جزئیات جدید از استعفا و خانهنشینی جهانگیری در سال 98
دبیرکل حزب ندای ایرانیان جزئیاتی جدید از استعفا و خانهنشینی جهانگیری در آبان سال 98 اعلام کرد.
معاون اسبق وزارت امور خارجه، سفیر اسبق ایران در فرانسه و دبیرکل حزب ندای ایرانیان از سوابق اوست. البته در فضای سیاسی این روزهای کشور به یک کنشگر اصلاحطلب شناخته میشود، اما رابطه بسیار خوب و گرمی هم با ارکان اصلی و بالای نظام دارد.
صادق خرازی، فرزند آیتالله خرازی از افراد تاثیرگذار دهههای قبلی حوزه علمیه است. او چند سالی است که حزب ندای ایرانیان را با رویکرد اصلاحطلبی تأسیس کرده است. انتقادهای تندی به حسن روحانی داشت و وضعیت فعلی کشور را ناشی از عملکرد دولت میدانست، البته سوابق حسن روحانی را هم طلایی توصیف کرد. از صادق خرازی درباره موضوعات مختلف سؤال کردیم از وضعیت فعلی دولت تا رویکرد اصلاحطلبان به انتخابات 1400.
خلاصه گفتگوی صادق خرازی، دبیرکل حزب ندای ایرانیان را بخوانید:
* همه میدانند که روحانی رای نداشت و رای روحانی تا 20 روز تا یک ماه قبل از انتخابات، بین دو تا سه درصد بود.
*اینکه میگویند اصلاحات نقشی در رأی آوردن روحانی نداشت یک طنز سیاسی است.
*روحانی در دور اول مناظرات سال 96 بازنده بود، جهانگیری به کمکش آمد.
*روحانی یک نانوایی و بقالی را قبل از ریاست جمهوری اداره نکرده بود.
*عارف جوانمردی کرد به نفع روحانی کنار کشید.
*آقای جهانگیری بعد ماجرای افزایش قیمت بنزین در آبان ماه، 12 روز در خانه نشست و وزرا به دنبالش رفتند و وی را برگرداندند.
*بالا و پایین آوردن نرخ ارز توسط دولت یعنی شلیک به اعتماد مردم.
مشروح گفتگو را در ادامه بخوانید:
دانشجو: کنش و واکنشهایی بین جریان اصلاحطلب و دولت در این چند وقت اخیر شکل گرفته است که برخی افراد در دولت عنوان کردند که در این 8 سال اخیر دولت روحانی، یک دولت مستقل بوده و اصلاح طلبان برای آمدن این دولت نلاشی نکردهاند؛ از طرف دیگر از درون جریان اصلاحات هم پاسخ دادهاند. تحلیل شما از این کنش و واکنشها چیست؟
صادق خرازی: تاریخ قابل تحریف نیست، تاریخ یک ادبیاتی دارد. یک گذشتهای است که با استناد و مدرک در رابطه با آن باید صحبت کرد. تاریخ 1399 و 1396 تاریخ کهن و دوری نیست، تاریخ روز کشور است. همه میدانند که روحانی رای نداشت و رای روحانی تا 20 روز تا یک ماه قبل از انتخابات، بین دو تا سه درصد بود. دو حادثه عامل اصلی وحدت پیرامون آقای روحانی شد. وحدت پیرامون آقای روحانی وحدتی در عین قلت بود، روحانی قلیل بود، کسی را نداشت.
زمانی که آقای هاشمی رفسنجانی را رد صلاحیت کردند، یک پژواک و عصبیت اجتماعی در کشور ما رخ داد و مردم به دنبال یک گزینهای بودند که این گزینه جای آقای هاشمی باشد. اصلاحطلبان آقایان روحانی و عارف را مد نظرشان بود و بخشی از اصلاحطلبان، کارگزاران و شخص آقایان هاشمی، خاتمی و عده دیگر مردد بودند؛ به ازای روزهایی که میگذشت ساعت به ساعت رای آقای روحانی بالا میرفت و این موضوع سه علت اساسی داشت. حمایتهای آقایان هاشمی و خاتمی و نقش جوانان.
انسداد سیاسی دوره 88 پایان گرفته بود و مردم احساس میکردند باید در سرنوشت خودشان مشارکت کنند؛ خصوصاً احمدی نژادی که یک روز اسمش را بدون وضو نمیتوانستند بیاورند، در اوج دوگانگی با نظام بود. کشور در یک سراشیبی خاصی بود، 6 قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل داشتیم و زیر فصل 7 منشور ملل متحد بود.
اینکه اطرافیان آقای روحانی میگویند اصلاحات نقشی نداشت، طنز سیاسی است. اگر آقایان هاشمی و خاتمی نبودند، روحانی حتی رایش به دو سه میلیون هم نمیرسید. دو سه روز آخر آقای عارف جوانمردی کرد و کنار کشید. آقای روحانی با 50 درصد و خوردهای رئیس جمهور شد؛ آقای عارف 5 الی 6 درصد در این مملکت که رای داشت. اگر عارف نمیآمد، نه روحانی میآمد و نه عارف میامد. کلی پروژه فشارهای آقای هاشمی و خاتمی و ناراحتی عارف، منتج به این شد روحانی آمد.
قولهایی که آن روزها آقای روحانی میداد، از فردایش تغییر کرد. سال 96 هم دوباره این داستان تکرار شد؛ دور اول مناظره آقای روحانی بازنده بود و انتقادات نسبت به ایشان وسیع و صریح بود. آقای جهانگیری بود که به میدان آمد و پشت ایشان ایستاد؛ به آقای جهانگیری قول دادند، بعد زدند زیرش.
دانشجو: چه قولهایی؟
صادق خرازی: قرار بود دولت را آقای جهانگیری انتخاب کند. زمانی که که آقای جهانگیری و روحانی آمدند، قول دادند که آقای جهانگیری دولت را انتخاب کند. بعد آقای روحانی گفت: «خودم می خواهم اداره کنم». که نتیجه اداره کردنشان هم میبینیم.
کشور ما دو حادثه بزرگ در تاریخ توسعه خود دیده است. ما 10 تا برنامه توسعه داشتیم، که پنج تای آن در زمان رژیم شاه و پنج تای دیگر در زمان جمهوری اسلامی. آقای روحانی هم از لحظهای که تصمیم گرفت و اراده کرد که «خودم میخواهم اقتصاد را اداره کنم»، کسی که تا به حال نانوایی و بقالی را اداره نکرده بود».
شورای امنیت ملی یک نهاد ستادی است. من دوست آقای روحانی هستم، ولی دوستی که منتقد است. آقای روحانی نباید فریب افراد خاص را بخورد. تاریخ از زمان دولت روحانی دهها کتاب از درونش در میآید.
نمیشود با مردم با زبان دیگری صحبت کرد؛ اصلا مردم در عصر بیداری هستند. ما در دوره انقلاب فکر و انقلاب تحلیل قرار داریم. تحلیل یک شهروند با تحلیل یک روستایی متفاوت است. اگر تحلیل روستایی بیشتر نباشد، کمتر نیست. تحلیل کسی که در آمریکا نشسته یا در سازمان ملل نشسته با تحلیل کسی که در اینجا در یک دانشگاه نشسته بیشتر نیست.
تلورانسها شاید یکی دو درصد باشد، به خاطر جهان بینی که پیدا کرده ولی تحلیلها درست و دقیق است. با بینش مردم و نگاه مردم نمیشود بازی کرد. اینها این حرفا را میزنند اما خریدار ندارد.
مجموعه اصلاحات پشت آقای روحانی آمد. من به مجموعه اصلاحات انتقاد دارم؛ مجموعه اصلاحات نمیتواند بگوید من نبودم. اصلاحات نقش داشته و باید پاسخگو باشد. اگر قائل به دمکراسی هستیم، اگر قائل به آزادی بیان هستیم، اگر قائل به سخن گفتن آزاد هستیم، اگر برای نگاه مردم احترام قائل هستیم باید بپذیریم ما اشتباه کردیم. باید بپذیریم سهم خودمان را باید بدانیم چیست.
آقای جهانگیری شاید دهها موضوع در دلش باشد که نخواهد بگوید. آقای جهانگیری بعد ماجرای بنزین آبان ماه، 12 روز در خانه نشست و وزرا به دنبالش رفتند و وی را برگرداندند.
دانشجو: یعنی استعفا داده بودند؟
صادق خرازی: بله. چرا اینها را نمیگویند؟ بیایند و به مردم بگویند. اینها باید برای جامعه و مردم گفته شود. اگر نمیخواهیم شفاف باشیم و فکر میکنیم مردم غریبه هستند، مردم نامحرم هستند؛ همین راه را ادامه بدهند، همین طور که تا به حال ادامه دادند و کار به قضاوت تاریخ بسپارند.
دانشجو: شما دو نکته اساسی در مواجهه اصلاحات با دولت بیان کردید. یکی اینکه فرمودید که یکسری قولهایی در سال 96 به آقای جهانگیری دادهاند و اعمال نشد. یک پارادوکس این میان مطرح است که بعد از آمدن ترامپ و اعمال تحریمهایی که انجام شد. یکسری موضوعات و نابسامانیهای ارزی به وجود آمد اینطور میگویند که دلار 4200 تومانی دستپخت آقای جهانگیری بود و مامور شد تا بیاید به مردم بگوید. این مسئله متناقض است!
صادق خرازی: من نمیدانم، خود آقای جهانگیری باید بیاید روشنگری کند. من در جلسات نبودم و براساس شنیدههای خودم میگویم؛ براساس آگاهیهای فردی خودم عرض میکنم. شاید موضوعاتی که میگویم این قسمتش قابل مناقشه باشد، امیدوارم روشنگری کنند.
آقای جهانگیری، خروجی یک عقل جمعی و جلسه جمعی را آمد و بیان کرد مثل یک سخنگوی دولت. سخنگوی دولت که مسئول اجرایی قوانین نیست. آقای جهانگیری خودش میگوید که فداکاری کردم و کسی نبود که جلو بیاید. آقای روحانی گفتند و من آمدم بیان کردم و بازار به خاطر اعتباری که ایشان در بخش صنعت داشت؛ 8 سال وزیر بود ایشان بیاید صحبت کند و التیام و آرامش در بازار مستقر شود و جلوی التهاب را بگیرند.
من سخنگوی آقای جهانگیری نیستم؛ تازه منتقد ایشان هستم. آقای جهانگیر وقتی نمیتواند کاری کند، بیخود پای این شیوه میایستد. نقد ما به آقای جهانگیری این است که وقتی زمینه کار برایش فراهم نبود، برای چه ادامه داد.
دانشجو: حتی چندبار اصلاح طلبان هم پیشنهاد استعفا به ایشان دادند؟ این حرف درست است؟
صادق خرازی: بله، خودش هم استعفا کرد و نمیگذاشتند. در نهادهایی هم در جاهای مختلف مصلحت نمیدانستند که آقای جهانگیری برود. لذا همه اینها در فرایند سیاسی ایران نقش داشتهاند.
دیدگاه تان را بنویسید