مثلث بررسی کرد؛
گزارش/ لاریجانی بر سر دوراهی ؛ انتخاب سرنوشت ساز میان ریاست جمهوری و مجلس
لاریجانی در شرایط افول دولت به سمت اصولگرایان حرکت میکند یا اصلاحطلبان؟شخصیتهای میانهرو در اغلب اوقات مورد التفات و مهر کلیت جامعه مدنی کشورهای مدرن نبودهاند.
کسانی که در یکسوی دو قطب قرار نمیگیرند همواره از دو سو مورد تاختوتاز قرار میگیرند و گویا این سنتی است که درباره «علی لاریجانی» نیز صدق میکند. پاسدار دهه 60، شخصیت فرهنگی دهه 70 و شخصیت اصولگرای دهه 80، اینک در سالهای پایانی دهه 90 با حرکت به میانه سپهر سیاست ایران، میرود تا جا پای سایر سیاستمداران میانهرو بگذارد اما حملات دو طرف ممکن است او را به مسیر بیبازگشت ستیز با هر دو جریان سیاسی اصلی موجود نیز بکشاند. اینکه لاریجانی با توجه به فشارهای سیاسی اخیر در کجا قرار خواهد گرفت، بخش زیادی از صفحه نقشه بازی سیاست آینده ایران را نیز روشن خواهد کرد.
لاریجانی کیست و به کجا میرود؟
اگر بنا بر مقایسه سیاسی باشد هاشمیرفسنجانی نیز بهگونهای دیگر در میانه میدان حرکت کرد. از همان دهه 60 که جدال میان روحانیت مبارز و جامعه روحانیون به وجود آمد، هاشمی میداندار مصالحه و گفتوگو بود و در دهه 70 نیز زمانی که از سوی اصلاحطلبان طرد شد و در دهه 80 نیز توسط اصولگرایان! در دهه 90 و (در حقیقت از سال 88) به مرجع سیاسی اصولگرایان میانهرو و هم اصلاحطلبان معقول بدل شد.
علی لاریجانی نیز بهعنوان یک سیاستمدار میانهرو، در دهه 70 در جبهه اصولگرایی قرار داشت. در زمان تصدی پست ریاست صداوسیما توسط لاریجانی، نیروهای تحت مدیریت او با پخش برنامههای سیاسی جنجالی مانند «هویت» و «کنفرانس برلین» اعتراضات بخش رادیکال اصلاحات را برانگیختند.
در دهه 80 البته لاریجانی در کنار اصولگرایان قرار گرفت و توانست در سال 86 گوی سبقت را از غلامعلی حدادعادل برباید. لاریجانی اکنون پس از سه دوره ریاست مجلس از سال 86 تا 98 توانسته بیش از یک دهه سکان قوه قانونگذار کشور را به دست بگیرد. در این دوره 12ساله لاریجانی با فاصلهگرفتن از بخش چپ اصولگرا و طیف احمدینژاد، به بخشی از میانهروهای اصلاحات و اعتدالگرا نزدیک شد. او با حمایت از روحانی شناخته میشود. رئیس اسبق رسانه ملی که تا سالها مانند هاشمی مغضوب اصلاحطلبان بود، به موقعیتی دست یافت که بزرگان احزاب اصلاحطلب مانند عطریانفر و شکوریراد بارها از ضرورت اعتماد و همکاری با او صحبت کردند، لیکن شکست سیاستهای دولت روحانی و ناکامی جریان اعتدال در مدیریت کشور باعث شد تا اصلاحطلبان از عارف گرفته تا حسین مرعشی از سال جاری حملات تندی علیه او انجام داده و بخشی از شکست این جریان را به علت ائتلاف با جریان اصولگرای میانهرو به سرکردگی علی لاریجانی معرفی کنند.
اهداف لاریجانی؛ مجلس یا دولت؟
از سوی دیگر، طیف تندروی جریان اصولگرایی نیز به دلیل حضور لاریجانی و نیروهای نزدیک به او در لیست امید اصلاحطلبان دیگر به چشم رقیب به وی نگاه میکنند. آنان باوجود ژست وحدتخواهی بهصورت چراغخاموش، لاریجانی و دوستداران او را از همه ائتلافها و شوراهای وحدت خویش خارج کردند. همچنین در «قم» که حوزه انتخابیه شخص او بود، تلاش کردند تا نیروهای مانند ذوالنور را مطرح کنند. همچنین بخشی از نمایندگان نزدیک به پایداری و بخشی از نیروهای لیست امید در مجلس دهم اتفاقا تلاش کردند قانونی را تصویب کنند که افراد چنددورهای مانند او از گردونه رقابت انتخاباتی حذف شوند؛ تلاشی که در ادامه ناکام مانده و از دستور کار خارج شد. در این شرایط اگر در آینده علی لاریجانی برنامهای برای مجلس داشته باشد، با توجه به آرایش مخالفان دولت در قم، شاید لاریجانی دیگر شانسی در قم نداشته باشد و اینبار باید از تهران کاندیدا شود. از سویی دیگر برخی معتقدند ممکن است مشارکت در تهران بهگونهای باشد که نه لاریجانی و نه هیچ اصلاحطلب و اصولگرای میانهرویی نیز توان پیروزی در انتخابات اسفند مجلس را نداشته باشد. معالوصف برخی گمانهزنیها حاکی از این است که لاریجانی شاید بخواهد برای انتخابات ریاستجمهوری 1400 کاندیدا شود اما کاندیداتوری شخصیتهای میانهرو همواره با مخاطرات بسیاری همراه بوده است. تجربه نشان داده که در یک نزاع دوقطبی، شخصیتهای میانهرو بدون حمایت جریانات سیاسی شانس پیروزی نخواهند داشت. از سویی شخصیتهای میانهرو بدون ساختن گفتمانهای جدید سیاسی و جریانات نوظهور نیز دستتنها باقی خواهند ماند و بحث گفتمانسازی از سوی لاریجانی شاید بتواند او را مانند «محمدباقر قالیباف» با وضعیت متفاوتی مواجه کند، هرچند در سالهای اخیر قالیباف توانسته با مباحثی مانند «چهار درصدیها» و «مدیریت جهادی» نوعی پیشرفتجویی عدالتخواهانه را پیش ببرد اما علی لاریجانی که در بحث اقتصادی مانند کارگزاران همواره بر عناصر نظری خاصی مثل اقتصاد بازار آزاد و خصوصیسازی تأکید داشته و در بحث فرهنگی نگرشی بین علی مطهری و پزشکیان را اتخاذ کرده و در سیاست خارجی پیرو سیاست موجود است، شاید نتواند حرف جدیدی را پیش ببرد. در چنین شرایطی، طرد لاریجانی از دو سو، میتواند مخاطراتی برای او ایجاد کند که وی باید علاوه بر این، سناریوی «احمدینژادیزهکردن» را نیز فراموش نکند.
معمای لاریجانی یا منازعه بر سر بقا در سیاست؟
اینکه لاریجانی بیشتر یک چهره سیاستگذار و سیاستمدار است تا یک نیروی اجرایی انقلابی یا عنصر گفتمانی، شاید وجه ممیزه او با تمام نیروهای شناختهشده اطرافش (از هاشمی و احمدینژاد گرفته تا قالیباف و خاتمی) باشد. او نه تکنوکرات است، نه آرمانگرا اما سیاستمداری لاریجانی، همواره او را در دقیقه 90 از بازی سیاست نجات داده است. سیاستبلدی او چیزی است که در اصحاب سیاست ایرانی کمتر کسی آن را دارا بوده است. اکنون او زیر سنگینترین آتشهای توپخانه سیاسی رقباست؛ آتشی که از سال 90 توسط محمود احمدینژاد گر گرفت و هنوز خاموش نشده است.
روزنامه شرق در اواخر مرداد امسال نوشت طرح حذف لاریجانی کلید خورده و نشان میدهد خیلی از رقبا دوست دارند علی لاریجانی را تبدیل به یک چهره حاشیهای و منزوی مثل احمدینژاد کنند. بازنشستگی سیاسی البته برای او به این سادگیها کلید نمیخورد. بازسازی و بازآرایی تیم خود در عرصه اجتماعی و صحنههای سیاسی، نزدیکشدن به جامعه روحانیت مبارز و جامعه اسلامی مهندسین و نیروهایی از این دست، ارتباط با چهرههای آکادمیک و همچنین حفظ فاصله از برخی چهرهها، همگی راههایی است که این روزها امتحان میکند. علی لاریجانی باسابقه و کهنهکار، بلندپرواز نیز هست و نهتنها نمیخواهد مانند هاشمی اپوزیسیون شود که حتی میخواهد در جایگاهی برتر از او و نزدیکتر به مرکز قدرت نیز بایستد تا دنبالههای او به سرنوشت دنبالههای هاشمی دچار نشوند. در این راه او یا باید میدانی نو بیافریند که اینبار بهجای ائتلاف با دیگران، معتدلین دو طرف با او ائتلاف کنند یا اینکه راه دیگر برگزیند و رادیکالمآبانه به قلب سپاه سیاسی رقبا بزند و ریسک احمدینژاد یا در بهترین حالت هاشمی شدن را بپذیرد.
دیدگاه تان را بنویسید