از تلاش‌ برای احیای برجام تا آینده چالش‌های ایران و غرب

کدخبر: 85861

از سه کلان موضوع «برنامه‌ هسته‌ای و موشکی»، «وضعیت حقوق بشر» و نیز «حضور سیاسی - نظامی منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران» می‌توان به عنوان عمده‌ترین مصادیق سطوح چالش‌ جمهوری اسلامی ایران با نظام بین الملل معاصر یاد کرد.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

 

 

 

از تلاش‌ها برای احیای برجام تا آینده چالش‌های ایران و غرب

مذاکرات وین؛ از تلاش‌ها برای احیای برجام تا آینده چالش‌های ایران و غرب

به گزارش سایت خبر روز،  باید با حفظ هوشیاری نسبت به تجربه های پیشین، از هر اقدامی که بتواند مانعی از موانع پیش روی کشور را مرتفع نماید حمایت کرد و با نگاه به منافع ملی به عنوان قطب نمای حرکت در نظام بین الملل، سربازان دیپلماسی کشور را برای نیل به یک توافق مطلوب یاری رساند.

از سه کلان موضوع «برنامه‌ هسته‌ای و موشکی»، «وضعیت حقوق بشر» و نیز «حضور سیاسی - نظامی منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران» می‌توان به عنوان عمده‌ترین مصادیق سطوح چالش‌ جمهوری اسلامی ایران با نظام بین الملل معاصر یاد کرد که به طور عمده خود را در سطح تعارضات بین ایران و آمریکا نمایان ساخته است؛ چالش‌هایی که به رغم گذشت سالیان متمادی هنوز لاینحل مانده و همچنان شاهد تعمیق سطح تعارضات موجود هستیم تا جایی که دستیابی به برنامه جامع اقدام مشترک مبتنی بر نفع مشترک همه طرف‌های مشارکت‌کننده در زمینه برنامه صلح آمیز هسته‌ای ایران نیز نتوانست دوام چندانی داشته باشد و با نخستین تغییر در چینش نخبگانی در ساخت سیاست و قدرت در ایالات متحده امریکا، عمر کوتاه آن نیز سپری گردد.

نگارنده در این فرصت کوتاه به دنبال بررسی چرایی ناکامی‌ها و عدم مانایی برجام نیست و تنها آن را شاهد مثالی برای تداوم وضعیت آنتاگونیستی میان ایران و غرب قرار داده است. بر این اساس، هدف از نگارش این سطور، برشمردن علل تداوم چالش در روابط ایران و غرب است؛ عللی که در سطوح مختلف قابل طرح و بررسی می‌باشد. سطوحی که در لایه‌های مختلف به بررسی چرایی بروز چالش می‌پردازند.

در این بین، نخستین سطح از مطالعه چرایی تداوم چالش، سطح علل مشاهده پذیر است؛ عللی که به طور عمده با برساختن تصویر و انگاره‌های ذهنی بر سویه تصمیم‌گیری‌های کارگزاران و تدبیر پردازان نظام و نیز افکار عمومی جامعه تأثیر می‌گذارند. از این رو، می‌توان به تأثیر و نقش دولت آمریکا در سقوط دولت دکتر مصدق در پی کودتای ۲۸ مرداد و تسهیل فضا برای تداوم سلطنت پهلوی دوم، مواضع دو پهلوی دولت وقت ایالات متحده آمریکا نسبت به مسائل داخلی ایران پسا انقلاب، اقدام نظامی مستقیم نافرجام در صحرای طبس، تحریک و پشتیبانی از رژیم بعثی عراق برای اقدامات تجاوزطلبانه نسبت به ایران، حمله نظامی به هواپیمای مسافربری ایران بر فراز خلیج فارس، حمایت از پروژه‌های براندازی، گسترش تروریسم و ایجاد نا امنی و جنگ داخلی، اعمال پیچیده‌ترین سازمان تحریم‌های اقتصادی علیه تهران، اعمال فشارهای گسترده برای محدودسازی رشد علمی و فناورانه ایران به منظور ایجاد وقفه در برنامه رشد و توسعه همه‌جانبه نظام انقلابی و اسلامی ایران و ... اشاره داشت که همه این عوامل با برساختن و تشدید فضای تخاصمی، منجر به تداوم و تعمیق چالش‌های فی ما بین شده و حصول به یک وضعیت عاری از تنش را سخت می‌نمایاند.

علی‌رغم این فهرست طولانی از تضاد منافع ایران و غرب و به طور عمده ایالات متحده، تجربه برجام حاوی این پیام است که در صورت وجود عقلانیت سیاسی در طرفین چالش و در فضایی به دور از دست‌اندازی‌های بازیگرانی که نفع خود را در تداوم شرایط منازعه و خصومت در روابط ایران با غرب می‌دانند، می‌توان به سطحی از تفاهم مشترک برای امتناع از افزایش سطح منازعات و در گام بعد، فرونشاندن سطح تنش تا حصول به یک توافق پایدار امیدوار شد؛ هر چند نگاه واقع‌بینانه به علل شکل‌دهنده به تعارضات فی ما بین در لایه‌های زیرین تحلیل، دستیابی به یک توافق پایدار در آینده نزدیک را امری دشوار می‌نمایاند. به  هر نحو عقل سیاسی چنین اقتضا می‌کند تا در یک درهم آمیختگی از عناصر و مولفه‌های سخت و نرم قدرت در قالب استراتژی قدرت هوشمند، نیل به این مهم را تسهیل و تسریع نمود.

از این رو، لازم است با هر اقدامی که می‌تواند منجر به تقویت ساخت درونی قدرت و نیز استحکام پایه‌های قدرت ملی شود، موافق نمود و مانع از هزینه‌سازی بلا ضرور برای منافع ملی شد. لذا، راهبردهای چون اتخاذ سیاست واقع‌بینانه‌تر توسط ایران و آمریکا، استفاده قوی‌تر و فعالانه ایران ز ظرفیت ابزارهای دیپلماتیک، بهره‌گیری از ظرفیت‌های ائتلاف و اتحادهای سیاسی با دیگر اضلاع قدرت در ساختار نظام بین‌المللی، استفاده از ظرفیت حقوق و سازمانهای بین المللی در کنار تقویت قدرت دفاعی، اقتصادی و تکنولوژیکی کشور می‌تواند مانع از بهانه ‌تراشی ‌ها و سنگ ‌اندازی ‌ها در جهت نیل به بیشینه سازی منافع ملی شد. تا بتوان با این اقدامات  چالش ها را مدیریت و کاهش داد و از تبعات بحرانی آن برای مصالح کشور  جلوگیری کرد.  

با این حال، نمی‌توان چشم را بر برخی واقعیات در سطوح بنیادین و زیرین چالش بست و با نگاهی خوش‌بینانه چشم در انتظار رفع کامل و فوری تعارضات فی ما بین ایران و غرب داشت. در واقع سطحی از علل چالش فارغ از تعارضات یاد شده در سطح منافع سیاسی و اقتصادی، به تعارضات در سطوح گفتمانی و نیز سطح اسطوره‌ها و نمادها باز می‌گردد که این سطح از چالش نه تنها در روابط ایران و غرب که بر روابط غرب با جهان پیرامون نیز سایه انداخته است  کما این که شاهد تداوم سطوح تعارض گاها پرشدت غرب با دیگر اقطاب قدرت در نظام بین المللی معاصر همچون روسیه و چین هستیم.

لذا برای درک شایسته‌تر از چرایی تداوم چالش لازم است از این سطح ظاهری علیرغم اهمیت آن فراتر رفته و به تأثیر و نقش جهان بینی ها بر تداوم وضعیت منازعه پرداخته شود تا بتوان فهم عمیق تری از چرایی پدیده ها بدست آورد.

اصولا ً جهان بینی ها فی نفسه مسئله و هم راه حل را می سازند و تا زمانی که با توجه به جهان بینی ها و اسطوره‌ها و نمادسازی‌های نهفته در آن به این مسائل نپردازیم و آنها را آشکار نکنیم، نمی توانیم به فهم شایسته ای از پدیده‌ها و در نتیجه، دست یابی به برنامه اقدام عملی برای برون رفت از آن نائل آییم.

با این حال، آنچه می بایست در صدر اولویت های منافع ملی و به تبع آن کنش سیاست خارجی کشور قرار گیرد، تلاش برای بقای ایران در عرصه نظام بین المللی و بهره گیری شایسته از ظرفیت های موجود در نظام برای تعقیب و تحصیل منافع ملی است و لازمه این مهم، حصول به یک اجماع ملی برای برون رفت از چالش های فوری فراروی نظام است.

از این رو، ضروری به نظر می رسد در ضمن حفظ هوشیاری نسبت به تجربه های پیشین و بدعهدی های طرف غربی در انجام تعهدات خود، از هر اقدامی که بتواند مانعی از موانع پیش روی کشور را مرتفع نماید حمایت نمود و تنها با اعتماد و توکل بر خداوند متعال، و نیز با نگاه به منافع ملی به عنوان قطب نمای حرکت در نظام بین الملل، سربازان دیپلماسی کشور را برای نیل به یک توافق مطلوب یاری رساند.