نجفی چطور دچار این همه پوچی شد
ممکن است یک آدم بر خودش خیلی مسلط باشد اما باز هم احساسات خود را می تواند از طریق کلام بیان کند و وضع خودش را بعد از مدتی به زبان بیاورد. نمی شود گفت که او همچنان در شوک قرار دارد. با این حال تا فرد معاینه نشود نمی شود به سوال ها جواب داد.
روزنامه شهروند نوشت: «نجفی را پیش از جنایت جنجالی اش همه می شناختند. فردی با اعتبار، شخصیتی سیاسی بانفوذ و با منزلت؛ بعد از این قتل پر حاشیه بود که تمام مردم از گوشه و کنار کشور در حال تحلیل این حادثه و چرایی این قتل جنجالی بودند. چرا چنین شخصیت مهمی دست به چنین کاری زده است. نجفی را بعد از جنایت همه دیده ایم. روزهای نخست که او را دستگیر کرده بودند، لباس مجرمان را بر تنش کردند و در مقابل قاضی و پلیس و وکیل از او بازجویی کردند. خبرنگاران دورش جمع شدند. نجفی خونسرد بود، نه شوکه بود و نه سعی می کرد در رفتارش اغراقی داشته باشد. حتی عصبی هم نبود. وقتی خبرنگاران به سراغش رفتند، با خونسردی و کاملا مسلط به سوالاتشان پاسخ داد و از دوربین ها و فیلم ها نهراسید. تا این که ۴۵ روز گذشت. نجفی را این بار به دادگاه بردند. بعد از چندین روز حالا او را همچنان خونسرد و با رفتاری آرام و متین می بینیم. در دو جلسه دادگاهش همچنان نه عصبی شد، نه حرف نامربوطی زد، نه گریه کرد و حالش بد شد. سیاستمدار پرحاشیه این روزها در جلسه دادگاهش موبه مو قتل را توضیح داد. روایت هایی را مطرح کرد و حرف هیچ کس باعث نشد از کوره دربرود. عصبی شود، گریه کند یا احساساتی شود. کاملا به واژه ها، جمله ها و رفتارهایش مسلط بود. حالا باید دید این رفتار از کجا نشأت می گیرد. اصلا از لحاظ روانشناختی درست است یا نه و این که روند جلسه دادگاه با این رفتارها و اظهارات نجفی، ممکن است به کدام سمت و سو برود. جلالی، روانپزشک و عضو انجمن روانپزشکان ایران با تحلیل رفتارهای نجفی و روند دادگاه، این موضوع را بررسی کرد.
به نظر شما نجفی با آن همه اعتبار و آبرو، حالا که به عنوان یک متهم در انظار ظاهر می شود، رفتارهایش طبیعی است؟
این تحلیل دقیق نیاز به بررسی نزدیک دارد. جواب خیلی از این پرسش ها نزد خود نجفی است و باید او را از نزدیک ببینیم و رفتارهایش را بسنجیم. ما در حال حاضر فقط یک سری پیش داوری های خودمان را بیان می کنیم. فکر می کنم که از نجفی همین انتظار می رود که رفتارش طبیعی باشد. یعنی مجموعه زندگی اش راهی غیر از این باقی نمی گذارد که بتواند رفتاری متعادل داشته باشد. ما یک نقطه بی تعادل در زندگی یک آدمی سراغ داریم با مجموعه چیزهایی که از او می شناسیم و در اختیار داریم. اعم از کارنامه ای که او در کارهایش داشته و صحبت هایی که همکاران او درباره اش مطرح کرده اند، خیلی با رفتارهای الانش همخوانی دارد. اگر نجفی دچار فروپاشی شده باشد، فروپاشی اش به پیش از قتل برمی گردد. درست است که این قتل از بعد انسانی قابل دفاع نیست و بسیار تأسف برانگیز است اما نجفی فروپاشیده شده همان نجفی است که ماشه را می کشد.
به نظر شما بررسی رفتار نجفی بعد از جنایت می تواند مهم باشد؟
این نقطه ای که الان نجفی در آن ایستاده ارزش تحلیلی ندارد، چون رفتار الانش خیلی تعیین کننده نخواهد بود. مهم این است که بدانیم چرا نجفی و نجفی ها به این نقطه می رسند که دست به چنین کاری بزنند و کسی مثل نجفی بایستد و تپانچه را شلیک کند. من فکر می کنم که نقطه تحلیل را باید به این سمت برد که چرا چنین مردی آنچنان دچار پوچی و تهی بودن می شود که دست به خودزنی و به حراج گذاشتن اعتبار و سرمایه و آبروی ۴۰ ساله خودش می زند.
رفتارهای نجفی از همان ابتدا تا الان کمی خونسرد به نظر می رسد، به نظر شما این رفتار طبیعی است؟
این نکته ای است که بعد از ماجرای قتل مطرح شد. من به عنوان یک پزشک نمی توانم نادیده اش بگیرم. اگر چنین آدمی در چنین جایگاهی خونسرد باشد و این روند بی تفاوتی و خونسردی ادامه پیدا کند، باید احتمال های دیگر را مد نظر داشته باشیم؛ چراکه اگر بررسی دقیق شود ممکن است مشکل مغزی وجود داشته باشد. البته تا الان پزشکان این موضوع را بررسی کرده اند ولی اگر رفتار ایشان سرد و بی تفاوت باشد، این می تواند با آدم باوجدانی مثل نجفی ناسازگار باشد؛ چراکه نجفی قاتل حرفه ای نیست و طبیعتا باید احساس گناه را در رفتارش بروز دهد. هر احساس گناهی بازتابی دارد. بنابراین به نظر من باید وضع او بررسی شود؛ چراکه آدم باوجدان باید رفتار توأم با احساس گناه داشته باشد. از طرفی هنگام وقوع حادثه ای یک ترومای بی تفاوتی در فرد می تواند طبیعی باشد، اما این تروما نباید طول بکشد و زمانش کوتاه خواهد بود. البته باز هم می گویم باید رفتارهای نجفی را از نزدیک دید معاینه و بررسی کرد؛ چراکه من اصلا ایشان را از نزدیک ندیده ام و روند پرونده را خیلی با جزییات نمی دانم ولی به نظر من باید رفتارهایش بررسی شود. حداقل می شود گفت که یک پرسش مهم و قابل تحمل است و پاسخ این پرسش می تواند در روند قضائی هم پاسخ تعیین کننده ای باشد و نمی توان بی تفاوت از کنارش گذشت.
به نظر شما چنین فردی با آن مقام و منزلت در جامعه، حالا که دچار چنین گرفتاری شده، باید چه رفتاری داشته باشد که طبیعی به نظر برسد؟
ممکن است یک آدم بر خودش خیلی مسلط باشد اما باز هم احساسات خود را می تواند از طریق کلام بیان کند و وضع خودش را بعد از مدتی به زبان بیاورد. نمی شود گفت که او همچنان در شوک قرار دارد. با این حال تا فرد معاینه نشود نمی شود به سوال ها جواب داد.
می شود گفت که رفتارهای ایشان به خاطر مقام و منزلتی که در جامعه داشته و همیشه به عنوان یک فرد مهم در اجتماع ظاهر شده است، نشأت می گیرد؟
خیر. باز اگر این طور باشد باید از لحاظ روانی تعادل خودش را از دست داده باشد که بتواند همچنان در حال و هوای مدیر خودش را نگه دارد و فراموش کند که دست به چنین کاری زده است.
دیدگاه تان را بنویسید