اعتدالگرا در ایران
در چارچوب این سناریو، ابتدا دولت بایدن در انتخابات نوامبر 2020 پیروز خواهد شد و در ایران نیز اصلاحطلبان یا اعتدالیون موفق خواهند شد که نهاد ریاست جمهوری را برای 4 سال دیگر در اختیار بگیرند. با توجه به تعاملاتی که دولت ایران با بخشی از بدنه حاکمیت آمریکا در دوران اوباما داشته و بعضا این تعاملات تداوم پیدا کرده است؛ میتوان ادعا کرد که پیروزی بایدن در آمریکا میتواند نقش مهمی در پیروزی اصلاحطلبان در ایران داشته باشد. به خصوص اینکه در بازه 5 ماهه از به قدرت رسیدن بایدن در 20 ژانویه (1 بهمن) تا انتخابات ایران (28 خرداد) و در صورت بازگشت آمریکا به برجام، دولت این کشور احتمالا با هدف اثرگذاری بر انتخابات ایران، مجوز آزادسازی بخشی از داراییهای مسدودشده ایران در سایر کشورها را صادر کند. بر اساس آمارهای مختلف میزان داراییهای مسدودشده ایران در خارج از کشور بین 40 تا 120 میلیارد دلار تخمین زده شده که در صورت دستیابی دولت به بخشی از این منابع مالی، قیمت ارز که در سالهای اخیر به عنوان یکی از شاخصهای مهم عدم موفقیت اقتصادی دولت در نظر گرفته شده است، کاهش خواهد یافت.
با توجه به امکان آزادسازی برخی از منابع مالی مسدودشده ایران در کشورهایی از قبیل چین، عراق، ژاپن، کرهجنوبی یا لوکزامبورگ، دولت آمریکا حتی اگر تنها بخشی از این منابع را آزاد کند (که البته در ازای آن نیز امتیازاتی را از دولت طلب خواهد کرد)؛ قدرت پولپاشی و تزریق منابع مالی دولت دوازدهم را به طرز چشمگیری افزایش خواهد داد. آزادسازی این منابع مالی دقیقا در بازه 5 ماهه تا انتخابات ایران، میتواند سیاستهای مالیاتی دولت را نیز تحت تاثیر قرار دهد و برای ایجاد رونق کوتاهمدت در اقتصاد، سختگیریهای مالیاتی را کاهش دهد. بازگشت آمریکا به برجام همچنین میتواند فرصت تبلیغات سیاسی را برای دولت دوازدهم در ماههای پیش از انتخابات فراهم کند که به تقویت مجدد راهبرد پیوند معیشت و سیاست خارجی دولت میانجامد؛ راهبردی که در 7 سال اخیر ناموفق بوده است.
تحقق این سناریو تا حدودی منافع آمریکا را نیز تامین خواهد کرد چرا که احتمالا دولت آمریکا در قبال آزادسازی منابع مالی متعلق به ایران، انتظار امضای توافقات بیشتری را در حوزههای فرابرجامی همچون مسائل منطقهای و تسلیحاتی از ایران طلب خواهد کرد. این توافقات هر چند که شانس کمی برای تحقق خواهند داشت، اما تنها در صورتی ممکن به نظر خواهند رسید که دموکراتها در آمریکا و اصلاحطلبان یا اعتدالیون (گفتمان مذاکره) در ایران قدرت را در اختیار داشته باشند.
نتیجه
مذاکره ایران و آمریکا در شرایطی تحقق پیدا خواهد کرد که جناحهای چپ در هر دو دولت ایران و آمریکا، قدرت را در اختیار داشته باشند. بارزترین نمود تاریخی آن توافق برجام بود که حاصل همزمانی سه ساله دولت دموکرات در آمریکا و دولت اعتدالی در ایران بود. کمترین احتمال مذاکره نیز در صورتی خواهد بود که جناحهای راست، قدرت را در هر دو کشور در اختیار داشته باشند. در صورتی که جناحهای غیرهمسو در هر یک از دو کشور نیز در راس قدرت باشند (دولت دموکرات در آمریکا و دولت اصولگرا در ایران یا دولت جمهوریخواه در آمریکا و دولت اصلاحطلب در ایران)، احتمال مذاکره پایین خواهد بود که نمود بارز آن در زمان دولت اصلاحات در ایران و دولت جمهوریخواه بوش در آمریکا رخ داد. دوره دیگر آن نیز در دوران دولت اصولگرای احمدی نژاد در ایران و دولت دموکرات اوباما در آمریکا بود که با وجود مذاکرات فنی، اما توافقی شکل نگرفت. به هر ترتیب، گفتمان مذاکره با آمریکا در سالهای اخیر تحت تاثیر ناکارآمدی برجام، در ضعیفترین موقعیت خود در 42 سال اخیر قرار گرفته و لذا این گفتمان برای ورود به عرصه انتخابات سیزدهم ایران به دوگانه قویتری از «دوگانه شکست خورده تحریم و معیشت» نیاز دارد و چه بسا به برجستهسازی «دوگانه جنگ و صلح» اقدام کند. به هر روی، پیروزی بایدن و بازی سیاسی وی در زمین دولت دوازدهم، میتواند همچون سوختی باشد که چرخ دولت دوازدهم را در ردایی جدیدتر تا 4 سال دیگر نیز بچرخاند؛ و در مقابل پیروزی مجدد دونالد ترامپ، شاید میخی باشد بر تابوت «گفتمان مذاکره با آمریکا» در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران.