تخم مرغ دزد عاقبت شتر دزد می شود/ نامزدی که حرفه ای ترین سارق شد
مثلث آنلاین: پسر بیپول برای خرید هدیه نامزدی تصمیم به دزدی گرفت اما بعد از 6 ماه به یکی از حرفهایترین دزدان خودرو تبدیل شد.
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: چندی قبل گزارش سرقتهای سریالی از صندوق عقب خودروهای پژو و پراید در محدوده خیابان پیروزی به پلیس اعلام شد. با شروع تحقیقات پلیسی دستور بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل سرقت صادر و کارآگاهان موفق به شناسایی چهره یک مرد جوان شدند. از آنجایی که احتمال میرفت عامل این سرقتها دزدی سابقه دار باشد کارآگاهان به سراغ آلبوم متهمان اداره آگاهی رفتند. پس از بازبینی تصویر متهمان، کارآگاهان دریافتند او مجرمی سابقه دار به نام پرهام است.
کارآگاهان با شناسایی مخفیگاه پرهام به کمین نشسته و زمانی که پسر جوان قصد ورود به مخفیگاهش را داشت او را دستگیر کردند. در بازجوییها نیز متهم به سرقتهای سریالی لوازم داخل خودرو به همراهی یک دختر فراری اعتراف کرد.
بدین ترتیب مدرس، دادیار شعبه 4 دادسرای ویژه سرقت پسر جوان را برای ادامه تحقیقات در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار داد و تحقیقات برای دستگیری همدست او ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
25 سال دارد، 7 سال است که سرقت میکند و به خاطر همین جرم به دام مأموران قانون گرفتار شده است. پسر جوان در گفتوگو با خبرنگار ما از جزئیات سرقتهایش میگوید.
سرقتها را چطور انجام میدادی؟
سرقتهای من اصول و قاعده داشت به همین راحتی نبود. من آموزش دیدهام و کارهایم حساب و کتاب دارد. تخصص من به قدری بالاست که میتوانم در 10 ثانیه از صندوق عقب خودرو سرقت کنم.
آموزش دیدهای؟
بله. 7 سال قبل یک روز بیکار و بیپول در پارک نشسته بودم. آن قدر وضع مالیام بد بود که حتی نمیتوانستم برای دخترخالهام که نامزدم بود کادو بخرم. پسر جوانی به سراغم آمد و خیلی زود سر صحبت را با من باز کرد. وقتی سفره دلم را برایش باز کردم او به من پیشنهاد داد که سرقت کنم. قرار شد او به من آموزش سرقت بدهد و در مقابل من هر چیزی سرقت میکردم بخشی از آن را به پسر جوان میدادم. 6 ماه طول کشید تا آموزش دیدم و در این میان هم هر چه سرقت میکردم بخشی را به مربیام میدادم و باقی آن را هم میفروختم و خرج میکردم و برای دختر خالهام کادو میخریدم. اما او از ماجرای سرقتها با خبر شد و نامزدی را به هم زد. میگفت نمیتواند با یک دزد زندگی کند و پول من حرام است. شرط گذاشت تا وقتی دزدی را ترک نکردهام سراغش نروم.
تو هم قبول کردی؟
نه. برای این که معتاد به سرقت شده بودم و فکر میکردم میتوانم با این پولهای دزدی برای خودم کار و کاسبی خوبی راه بیندازم.
سرقتها را به تنهایی انجام میدادی؟
من هم تک رو هستم هم با گروه کار میکنم. سال 95 که به زندان افتادم بعد از یک سال حبس آزاد شدم. همان موقعها بود که در پاتوقمان با یک دختر فراری به نام نیوشا آشنا شدم. نیوشا اعتیاد داشت و با گروهی کار میکرد که آنها تخصصشان سرقت داخل خودرو بود. بعد از مدتی رابطه من و نیوشا صمیمیتر شد و در نهایت قرار شد باهم کار کنیم. به سراغ هر ماشینی که میرفتیم من صندوق آن را میزدم و نیوشا لوازم داخل آن را سرقت میکرد.
چه خودروهایی را سرقت میکردی؟
تخصص من فقط پژو و پراید است.
چرا فقط در محدوده خیابان پیروزی سرقت میکردی؟
من وسیله نقلیه ندارم. برای همین مجبور بودم در محدوده محل زندگیام سرقت کنم.
از این سرقتها چقدر گیرت میآمد؟
متفاوت بود. یک بار صندوق خودرویی را زدم که داخل آن یک ساک قرار داشت. داخل ساک هم جعبه جواهرات بود. اما به طور کل خود جعبه ابزار که در بیشتر ماشینها هست را 50 هزار تومان میفروشم. لاستیکهای زاپاس را 100 هزار تومان و تجهیزات ضبط را هم 100 هزار تومان میفروشم.
دیدگاه تان را بنویسید