طبقه حساس/ طبقه متوسط چه نقشی در تحولات چند سال اخیر ایران داشته است؟
سوالی بسیار مهم که پاسخ آن میتواند برای تحلیلگران مسائل سیاسی آوردههای مهمی داشته باشد جامعهشناسان معتقدند که طبقه متوسط موتور محرک هر جامعهای است. حالا که با دو شورش اقتصادپایه مواجه شدهایم بررسی نقش این طبقه در این وقایع بسیار مهم است
آیا طبقه متوسط محافظهکار شده است؟ این سوال را کسانی مطرح میکنند که نشانههایی را به میان آورده و میگویند که این طبقه خنثی شده و در یک بیعملی خاص قرار گرفته است. فکتهای نمایان آنها رخدادهایی مانند شورشهای اقتصاد پایه دی ماه سال گذشته و اردیبهشت امسال است.
تحلیلگرانی که این گزاره را پررنگ میکنند باورشان این است که ناآرامی دیماه 96 توسط حاشیهنشینها پدید آمده و این طبقه فرودست برای اعتراض به وضع موجود راهی خیابانها شدهاند. میگویند طبقه فرودست نقشی در این ناآرامی نداشته و خود را از این ماجرا رو نگه داشته است. در واقعهای دیگر به ناآرامی بهار امسال اشاره میکنند و باورشان این است که در این خردهاعتراض هم باز طبقه متوسط نقشی نداشته است. آنها عوامل حاضر در این رخنمایی خیابانی را طبقه خردهبورژوا میدانند. کسانی که در پی تلاطم بازار ارز کارشان کساد شده و در خطر ورشکستگی قرار گرفته بودند. این دو رخداد و البته برخی پدیدههای دیگر مانند بیتوجهی به خواستهای دولت مستقر و عدم دفاع از او در مخاطرات متعدد موجب شده که صفت بیعملی و محافظهکارشدن از سوی برخی تحلیلگران به طبقه متوسط الصاق شود. اما آیا واقعا چنین است؟ برای رسیدن به تصویری درست در این زمینه باید ابتدا به ماهیت این دو ناآرامی اقتصادپایه پرداخت و این موضوع را مورد توجه قرار داد که آیا واقعا طبقه متوسط در پیدایش آنها هیچ نقشی نداشته است؟ و البته این ماجرا را بررسی کرد که ناآرامی سال 88 چه تفاوتی با ناآرامیها در سال 96 و 97 داشته است. نگاهی به این دو واقعه نشان میدهد که شورش 88 شورش طبقات متوسط شهری با رهبری علنی الیگارشی نوین در محیط جغرافیایی تهران بود، در حالی که در سال 96 طبقات پایینتر و در جغرافیای بزرگتر و با محوریت شهرستانها بود که به میدان آمدند.
بحران آب
بهتر است قبل از هر چیز به نخستین جرقههای این ناآرامیها اشاره کرد. نگاهی به آرشیو آخر نشان میدهد یک مساله کلیدی در شکلگیری اعتراضات به کمبود آب در شهرهای درگیر کمآبی بوده است؛ مثل کشاورزانی که به نحوه تقسیم آب در برخی شهرها اعتراض داشتند. این اعتراضات خرد در ادامه با برخی خبرهای اقتصادی گره خورد. این اما همه ماجرا نبود. در زاویه دیگری از بررسی شورشهای اقتصادپایه و پیدا کردن نقش طبقه متوسط باید به این مساله توجه کرد که این طبقه چه نسبتی با دو طبقه دیگر و البته دولت مستقر ایجاد کرده است؟
رفتارشناسی این طبقه از سال 92 به این سو نشان میدهد که آنها یک کارویژه مهم داشتهاند؛ تزریق فرهنگ طبقه متوسط به دو دو طبقه دیگر.
به یک معنا آنچه رخ داده این است که همصدا کردن کلیت جامعه با خود در بخشهای متعدد بالاخص در فرهنگ و جامعه اقدام مهم این طبقه بوده است. نکته طلایی اما بالابردن سطح توقع جامعه از دولت و حاکمیت بوده است؛ اقدامی که در نهایت موجب انباشت مطالبات شد. نگاهی به صورتنمایی متوهمانه از برجام و فواید آن برای جامعه که توسط طبقه متوسط انجام شد، نقش مهمی در بالا بردن سطح انتظارات از دولت حسن روحانی داشت. خود دولت هم که بیشتر به خواستهای طبقه متوسط تمایل داشت، در بروز این مساله نقش مهمی داشت. اما وقتی بودجه 97 رونمایی شد طبقه متوسط به پایین با شوک مواجه شد. این بودجه حداقل در چند بخش فشار زیادی را متوجه طبقه متوسط رو به پایین کرد.
احتمال افزایش 50 درصدی
این میزان افزایش قیمت در ذهن عامه مردم محدود به قیمت بنزین نبود و شائبه ایجاد تورم 50درصدی در کلیه هزینهها را ایجاد کرد. این برای مردم به این معنی بود که با درآمدی ثابت فشاری 50 درصدی بیشتر از حد توان را باید تحمل کرد، مضافا که بسیاری از افراد از طریق مسافرکشی به امرار معاش میپردازند یا برخی از کارمندان پس از تعطیلی اداره به مسافرکشی میپردازند، در نتیجه این فرآیند یک حس ترس از آینده در طبقه فرودست ایجاد کرد. البته بعد از حوادث دی ماه با تدبیر مجلس افزایش قیمت حاملهای انرژی منتفی شد.
قطع یارانه 30میلیون نفر
در لایحه بودجه97 تقدیمی دولت به مجلس پیشبینی شده بود که 30 میلیون نفر از یارانهبگیران از فرآیند دریافت یارانه حذف میشوند، این در حالی است که 90درصد مردم برای دریافت یارانه در دولت یازدهم ثبتنام کردند و اصل پرداخت یارانهها در دولت قبل به منظور مدیریت مصرف و نه پرداخت یارانه به طبقات ضعیف بود و لحاظ کردن این پیشنهاد در بودجه 97 سبب نارضایتی بخشی از مردم شد.
افزایش عوارض خروج از کشور
افزایش چندبرابری و نجومی عوارض خروج از کشور به معیشت افراد بسیاری آسیب میزد. در سالهای رکود و بیکاری یکی از اشتغالات کاذبی که در جامعه ایجادشده تجارت چمدانی و فروش خانگی لباس و سایر محصولات از استانبول و دبی بوده است. افراد زیادی که غالبا جوان هم هستند از طریق سفر به این دو شهر و با خرید و فروش محصولات هزینههای زندگی خود را تامین میکردند و به این ترتیب امرار معاش میکردند اما با وضع عوارض خروج از کشور این تصور در ذهنها پدید آمد که به تعداد افراد بیکار هم اضافه شده است. در نهایت به نظر میرسد که طبقه متوسط اگرچه به صورت زیرزمینی اما در واقع به صورت کالبدی در تحریک دو طبقه دیگر موثر بوده است.
دیدگاه تان را بنویسید