کوتاه قامت ترین مهندس ایران باایده هایی به بلندی آسمانخراش! + تصاویر
کدخبر:
31696
محمدرضا نهتنها کوتاهقامت ترین مهندس و معمار کشورمان است؛ بلکه در کار خود ایده پردازی و نوآوریهایی هم داشته است. او عضو انتخابی رشته «پارا بدمینتون» در تیم ملی کشورمان است. جوانی که کوتاهقامتی او نتوانست سد راه موفقیتهایش باشد.
«محمدرضا تقی زاده» کوتاهقامتترین مهندس و معمار کشورمان است. جوانی که این روزها وقتی برای نظارت بر پروژهای حاضر میشود ابتدا باید نگاههای پرسشگر همکاران و یا صاحب پروژه را پاسخ دهد؛ اما وقتی در این شرایط قرار میگیرد با خونسردی کامل فقط کارش را انجام میدهد. به این منوال که؛ پروژه ساختمانی را با نقشهها تطبیق میدهد نظر کارشناسی خود را اعمال میکند و با تسلطی که بر کارش دارد همه چشمها را به خود خیره میکند و حالا خیره شدن چشمها به او، تنها به دلیل اعتمادبهنفس، مهارت و تسلط او بر کار مهندسی و معماری است. نه! روی قد و قامت کوتاهش.
قامتی کوتاه و اندیشهای آسمانخراش
محمدرضا با لهجه شیرین اصفهانی میگوید: «در شرایطی که برای سرکشی به یک پروژه میروم فقط کافی است چند دقیقه اول را تحملکنم. بعدازاینکه نقشه ساختمان را با پیشرفت پروژه تطبیق دادم و برای پیشرفت و بهینهسازی پروژه پیشنهادهای مؤثری ارائه دهم بهسرعت نگاهشان را از کوتاهقدی من برمیدارند و شرایط ظاهریم فراموش میکنند.»
او در تمام سالهای زندگی با قامت کوتاهش از روی بزرگترین مشکلات پریده و امروز توانسته در این جایگاه قرار بگیرد. نگاه جامعه به او دیگر برایش دغدغه نیست و این حساسیتها برایش بسیار پیشپاافتاده است. محمدرضا تقی زاده عضو انجمن کوتاهقامتان ایران است. معلولیتی که اسم علمی آن «نانیسم» است.
آنچه «محمدرضا تقی زاده» را از دیگر جوانها متمایز میکند تا در روز «مهندسِ» سوژه ما باشد نهفقط کوتاهقامتی او بلکه حس مثبت، پشتکار و مهارت او در نقشهکشی ساختمانی و صنعتی است. طوری که چند سالی است بهعنوان طراح و نقشهکش در شرکت «بینالمللی فولاد تکنیک» کار میکند و پیشازاین پروژههای زیادی را در دست داشته است.
میدان نصف جهان الهامبخش همه مهندسها
محمدرضا معتقد است به دنیا آمدنش در شهر اصفهان بزرگترین موهبت زندگی او بوده است. «هر موقع که گذرم به میدان نقشجهان میافتد مدهوش نوع معماری و فلسفه ساخت چهار طرف این میدان میشوم. مسجد امام، عالیقاپو، مدرسه شیخ لطفالله و بازار؛ این عناصر بیدلیل در چهار طرف میدان قرار نگرفتهاند این ۴ نوع معماری چهار رکن یک جامعه اسلامی است.» اینها را محمدرضا تقی زاده میگوید و معتقد است: «نگاه کردن به این میدان از همان دوران کودکی توانسته است تأثیر شگرفی در انتخاب مسیر زندگی و انتخاب شغلم داشته باشد. هرچند خانوادهام بهخصوص پدر و مادرم همیشه مرا تشویق کرده و همراهم بودهاند. باوجوداینکه فرزند آخر خانواده بودم مادرم در حد توانم به من سخت گرفت تا بتوانم در بزرگسالی روی پای خودم بایستم و این بزرگترین هدیهای است که این روزها پدر ومادرها میتوانند به فرزندان خود بدهند.»
او مهندسی است که نقشه برجهای سر به فلک کشیده و آسمانخراشها را میکشد؛ اما روزگاری از کوتاهی قد و قامت رنجبرده و حالا از رنجی که کشیده برای خودش نردبان ترقی ساخته تا اینکه شده معمار برجهایی که کلاه از سر میاندازد.
خطکشم بهاندازه خودم بود
خاطره روزی را برایمان تعریف میکند که برای اولین بار وارد هنرستان شده بود. وقتی کیفهای استوانهای دانش آموزان رشته نقشهکشی توجه اش را جلب کرد. کیفهای معروف به «کیف فابل» که بلندی این کیفها بهاندازه قامت او بود، شاید کمی کوتاهتر.
محمدرضا میگوید: «این اولین مشکل من درراه مهندسی بود.» لبخند میزند و ادامه میدهد: «اولین بار مادرم بلندی طول کیفهای «فابل» را مطرح کرد نه اینکه من متوجه این موضوع نشده باشم، فقط به روی خودم نمیآوردم. باید فکری میکردیم، مادرم مقداری از انتهای کیف را برید و آن را ترمیم کرد تا کوتاهتر شود و خودم هم خطکشم را بریدم تا بتوانم آن را راحتتر حمل کنم. هنوز هم کیف و خطکشم را بعد از ۱۰ سال به یادگار نگه داشتم تا هیچوقت همفکری و همراهی مادرم را در لحظهبهلحظه زندگی فراموش نکنم؛ اما کیف اوراق نقشهکشی مشکل اول بود در مسیر مهندس شدن من. هیچکدام از اندازهها، حتی میز نقشهکشی دانشگاه با من همراه نبود؛ برعکس دوستان و اساتیدی که همیشه کنارم بودند، من همچنان ایستادم و ایستاده نقشه کشیدم، طرح زدم و خودم را به دانشجویان نشسته رساندم.»
مهندسی در ترکیب زندگی کوتاه قامتان و افراد عادی
سختترین شرایط وقتی بود که نمیتوانستم با افرادی شبیه به تیپ خودم «کوتاهقامت» روبهرو شوم و با آنها ارتباط برقرار کنم. درحالیکه با افراد عادی بهراحتی دوست میشدم با این اتفاق متوجه شدم که هنوز نتوانستهام شرایط خودم را بپذیرم. به همین خاطر برای پیدا کردن موضوع پایاننامه کارشناسی ارشد و همچنین جنگیدن با اندازههایی که دنیای مرا سخت میکرد فکر تازهای به سرم زد. من انگیزه لازم را داشتم تا طراحی، نقشهکشی و ساخت ماکت «شهرک و مجموعه فرهنگی و رفاهی» برای کوتاهقامتان و افراد عادی تهیه کنم طوریکه همه افراد جامعه بتوانند با استاندارهای خودشان کنار یکدیگر زندگی کنند. برای پیشرفت پروژه معماری باید با طیف وسیعی از کوتاهقامتان ارتباط برقرار میکردم تا پرسشنامه توسط آنها پر میشد. روانه تهران شدم و با برقراری ارتباط با افرادی که شبیه خودم بودند توانستم پیشرفت روحی مناسب و چشمگیری داشته باشم. ابتدا خیلی از کسانی که موضوع پایاننامهام را میشنیدند تصور میکردند، قصد دارم جامعه کوتاهقامتان را از افراد عادی جدا کنم؛ اما من هیچوقت به این فکر نکردم؛ بلکه با طراحی نقشه «مجتمع مسکونی، فرهنگی و رفاهی» میخواستم بگویم به قول (لئوژیاد) یکی از بزرگان هنر معماری «معماری فقط هنر نیست…. معماری با شرایط واقعی سروکار دارد و انجام یک کار خوب برای جامعه است.»
مجتمعی برای منافع اقتصادی کوتاهقامتان
محمدرضا مهندس جوان کوتاهقامت که بلندهمتی را سرلوحه زندگیاش کرده است میگوید: «طرح و نقشه پایاننامهام برای اولین بار در ایران مطرحشده است و برای اینکه بتواند کاربرد بیشتری برای بیشتر معلولها داشته باشد در تکمیل این ایده تلاش بیشتری کردم و با فراگرفتن نرمافزارهای متعدد تکبهتک خانههای این شهرک را برای افراد با قامتهای متفاوت تعبیه کردم تا بهراحتی بتوانند در این مجتمع زندگی کنند. البته آنچه در این طرح و نقشه اهمیت داشت اشتغالزایی برای کوتاهقامتان بود طوری که منافع اقتصادی کوتاهقامتان در این شهرک اولویت داشت. برنامه این نقشهکشی به نام سیستم پارامتریکی مطرحشده است.»
موزه آب و پل خواجو
محمدرضا دغدغههای دیگری هم دارد مثل اهمیت آب و ارزش این منبع طبیعی، به همین علت طرحی را در قالب «موزه آب» ترسیم کرده است که ایده آن را از پل خواجو گرفته بعدازاینکه در ساختمان موزه میتوان انواع در دسترس قرار دادن آب توسط چاهها، قناتها جویها و ... را توضیح داد میتوان ارتباط انسان با آب که ارتباط مقدسی است را تعبیه کرد ساختمان موزه آب را طوری طراحی کرده است که گردشگر بتواند آب را با دستانش لمس کند.
فارغالتحصیل دانشگاه مهندس نیست
او علاوه بر طراحی و ایده پردازی میگوید: «بیش از ۳ سال در کارگاهها و دفاتر نقشهکشی بدون اینکه ریالی حقوقبگیرم کارکردهام تا نام مهندسی بر من بنشیند. هر فارغالتحصیل دانشگاه مهندس نیست. در دانشگاه تنها ۱۰ درصد از کار را آموزش میدهند بقیه مهارتها در حین انجام کار جزی مهارتها میشود. اولین نمونه کار عملی اوهمکاری در ساخت میدان «امام علی» یا سبزهمیدان اصفهان است که مسئولیت بخشی از تطبیق نقشهها و سازهها با معماریهای تاریخی را بر عهده داشته است و این اولین کار جدی او محسوب میشود.
منتخب تیم ملی در رشته پارا بدمینتون
از همان دوران کودکی خانواده مشوق او بودند تا از ورزش و مهارتهای ورزشی فارغ نشود. بعد از دروازهبانیهای مکرر در کوچهپسکوچههای محل زندگی و قرار گرفتن در گلکوچک، بازی فوتبال را جدیتر دنبال میکند؛ اما وقتی توفیقی حاصل نمیشود به سراغ پرتاب دیسک میرود. به اینجا که میرسد متوجه میشود هیئت بدمینتون اصفهان برای تشکیل تیم پارا بدمینتون بازیکن مستعد میخواهد از همانجا وارد رشته پارا بدمینتون میشود و در مدت ۴ سال موفقیتهای زیادی را کسب میکند. محمدرضا سال گذشته بهعنوان عضو تیم ملی پارا بدمینتون ایران انتخابشده است و با کمکمربیانش «امید و شهرام کرمی»، «مهر پویا مجتبایی» توانسته است خودش را در سطح مناسبی از این رشته ورزشی نگه دارد. او از دکتر «بیژن رجائیان» رئیس هیئت بدمینتون اصفهان یاد میکند که با مشکلاتی که سد راهشان بوده همچنان بدون هیچ چشمداشتی او را حمایت کرده است. از سال گذشته تا همین حالا که بهعنوان عضو منتخب تیم ملی پاراالمپیک بوده است هیچ بازی و مسابقه رسمی انجامنداده و این یکی از گلایههای محمد رضا است.
من جانباز طبیعتم
آنچه بیشتر از هر چیز محمدرضا را به حرکت و تلاش وامیدارد انگیزه او برای قدردانی از مادرش است. او خودش را جانباز طبیعت میداند و معتقد است تفاوت ظاهری من با دیگران فقط به دلیل جهش ژنی بوده است که ممکن است برای هر شخص دیگری اتفاق بیافتد آنچه من میتوانم تعیین کنم سبک زندگی من است. دوست دارم تا آنجا که میتوانم از دیگر داشتههایم که کم هم نیستند استفاده کنم.
دیدگاه تان را بنویسید