چرا افکار عمومی در ماجرای نجفی به دنبال یک خطِ توطئه است؟
به گزارش خبرآنلاین، کمتر از یک هفته از حادثه پر سر و صدای نجفی گذشته است و نقل هر جمعی روایت حادثه است. یکی قاضی میشود و صحنه قتل را به زعم خودش توصیف و حکم صادر میکند، دیگری در نقش کارآگاه ظاهر میشود و معتقد است «من چیزهایی میدانم که بقیه نمیدانند»، گروهی دیگر از نجفی دفاع میکنند و قتل را تحت فشار ارزیابی میکنند. تعدادی دیگر هم دل به همین شایعات میدهند و در جمعهای دیگر تصورات خودشان را هم به آن اضافه میکنند و در نهایت تنها چیزی که نادیده گرفته میشود، پیگیری اخبار موثق و قضاوتنکردن است. انگار که سرمایه اجتماعی دچار فرسایش شده باشد و بیاعتمادی به همهچیز دامن زده باشد. حالا افکار عمومی در تلاش است تا از محمدعلی نجفی دفاع کند و کشتهشدن میترا استاد را به بهانه پیشینهای که احتمالا داشته، توجیه کنند؛ دفاع از قاتل و تقبیح مقتول.
مزدک دانشور، جامعهشناس هم شوک و ابهام این حادثه را رد نمیکند و به «خبرآنلاین» میگوید: «عجیبتر از این نبود که در عصری بهاری وزیر اسبق، شهردار سابق و یکی از مسئولان ردهبالای سیساله اخیر همسر دومش را بکشد و بعد از قتل او به آگاهی رفته و با چای و احترام به زندان بدرقه شود. در عین حال گزارشگر صداوسیما آلت قتل را به دست گرفته و تعداد فشنگهای باقیمانده را نشان مخاطبان دهد، از چگونگی قتل صحبت کند و حتی با متهم به قتل بدون نظر قاضی مصاحبه کند و چگونگی آن را از او بپرسد. عجیبتر از این اتفاقات واکنش مردم است به این مسأله. از میداندادن به شایعات و تئوریهای توطئه تا طرفداری از متهم به قتل و فاسد و پرستو خواندن مقتول. من به عنوان یک انسانشناس به قتلی که اتفاق افتاده و مقصر بودن یا بیتقصیر بودن متهم کاری ندارم. واکنشهایی که در این چند روزه ایجاد شده اما دقت بیشتری میطلبد چون نشان از فاجعهای دارد که جامعه ایران با آن روبهروست.»
پچپچه و حرفهای در گوشی برای مردم باورپذیرتر است
اولین سوالی که بعد از چند روز از این حادثه مطرح میشود این است که چرا افکار عمومی با یک متهم به قتل همراه شده است؟ سوالی که مزدک دانشور، جامعهشناس و عضو انجمن جامعهشناسی به آن پاسخ میدهد و به «خبرآنلاین» میگوید: «مسأله اولی که از این واقعه دردناک روشن میشود، فرسایش شدید سرمایه اجتماعی گروههای مرجع در ایران است. طبق نظرسنجیهای معتبر (پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان موج سوم زمستان ۱۳۹۵) تمامی گروههای مرجع اجتماعی بهجز خانواده اعتماد مخاطبان را از دست دادهاند و حتی خانواده نیز در مقایسه با دورههای گذشته دچار فرسایش اعتماد شده است. در این جامعه مراجع رسانهای از منابع رسمی به غیررسمی تغییر جهت میدهند و بهجای آنکه رسانه ملی مورد وثوق و اطمینان باشد، پچپچه و درگوشی یا شایعاتی که از طریق شبکههای اجتماعی پخش میشود، بدل به سخنان باورپذیر میشود. رسانه ملی چنان با سوگیری و جهتگیریهای واضح، نظرات و اندیشههای خود را به مخاطب ارائه داده که اعتبار و نفوذش به شدت کاهش پیدا کرده و شبکههای خبری فارسی خارج از کشور تا حد زیادی جای آن را گرفتهاند.»
مخاطبان به دنبال یک خط توطئه هستند
در واقع اعتماد افکار عمومی آنقدر کاهش پیدا کرده که مردم بهجای دنبالکردن اخبار موثق، دل به شایعات و روایتهای نادرست میدهند؛ هم بهجهت بیاعتمادی عمومی هم به این دلیل که میخواهند در جمعهایشان کسی باشند که «چیزهایی میداند که بقیه نمیدانند». دانشور هم در این خصوص میگوید: «گزارشهای موثق هرچقدر که با جزئیات و دقت بیشتری تهیه شود، مخاطبان به دنبال خط توطئهای هستند که در پس این جزئیات وجود دارد. بسیاری از افراد فکر میکنند که ماجرای دیگری در پس پرده وجود دارد که شاید سالهای بعد معلوم شود، برای همین به دنبال روایت دیگری هستند که آنها را اقناع کند. در جامعهای که مراجع مرسوم و رسانهها از رونق افتاده باشند و مردم به تئوری توطئه خو کرده باشند، میتوان ترسها و سوءظنها و بدگمانیهای جمعی را بهراحتی معطوف به ضعیفترین بلاگردانها کرده، از هیستری عمومی موج ساخت و بر آن سواری کرد.»
نگاههای ناموسی و مهدورالدم خواندن زن!
مهمترین مسئله در این اتفاق اما این است که محمدعلی نجفی در نقش یک قاتل نزد افکار عمومی به یک فرشته و میترا استاد بهعنوان مقتول به یک شیطان تبدیل شده است و هر تلاشی میشود تا قتل نجفی را توجیه کنند. این جامعهشناس هم معتقد است: «برخی در تداوم همان خط یافتن توطئهای در پس پرده، مقتول را پرستو و خبرکش خواندهاند و لایق مرگ. برخی دیگر او را زنی مهدورالدم دانستهاند که به دلایل ناموسی، شوهرش حق داشته از دست او خلاص شود. جامعهای که در آن این نوع تفکرات نسبت به زنان وجود دارد، جامعهای است که نیاز به تجدیدنظر در بنیانهای آموزش و ایجاد رابطه در آن وجود دارد.»
به گفته دانشور، در این جامعه، بدن زن نه در اختیار و مالکیت خود او که در تملک شوهر، پدر یا برادر یا حتی اجتماع قرار دارد و به نوعی ناموس آنها محسوب میشود؛ پس میتوان در صورت تخطی از قوانین مورد نظر این بدن را تنبیه یا حتی از آن سلب مالکیت کرد. چنانچه در مورد قتلهای ناموسی میبینیم که قاتلان از سوی خانوادهها یا اجتماعات، مورد پشتیبانی نیز قرار میگیرد و برعکس اگر مرد یا مردان آن اجتماع از اعمال مجازات طفره بروند حتی با طرد و نفی اجتماعات خود نیز روبهرو میشوند. در این جامعه بدن زن از آن او نیست و نزدیکان زن به خود حق میدهند که بر این بدن اعمال مالکیت کنند و حتی تأیید هم بشوند.
چرا اصلاحطلبان برای توجیه قتل نجفی تلاش میکنند؟
نکته آخری که شاید بیشتر به جامعهشناسی سیاسی مربوط باشد تا جامعهشناسی خشونت، بررسی توان اصلاحطلبان در شکلدهی به افکار عمومی است. در افواه بسیاری از فعالان سیاسی ایران به خصوص پس از اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ گفته میشد که دیگر کار اصلاحطلبان تمام است و نفوذ و توان آنها در شکلدهی به افکار عمومی پایان پذیرفته است. با توجه به قتلی که رخ داده، اصلاحطلبان میدان رسانه را رها نکردهاند و با ذکر خاطرات و مناقب متهم به قتل، تلاش میکنند چهرهای انسانی از او به نمایش بگذارند که یک اشتباهی کرده ولی زندگیای سراسر افتخار داشته و در نتیجه لایق تخفیف و بخشش است. میتوان نتیجه گرفت که همراهی اصلاحطلبان با یکدیگر به خصوص که در راستای موج و خواست عمومی باشد، هنوز هم میتواند در شکلدهی به افکار همگانی موثر باشد.
دیدگاه تان را بنویسید