گفتگو با جوانی تهرانی که قرار بود چشمش به حکم دادگاه کور شود! / نجات معجزه آسا
مرد جوان که به خاطر کور شدن چشم راننده سمند به قصاص محکوم شده بود در آخرین لحظات قبل از اجرای حکم با رضایت شاکی پرونده از مجازات قصاص چشم رهایی یافت.
خرداد سال 93، مأموران گشت کلانتری در حال عبور از خیابانی در نجفآباد اصفهان بودند که متوجه درگیری بین چند مرد شدند. وقتی به محل نزدیک شدند مرد جوانی را در کنار خودروی سمند مشاهده کردند که روی زمین نشسته و صورتش خونی بود. با تماس مأموران، بلافاصله مرد مجروح به بیمارستان منتقل شد و طرفین این درگیری نیز بازداشت شدند.
تحقیقات نشان میداد که یکی از متهمان دستگیر شده به نام صادق که نماکار ساختمان و در حال کار بوده متوجه درگیری یکی از کارگرهایش با راننده سمند میشود. او در حالی که یک میله فلزی هم دستش بوده است برای جدا کردن آنها میرود اما در این میان ناگهان میله فلزی ناخواسته به چشم راننده سمند اصابت میکند. یاسر، راننده سمند، در بیمارستان تحت عمل جراحی قرار گرفت، اما به خاطر آسیب شدیدی که به چشم او وارد شده بود، چشم چپش تخلیه شد و صادق نیز بازداشت شد.
صادق که آن زمان 28 سال داشت، چندینبار با وثیقه آزاد شد اما هر بار با شکایت شاکی؛ بازداشت شده و چهار بار برای اجرای حکم قصاص به پزشکی قانونی منتقل شد. اما زمانی که در زندان به سر میبرد با یکی از اعضای گروه صلح یار به نام «آذرخانم شهسواری» مسئول کمیته سفیران صلح و دوستی انجمن حمایت از زندانیان آشنا شد و با کمک وی در نهایت زمانی که قرار بود حکم قصاص چشم او اجرا شود رضایت شاکی را جلب کردند و معجزهای که صادق هرگز تصورش را هم نمیکرد رخ داد.
بدین ترتیب وی به پرداخت دیه محکوم شد که بار دیگر با کمک این گروه توانست مقداری از این دیه را نیز پرداخت کند. گرچه مرد جوان منتظر محاکمه از جنبه عمومی جرم است اما به شکرانه معجزهای که در زندگیاش رخ داده است، وارد کارهای خداپسندانه شده و به سراغ شاکیها میرود تا از آنها رضایت بگیرد.
از حادثه بگو؟
من نما کارم و روی داربست کار میکردم که کارگرم گفت میرود سیگار بخرد. چند لحظه نگذشته بود که صدای درگیری شنیدم و خودم را به خیابان رساندم. آنطور که از دعوایشان متوجه شدم، کارگرم میخواسته از خیابان رد شود که یاسر، راننده خودروی سمند جلوی او میپیچد و سر همین مسأله دعوایشان میشود. آنها را از هم جدا کردم و راننده را داخل خودرواش نشاندم. یکی از کارگرها دسته تی آورده بود آن را گرفتم که به کسی آسیب نزند. اما راننده سمند دستبردار نبود و همانطور توهین میکرد و من با دسته تی به ماشین کوبیدم که برود اما آن سر دیگر دسته تی به چشم یاسر فرو رفت.
تصور نمیکردم که به چشمش فرورفته باشد، همان لحظه هم خودروی گشت پلیس آمد و بازداشت شدیم.
بعد چه اتفاقی افتاد؟
به قصاص محکوم شدم. چند باری با وثیقه بیرون آمدم و بعد از آن دوباره به زندان رفتم در این مدت زندگیام نابود شد و همسرم از من طلاق گرفت.
برای اجرای حکم هم رفتی؟
بله. سه مرتبه تا پزشکی قانونی و یک مرتبه حتی روی تخت خوابیدم تا حکم اجرا شود. اما در آخرین لحظه حکم متوقف شد. انگار معجزه رخ داده بود باورم نمیشد فقط گریه میکردم. گفتند شاکی رضایت داده است.
شرط آنها برای بخشش چه بود؟
شاکی خیلی لطف کرد شرط خاصی نداشت، فقط باید دیه را پرداخت میکردم. دیه 600 میلیون تومان بود که با کمک خانم شهسواری شاکی در نهایت به 400 میلیون تومان رضایت داد. اما من این مبلغ را نداشتم که پرداخت کنم.
یک چک 200 میلیون تومانی یک ماهه دادم که بازهم با کمک خیرین این مبلغ فراهم شد. برای دویست میلیون تومان دیگر هم به پیشنهاد وکیل شاکی 200 میلیون سفته دادهام. 70 میلیون تومان پول از 200 میلیون را هم با کمک خیرین پرداخت کردهام اما 130 میلیون تومان مانده است که نمیدانم این مبلغ را چطور پرداخت کنم. حالا هم منتظر هستم که از جنبه عمومی جرم محاکمه شوم.
فکر میکردی رضایت بگیری؟
هیچ وقت به ذهنم هم خطور نمیکرد که از قصاص رهایی یابم، خانوادهام چندین بار برای رضایت رفته بودند اما آنها حتی خانهشان را هم عوض کرده بودند. در این مدت همسرم جدا شد و من بارها به فکر خودکشی افتادم، اما به خاطر دو پسرم این کار را نکردم. بارها دستم را روی چشم چپم میگذاشتم تا ببینم با یک چشم دنیا چطور دیده میشود حتی تصورش هم تنم را به لرزه درمی آورد.
استرس اجرای حکم و حادثه تلخی که برایم رقم خورده بود مرا بیمار کرد و دیگر نمیتوانم روی داربست بروم به همین دلیل با کمک دوستم در یک مغازه مواد شوینده کار میکنم. با خودم عهد کردم که برای جلب رضایت شاکیهای زندانیان تلاش کنم. تا الان موفق شدم رضایت 7 شاکی را بگیرم. الان هم دارم تلاش میکنم برای دو محکوم به قصاص رضایت بگیرم. با خودم عهد کردم هر زمان که پول بهدستم آمد به اولین نفری که کمک کنم شاکی پرونده خودم باشد چون به خاطر من چشمش را از دست داد.
دیدگاه تان را بنویسید