حوادث رکنا: مرد میانسال که متهم است 4 سال قبل همسرش را سر به نیست کرده در دومین جلسه دادگاه نیز خودش را بی گناه خواند و مدعی شد ممکن است همسرش زنده و زندگی مخفیانه در پیش گرفته باشد.

داستان جدید داود در ناپدید شدن 4 ساله زن دومش / کیوان جسد فرناز را تکه تکه نکرد!
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

    به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از 16 بهمن ماه سال ۹۷ با شکایت زن جوانی که به پلیس آگاهی رفته بود آغاز شد.

 

وی  که هراسان بود گفت :خواهر کوچکم فرناز دو فرزند دارد و بعد از فوت شوهرش به تنهایی در خانه ای در خیابان هاشمی تهران زندگی می کند.  چند روزی است از  او هیچ خبری ندارم و تلفن موبایلش نیز خاموش است .حالا میترسم بلایی سرش آمده باشد .

 با این شکایت ماموران پلیس به بررسی پرداختند و تلاش برای افشای راز ناپدید شدن زن جوان آغاز شد.

 در بررسیهای اولیه روشن شدن تلفن همراه قربانی دوم بهمن ماه در منطقه رودهن آنتن‌دهی داشته و  همزمان با او،  گوشی موبایل پسر عمویش داوود نیز در همان منطقه نقطه زنی شد.

 به این ترتیب داوود ۴۲ساله که متاهل و صاحب  یک دختر و پسر بود به عنوان متهم بازداشت شد .

داوود سعی داشت خودش را بی اطلاع از مرگ دختر عمویش نشان دهد  اما در در بازجویی های  بعدی اعتراف کرد  از ۱۰ سال قبل فرناز را به  عنوان زن دوم صیغه کرده و با او زندگی پنهانی داشت.

 این مرد در بازجویی‌های بعدی به اختلاف با فرناز و قتل وی اعتراف کرد .

تشریح قتل زن صیغه ای

وی در تشریح جزئیات قتل گفت:  آن روز فرناز از من خواست تا برای انجام کاری او را به رودهن برسانم. ما با هم به آنجا رفتیم.مدتی بود با من سر مسائل مالی اختلاف داشتیم. در راه بازگشت از او خواستم تا خانه اش را به نامم سند بزند که عصبانی شد. او می خواست خودش را از ماشین به بیرون پرت کند. من  که از رفتار او عصبی شده بودم،فرناز را به صندلی عقب ماشین بردم و کمربند ایمنی را بستم. اما او که عصبانی بود لیوانی را که در دستش بود فشار داد تا لیوان شکست و از دستش خون جاری شد.من او را هل دادم اما ناخواسته سرش با جایی برخورد کرد و بیهوش شد. من ترسیده بودم و نمیدانستم با جسد چه کار کنم. به همین خاطر جسد را به یک مرد جوان به نام کیوان که از دوستانم بود سپردم و به  او پول دادم. من نمیدانم او با جسد چکار کرده است. گمان میکنم او جسد  را مثله کرده و در چند سطح زباله انداخته است.

با اعترافات این مرد تلاش برای یافتن ردی از جسد آغاز شد. اما پلیس به نتیجه ای نرسید و مرد افغان بازداشت شد.اما ادعا کرد در سر به نیست کردن جسد نقشی نداشته است.

در حالی که بیش از 3 سال از این ماجرا گذاشته بود پلیس نتوانست بقایای جسد را کشف کند .

نخستین دادگاه

داوود در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد اما این بار ادعای جدیدی را مطرح کرد .

در ابتدای جلسه  وکیل اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کرد و گفت: پدر و مادر  فرناز در دادگاه حاضر نشده‌اند. اما تقاضای قصاص دارند.  پیدا شدن قطرات خون در ماشین داوود نشان می دهد او  قاتل است و  من برایش تقاضای قصاص دارم.

 سپس متهم  که حالا ۴۶ سال دارد  روبه روی قضات ایستاد و اتهامات قتل،  جنایت بر میت و اخفای  جسد را جرمش را انکار کرد.

 وی گفت : من نظامی بودم و زن و بچه داشتم. اما به پیشنهاد فرناز او را صیغه کردم. ما ۱۰ سال با هم زندگی پنهانی داشتیم و من به خانه مجردی او رفت و  آمد میکردم. من به او علاقمند بودم و هیچ مشکلی با هم نداشتیم .من تحت فشار در پلیس آگاهی به قتل  اعتراف کردم. اما حالا حقیقت را می گویم. من عاشق دختر عمویم بودم و هرگز با او درگیر نشده ام. من فقط برای اینکه از شکنجه در پلیس آگاهی رهایی یابم به قتل اعتراف کردم.  حالا مطمئن هستم فرناز زنده است و زندگی مخفیانه در پیش گرفته است.

وی درباره جزئیات زندگی  اش گفت: من به عنوان شغل دوم با ماشین کار می کردم .من  تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده بودم .اما از وقتی فرناز را صیغه کرد او  مرا تشویق کرد تا درسم را ادامه دهد .من در این مدت درس خواندم و لیسانس حقوق گرفتم. او هم  مشغول گرفتن پایان نامه فوق لیسانسش بود. او میگفت مسکن مهری را که در بومهن دارم  بفروشم  تا باهم دفتر وکالت بزنیم و آنجا کار کنیم.او همیشه مشوق من بود اما یکباره ناپدید شد .

متهم ادامه داد:  باور کنید ما رابطه خوبی با هم داشتیم. مدام با هم به سفر میرفتیم و مکمل یکدیگر بودیم .من همه خریدهای خانه را برایش انجام میدادم. باور کنید  من بیمار هستم و در اداره آگاهی دیگر تحمل شکنجه ها را نداشتم. به همین خاطر برای اینکه از شرایط سخت خلاص شوم به قتل اعتراف کردم .

قاضی گفت : چرا طی سه سال و نیمی که در زندان بودی نامه‌ای به دادگاه نوشتی و تقاضای تعیین تکلیف نکردی؟

که متهم پاسخ داد:   من بیش از ۲۰ نامه نوشتم اما آنها هرگز به دادگاه فرستاده نشد.نامه های زندان به سطل زباله منتقل می شد.

 قاضی: دوم بهمن ماه گوشی  موبایل شما و قربانی هر دو در منطقه بومهن آنتن‌دهی داشته . تو مدعی هستی فرناز را به خانه اش برگرداندی. اما بعد از آن گوشی موبایل او در خانه اش آنتن  نداشته است . در این باره چه توضیحی داری؟

 متهم : من با اسنپ کار می کنم و ممکن است گوشی موبایلم در نقاط مختلف شهر آنتن‌دهی داشته باشد. آن روز  فرناز  را به خانه رساندم .اما ممکن است از همان روز گوشی موبایلش را گم کرده باشد .به همین خاطر گوشی او آنتن نداشته است .

قاضی : تو مدعی هستی  هر روز به فرناز  سر می زدی. چرا از دوم بهمن ماه تا تاریخ ۱۶ بهمن که خواهر وی ناپدید شدنش را به پلیس اعلام کرده بود ، سراغ او نرفته بودی؟

 که متهم  گفت : فرناززن دومم بود و من نمی توانستم هرروز به او سر بزنم.  روزهای آخر  او دنبال پایان نامه فوق لیسانسش بود و به همین خاطر از من خواسته بود زیاد با او تماس نگیرم  و سراغش نرود تا پایان نامه اش را تمام کند . من مطمئن هستم او زنده است و من بی دلیل بازداشت شده ام.ممکن است او از ایران خارج شده باشد.دخترم دانشجوی پرستاری است و از وقتی بازداشت شده ام نمیتواند درسش را بخواند.خواهرم به بیماری ام اس مبتلا شده و همگی به خاطر این ماجرا روزهای سختی را می گذرانند.

ادامه جلسه به خاطر طولانی شدن دفاعیات متهم ردیف اول به بعد موکول شد.

دومین دادگاه

در دومین جلسه دادگاه متهم ردیف دوم روبه روی قضات ایستاد و منکر اخفای جسد شد.

وی گفت: من داوود را از چند سال قبل می شناختم. من مغازه لوازم یدکی دارم و هر چندماه یکبار داوود به مغازه ام می آمد. ما درباره مسائل روزمره با هم صحبت می کردیم اما هرگز دوستهای صمیمی نبودیم. من نمی دانم چرا او مرا به عنوان شریک جرمش معرفی کرده و مدعی است من جسد همسرش را سر به نیست کرده ام.

وی ادامه داد:من بی گناه بازداشت شده ام و اصلا درباره ادعای داوود چیزی نمی دانم.اگر فهرست مکالمات تلفنی ام را بررسی کنید متوجه می شوید من ماه هاست که هیچ ارتباطی با داوود نداشته ام.

سپس داوود در جایگاه ویژه ایستاد.وی گفت: من در پلیس آگاهی تحت فشار روانی بودم. از من می خواستند تا شر یک جرمم را معرفی کنم. و من کیوان را معرفی کردم. با اینکه حدود 3 ماه بود اصلا او را ندیده بودم.خودم هم نمی دانم چرا او را به پلیس معرفی کردم.من از سرنوشت همسرم اطلاعی ندارم. گمان می کنم فرناز زنده است و در این سالها زندگی پنهانی در پیش گرفته است.من اتهام قتل همسرم را قبول ندارم. من او را دوست داشتم وانگیزه ای برای قتلش نداشتم.

با پایان دفاعیات متهم، قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.