اواسط سال 94 متهم در بزرگراه آزادگان با مقتول درگیر شد و در نهایت او را به ضرب گلوله از پای در آورد.او در اولین اظهارات خود گفته بود برای خرید خانه به مقتول 30 میلیون تومان پول قرض داده بودم اما او پول را پس نمی داد و برای همین بین ما اختلاف به وجود آمد.

بعد از اعتراف متهم به قتل و طی روند قانونی ،با اصرار اولیای دم به اجرای حکم قصاص، بالاخره متهم هفته گذشته پای چوبه دار رفت.در لحظه اجرای حکم دو کودک خردسال متهم در زندان حاضر شدند و تلاش کردند که در آخرین لحظات عمر پدرشان تمام تلاش خود را برای جلب رضایت اولیای دم انجام دهند.

گریه های این دو کودک فضای اجرا را به شدت تحت تاثیر قرار داده بود اما برادر مقتول و پدر او حاضر به گذشت از قصاص نشدند و سرانجام متهم به دار مجازات آویخته شد.

هر چند دو کودک خردسال موفق به جلب رضایت برای پدر خود نشدند اما التماس های آنها دل خانواده دو مقتول دیگر را که آنها هم برای اجرای حکم آمده بودند نرم کرد و آنها با تلاش هنرمندان حاضر در صحنه اجرا و نیکوکارنی که برای جلب رضایت حاضر شده بودند؛ از خون متهم پرونده شان گذشت کردند.

اولین پرونده منجر به بخشش مربوط به قتل مرد جوانی به دست رفیق خود بود.متهم در دفاع از خود گفته بود: سال ها بود با مقتول دوست بودم اما یک روز متوجه شدم او دخترم را مورد آزار قرار داده است.برای همین با او در خیابان قرار گذاشتم و با ضربه چاقو او را از پای در آوردم.

سپس جسدش را در صندوق عقب ماشین خودش گذاشته و ماشین را به آتش کشیدم.

این متهم بعد از اقرار به قتل پای چوبه دار رفت که اولیای دم پرونده تحت تاثیر التماس های دو کودکی که پدرشان اعدام شد از قصاص این متهم گذشت کردند.

دومین پرونده ای که تحت تاثیر این دو کودک منجر به رضایت شد، پرونده قتل جوانی در نازی آباد بود که در جریان کل کل دوستانه به دست رفیق خود به قتل رسیده بود.

در شب اجرای حکم ضجه و التماس دو کودک به دل اولیای دم راه پیدا نکرد اما عجیب این بود که برادر همان مقتول که با اصرار پدر آن کودکان خردسال را قصاص کرده بود، در کمتر ازیک هفته بعد از اجرای حکم قصاص؛ در یکی از شهرهای غربی کشور دست به قتل زد و در حال حاضر به عنوان متهم به قتل در زندان به سر می برد.