کابینه ترامپ می خواهد نتانیاهو را علیه ایران جسورتر کند
انگیزههای نزدیکی امارات و قطر در میانه بحران
چگونه خلیج فارس برای نقشه ترامپ علیه تهران آماده میکند؟
افزایش تعامل میان قطر و امارات باید در پس زمینه پیچیده منطقهای و بینالمللی که در آن رخ میدهد درک شود.
به گزارش اکوایران، در ماههای اخیر، افزایش قابلتوجهی در تعاملات سطح عالی میان مقامات ارشد اماراتی و قطری رخ داده است. این وضعیت از بسیاری از جهات تغییری نسبت به روابط محدود گذشته است که پس از عادیسازی روابط در سال 2021 وجود داشت.
در 27 اکتبر، مشاور امنیت ملی امارات متحده عربی، شیخ طحنون بن زاید آل نهیان، به دوحه سفر کرد تا با امیر قطر، شیخ تمیم بن حمد آل ثانی، دیدار کند. در 19 نوامبر رئیس امارات، شیخ محمد بن زاید آل نهیان، برای مذاکراتی در ابوظبی میزبان نخستوزیر و وزیر خارجه قطر، شیخ محمد بن عبدالرحمن بود.
در سال 2021 نشست العُلا به صورت رسمی به اختلافی که از سال 2017 قطر و چهارگانه عربی (بحرین، مصر، عربستان سعودی و امارات) را جدا کرده بود پایان داد و به محاصرهای که بیش از سه سال ادامه داشت، خاتمه داد. از زمان این آشتی، شیخ طحنون پنج سفر رسمی به دوحه انجام داده است که سه مورد آن تنها در سال 2024 بوده است. اگرچه بیانیههای رسمی اطلاعات چندانی جز اشاره به «موضوعات مورد علاقه مشترک» ارائه نمیدهند، اما زمانبندی این دیدارها جالب توجه است. به ویژه، باید اشاره کرد که این تعاملات در میان تغییرات پویایی منطقهای و در آستانه بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید افزایش یافته است.
به نوشته امواج میدیا، منطقه در آستانه یک درگیری گسترده قرار دارد که از پیامدهای جنگ غزه تغذیه میشود. حملات متقابل میان تهران و تلآویو در سال گذشته هشدار شدیدی برای پایتختهای عربی خلیج فارس بوده است و خشونت را به طرز نگرانکنندهای به مرزهای آنها نزدیک کرده است. ایران بارها گفته که آماده است هر کشوری را که در رهگیری موشکهایش یا حمایت از اقدامات آمریکا علیه آن مشارکت داشته باشد، هدف قرار دهد. این وضعیت کشورهای عربی خلیج فارس را در موقعیت حساسی قرار میدهد. آنها باید نقش خود را به عنوان متحدان کلیدی ایالات متحده حفظ کنند و در عین حال به دنبال ثبات منطقهای باشند و از تحریک تهران اجتناب کنند.
ترامپ و خلیج فارس
سیاست دولت دوم ترامپ در قبال ایران میتواند مسیر کنونی روابط بین کشورهای خلیج فارس را به آزمون بگذارد. تهران خود را برای دولتی در آمریکا آماده میکند که به نظر میرسد با حضور افرادی که بهشدت حامی اسرائیل هستند -از جمله برخی که پیشتر خواهان تقابل مستقیم با تهران بودهاند - تشکیل خواهد شد. کابینهای در واشنگتن که به نفع اسرائیل گرایش دارد میتواند بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، را برای پیگیری سیاستهای تهاجمیتر جسورتر کند، بهویژه اگر تهران، همانطور که در مواضعش نشان داده، تصمیم بگیرد به حمله 25 اکتبر تلآویو به چندین سایت در داخل ایران پاسخ دهد.
اگر ترامپ به اسرائیل آزادی عمل کامل برای تشدید اقدامات علیه تهران بدهد، کشورهای عربی خلیج فارس ممکن است در میانه درگیری گرفتار شوند و بهعنوان اهداف بالقوه در معرض خطر قرار گیرند. مقامات ایرانی اعلام کردهاند که پایگاههای هوایی آمریکا در منطقه در صورت وقوع درگیری اهداف مشروعی خواهند بود. همچنین، استقرار کشتیهای جنگی آمریکایی برای رهگیری حملات ایران و متحدان منطقهای آن، وابستگی پایدار کشورهای عربی خلیج فارس به تواناییهای آمریکا در لحظات بحران را برجسته میکند.
با وجود روند آشتی در منطقه، از جمله توافقی که در مارس 2023 با میانجیگری چین باعث ازسرگیری روابط دیپلماتیک میان ایران و عربستان سعودی شد، ادراک تهدید در بسیاری از کشورهای عربی خلیج فارس همچنان تغییر چندانی نکرده است. بهطور غیرعلنی، برخی در منطقه ممکن است تلاشهای اسرائیل برای آسیب زدن به ایران و متحدانش را همسو با منافع خود بدانند. اما خطرات فزاینده ناشی از اقدامات نتانیاهو در لبنان و فلسطین، کشورهای عربی خلیج فارس را به خطر نزدیکتر کرده و ممکن است آنها را به درگیریای بکشاند که به دنبال اجتناب از آن هستند.
بسیاری از تحلیلگران همچنین تأکید دارند که منطقه از زمانی که ترامپ در سال 2017 برای نخستین بار به قدرت رسید، بهشدت تغییر کرده است. کشورهای عربی خلیج فارس بهطور فزایندهای در تصمیمگیریهای خود استقلال بیشتری پیدا کردهاند و گفتوگو با دشمنان پیشین را به جنگ ترجیح میدهند. برخلاف گذشته، بسیاری در خلیج فارس اکنون در حمایت از سیاستهای تهاجمی آمریکا علیه ایران محتاطتر هستند، زیرا به این واقعیت واقفاند که در میان هرجومرج منطقهای، احتمالاً آنها بیشترین آسیب را از تلافیجویی ایران متحمل خواهند شد.
در عین حال، کشورهای عربی خلیج فارس توانایی محدودی برای تأثیرگذاری بر سیاستهای آمریکا دارند - بهویژه در موضوعاتی مانند حمایت قاطعانه آمریکا از اقدامات اسرائیل در غزه. این مسئله تردیدهایی را ایجاد میکند که آیا ترامپ، که احتمالاً حتی بیشتر از سلف خود با اسرائیل همسو است، به رهبران عرب در خلیج فارس گوش خواهد داد یا خیر.
زاویه قطر و امارات
از زمان آغاز جنگ غزه، قطر بهطور فزایندهای در حال دفاع از نقش خود بهعنوان میانجی میان جنبش فلسطینی حماس و اسرائیل بوده است. این وضعیت در حالی رخ داده که مقامات آمریکایی، به صورت دوحزبی، از حضور رهبران حماس در دوحه انتقاد کردهاند. ترور اسماعیل هنیه، رئیس پیشین دفتر سیاسی حماس، در تهران توسط اسرائیل و جایگزینی او با فردی خارج از این کشور، بهطور موقت برخی از این نگرانیها را کاهش داد.
با این حال، این وضعیت به بهای پیشرفت در مذاکرات برای پایان جنگ در غزه تمام شده است. در حالی که دوحه همچنان یک بازیگر محوری در گفتوگوها باقی مانده است، دسترسی محدودتر آن به حماس از نفوذش کاسته و تلاشها برای برقراری آتشبس را پیچیدهتر کرده است. از سوی دیگر، این تغییر برای قطر یک جنبه مثبت نیز داشته است، زیرا به آن امکان بیشتری برای فاصله گرفتن از درگیری غزه داده است - که به نظر میرسد دوحه با توجه به دستاوردهای محدود و هزینههای سیاسی ناشی از مداخله برای پایان دادن به جنگ، از آن استقبال میکند.
در عین حال، دوحه هنوز به تبلیغ برای تعامل ادامه میدهد. در 9 نوامبر، ماجد الأنصاری، سخنگوی وزارت خارجه قطر، اعلام کرد که تلاشهای میانجیگری میان حماس و اسرائیل به حالت تعلیق درآمده است و پیشرفت در این مسیر نیازمند «تمایل و جدیت» هر دو طرف برای پیشرفت است. با این حال، گزارش شده است که مذاکرات در ماه بعد با دخالت دوحه از سر گرفته شد. در حالی که ممکن است قطر با اعمال فشار بر هر دو طرف برای دستیابی به یک پیشرفت لحظه آخری پیش از روی کار آمدن ترامپ، همچنان به میزبانی این گفتوگوها ادامه دهد، پیشبینی میشود که پس از آن بهطور قابلتوجهی نقش خود در مسئله غزه و پرونده فلسطین را کاهش دهد.
در مقابل، نقش امارات در این جنگ بسیار کمتر مشهود بوده و عمدتاً به صدور محکومیتها علیه خونریزیها و ارسال کمکهای بشردوستانه محدود شده است. این وضعیت ممکن است تغییر کند. ابوظبی علاقه خود را برای ایفای نقش برجستهتر در بازسازی پس از درگیری نشان داده است و حمایت مالی و سیاسی خود از چنین تلاشهایی را به یک مسیر تحت حمایت آمریکا برای راهحل دو کشوری گره زده است. در حالی که چشمانداز الحاق سرزمینهای فلسطینی توسط اسرائیل در حال حاضر از چشمانداز تشکیل یک کشور فلسطینی پیشی گرفته است، ابوظبی ممکن است همچنان به دنبال گسترش نفوذ خود باشد. این امر بهویژه ممکن است در صورتی صادق باشد که ترامپ از توافقنامههای ابراهیم، که در سپتامبر 2020 روابط اسرائیل و امارات را عادی کرد، بهعنوان بخشی از یک استراتژی گستردهتر برای پرداختن به مناقشه اسرائیل-فلسطین استفاده کند.
نگاه به آینده
افزایش تعامل میان قطر و امارات باید در پس زمینه پیچیده منطقهای و بینالمللی که در آن رخ میدهد درک شود.
برای دوحه، تلاشهای میانجیگری آن در جنگ غزه بهطور فزایندهای بهعنوان اقدامی غیرقابل دفاع و از نظر سیاسی مضر تلقی میشود - بهویژه با توجه به احتمال آنکه دولت آینده آمریکا روابط آن با حماس را نامطلوب بداند. در همین حال، امارات با فشار فزایندهای برای توجیه تعهد خود به توافقنامههای ابراهیم مواجه است، توافقنامههایی که ابتدا آن را بهعنوان مسیری برای حل مسئله فلسطین تصویر میکرد.
در میان حمایت مستمر از آرمان فلسطین در جهان عرب، ابوظبی تحت فشار است تا نتایج ملموسی از عادیسازی روابط خود با اسرائیل نشان دهد. در این سناریو، امارات میتواند با پذیرش نقش بزرگتر در فرایند میانجیگری در غزه در ازای توافقهای دفاعی بیشتر با آمریکا، خود را در موقعیت مناسبی قرار دهد. اگر ابوظبی تصمیم بگیرد نقش گستردهتری در آنچه در ادامه در نوار ساحلی فلسطین رخ میدهد ایفا کند، این اقدام میتواند به بهبود روابط آن با دوحه نیز کمک کند. با این حال، این چشمانداز احتمالاً تحتالشعاع تمرکز منطقه بر نگرانیهای امنیتی فوریتر، مانند احتمال تقابل ایران، اسرائیل و آمریکا، قرار خواهد گرفت.
همزمان، ابتکارات اخیر بین کشورهای خلیج فارس تعهد مشترک به ثبات منطقهای را نشان میدهد. یکی از این ابتکارات، پیشنهاد سیستم ویزای مشابه شنگن است که هدف آن تسهیل سفر میان کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس (GCC) است. از سوی دیگر، هم قطر و هم امارات از پروژه «جاده توسعه» حمایت میکنند - پروژهای که به دنبال اتصال اروپا و خلیج فارس از طریق شبکهای از راهآهنها و جادهها در عراق و ترکیه است. همه اینها نشاندهنده علاقه مشترک میان ابوظبی و دوحه به تقویت معنادار همکاری است. این که این پویایی در چهار سال آینده چگونه پیش خواهد رفت، هنوز مشخص نیست.
دیدگاه تان را بنویسید