احمد زیدآبادی: انتخابات 92 جنبشی نبود
در انتخابات سال 92 برخلاف سال 76 جنبشی اجتماعی پشت سر انتخاب حسن روحانی قرار نداشت
احمد زیدآبادی در مثلث نوشت:
انتخابات دوم خرداد سال 76 بر نیروی مدنی قدرتمندی استوار بود که طی بیش از دو دهه، در بستر جامعه آرامآرام شکل گرفته و بالنده شده بود. این نیرو بهطور توفندهای وارد انتخابات شد و با انتخاب سیدمحمد خاتمی، برای مدتی توازن قوای سیاسی در سطح رسمی را به هم زد.
در واقع همین نیروی عظیم اجتماعی بود که محمد خاتمی را به اظهارنظرهای متفاوت و اصلاحطلبان را به طرح مطالبات رادیکال ترغیب و بهتعبیر دیگر وادار کرد.
این نیرو پس از گذشت چند ماه پس از انتخاب خاتمی بهعنوان رئیسجمهور، هدف فشارهای شدید جناح مقابل قرار گرفت و چون سازماندهی واحد و مؤثری نداشت، بهتدریج دچار فرسایش شد و در نهایت با ازدستدادن تاب و توان خود، منفعل و مایوس شد. در پی آن خاتمی نیز قدرت چانهزنی و تأثیرگذاری خود را در حوزه رسمی بهتدریج از دست داد تا آنجا که دربرابر توقیف بیسابقه و گسترده مطبوعات، خاموش و ساکت ایستاد و اجازه داد که مهمترین ابزار قدرت و سرمایهاش یکشبه به خاکستر تبدیل شود.
پس از آن دیگر جناح مقابل، خاتمی را جدی نگرفت و درخواست او برای افزایش قدرت رئیسجمهور را که تحت لوایح دوقلو به مجلس ارائه شد، به شوخی و طنز برگزار کرد تا اینکه دوران ریاستجمهوری او با ناکامی به سر رسید و محمود احمدینژاد بهعنوان آنتیتز او بر اریکه ریاستجمهوری تکیه زد؛ آنتیتزی که به یک معنا محصول تز بود.
در انتخابات سال 92 برخلاف سال 76 جنبشی اجتماعی پشت سر انتخاب حسن روحانی قرار نداشت. رایدهندگان در آن سال، با تصور اینکه حکومت در پی حل مشکلات ناشی از پرونده هستهای و رفع تحریمهای بینالمللی است، به حسن روحانی رای دادند تا بهاینوسیله راه بهبود روابط با دنیای خارج را هموار کنند. از این رو، حضور آنها در انتخابات براساس ارزیابیهای مقطعی بود و ریشه در روندی طولانیمدت نداشت.
همین موضوع در سال 96 هم بهنحوی دیگر تکرار شد. درواقع در سال 96 بسیاری از رایدهندگان از شرایط موجود آن روز ناخشنود بودند و قصدی هم برای حضور در انتخابات نداشتند. با این حال، تحرک رسانهای اصلاحطلبان و تمرکز آنها بر تبلیغاتی نظیر تشدید فشارهای اجتماعی در صورت پیروزی سیدابراهیم رئیسی در انتخابات از یکسو و طرح شعارهای رادیکال از طرف شخص روحانی از طرف دیگر سبب شد که طیف قابلتوجهی از جمعیت خاموش بسیج شوند و رای خود را به نفع او به صندوقهای رای بیندازند بدان امید که او پس از پیروزی دوباره در انتخابات در عرصه رسمی به نیابت از آنان با دیگر ارکان قدرت وارد جنگ و ستیز شود. این حرکت طبعا هیجانی و ناشی از عدمدرک مناسبات واقعی قدرت در ایران بود و از همین رو بهسرعت به یاس و نومیدی و سرخوردگی منجر شد و روحانی نه فقط از چشم آنها افتاد بلکه بهعنوان یکی از عوامل اصلی نابسامانی جلوه کرد.
در مورد انتخابات سال 1400 اما فقط کسی که از عالم غیب خبر داشته باشد، میتواند پیشگویی کند. تا آن تاریخ اتفاقات بسیاری در ایران رخ خواهد داد و سکه سیاست که به هوا پرتاب شده است تا آن زمان هزاران چرخ خواهد زد. فقط خدا میداند که این سکه با کدام رویش بر زمین خواهد افتاد.
دیدگاه تان را بنویسید