گفت و گوی مثلث با حسین قربانزاده
قرار نبود روحانی، خاتمی باشد
حسین قربانزاده، عضو جمعیت پیشرفت و عدالت درباره چرایی تبدیلنشدن 24 خرداد 92 به دوم خرداد 76 با نشریه مثلث به گفتوگو نشست. او معتقد است: دور از انتظار نبود که آقای روحانی، خاتمی نباشد و اساسا قرار نبود که آقای روحانی، خاتمی باشد. قرار بود آقای روحانی و دولت اعتدال، دولت حاملی برای دولت عاملی باشد که 1400 میآید و درواقع این ماموریت را در این دوره حمل کند.
مثلث؛حسین قربانزاده، عضو جمعیت پیشرفت و عدالت درباره چرایی تبدیلنشدن 24 خرداد 92 به دوم خرداد 76 با نشریه مثلث به گفتوگو نشست. او معتقد است: دور از انتظار نبود که آقای روحانی، خاتمی نباشد و اساسا قرار نبود که آقای روحانی، خاتمی باشد. قرار بود آقای روحانی و دولت اعتدال، دولت حاملی برای دولت عاملی باشد که 1400 میآید و درواقع این ماموریت را در این دوره حمل کند.
وقتی سال 92 آقای روحانی رئیسجمهور شد، این اتفاق بهنوعی برای همه غافلگیرانه بود و گمان میکردند که یک آقای خاتمی از درونش بیرون بیاید. درواقع برخی این اتفاق را با آنچه در دوم خرداد 76 رخ داد، مقایسه میکردند که مردم یکباره تغییر ذائقه سیاسی دادهاند اما این اتفاق نیفتاد. این رویداد به شخصیت آقای روحانی بازمیگشت یا اینکه جامعه آماده این تحول نبود؟
بهنظرم در سال 92 همانطور که جریان حامی آقای روحانی که بخش عمدهای از آنها اصلاحطلبان هستند، معتقد بودند که آقای روحانی رئیسجمهوری تا 1400 است، بنابراین دور از انتظار نبود که آقای روحانی، خاتمی نباشد و اساسا قرار نبود که آقای روحانی، خاتمی باشد. قرار بود آقای روحانی و دولت اعتدال، دولت حاملی برای دولت عاملی باشد که 1400 میآید و درواقع این ماموریت را در این دوره حمل کند و بهزعم خود دوستان به دولت اصلی اصلاحطلبان تحویل دهد. نه شخص آقای روحانی اصلاحطلب بود و نه در سابقه ایشان و تعاملات و مناسبات و حتی رویکردها، تصمیمات و مسئولیتهایی که داشته، هیچکدام رنگ و بوی اصلاحطلبی دیده میشود. اقتضائات رقابت انتخاباتی سال 92، مسیر را به سمتی پیش برد که جریان اصلاحطلب مجبور شد آقای روحانی را جلوی پنجره بگذارد برای اینکه بتواند با وحدتی که بین جریانهای مختلف ایجاد میکند، در مقابل جریانات اصولگرایی کرسی ریاستجمهوری را بهدست آورد که همین اتفاق هم افتاد؛ بنابراین پاسخ سوال شما این است که اساسا از ابتدا قرار نبود که اتفاق 76 به این شکل تکرار شود ولی نکته بعدی این است که پیشنهاد جریان اصلاحطلبی هم محقق نخواهد شد چون دولت حامل که آقای روحانی است، با شیوه نادرست و سوءمدیریتهای متعدد، مشکلاتی در حوزه اقتصادی برای مردم بهوجود آورده و حتما در حامیان اصلی خودش برای رقابت آتی انتخاباتی بدبینی ایجاد کرده است. نکته دیگر اینکه اساسا این درگیری و رقابتی که بین آقای روحانی و جریان اصلاحطلبی بهطور پنهان بود که در مواقعی هم آشکار میشد، مزید بر علت شد که این اتفاق نیفتاد و اصطلاحا این معامله و تعامل به خیر و خوشی به سرانجام نرسید. این نکته پاسخ سوال اولتان است.
مثلث؛ شما در سطح احزاب و تشکلهای سیاسی مطرح کردید که عملکرد آقای روحانی به چه سمتی رفت که 24 خرداد 92 نتوانست دوم خرداد 76 بشود؛ اما فضای جامعه هم همین انتظار را از آقای روحانی داشت یا اینکه تصور جامعه چیز دیگری بود و حالا با یک اتفاق دیگری مواجه شد؟
وقتی میگوییم جامعه با همان شکل که عنوان کردید، یک تفکیک دقیقی بین کسانی است که حدود 20 درصد سیاسی و کسانی که اهل سیاست هستند و فهم سیاسی در این زمینه دارند و دنبال میکنند و منتسب به یکی از جریانات سیاسی هستند یا عموم مردمی که خیلی منازعات برایشان مفهومی ندارد و وابستگی جریانی هم ندارند و یکروز به احمدینژاد رای میدهند، یکروز به خاتمی و یکروز به هاشمی. قاعدتا اگر منظورتان این طیف 70 تا 80 درصدی هستند که عموم مردم تلقی میشوند، اینها هم نسبت به آقای روحانی از ابتدا آن مواجههای که بعد از آقای ناطق برای آقای خاتمی ایجاد شده بود، نداشتند؛ یعنی چنین توقعی وجود نداشت. اتفاق سال 92 اتفاق دوقطبی شخصیتی نبود، به دلیل اینکه در جریان اصولگرایی بین افراد رقابت بود. آقایان جلیلی، قالیباف، ولایتی و رضایی و از آن طرف هم تا نزدیک به پایان انتخابات آقای عارف حضور داشت؛ بنابراین ترکیب رقابت در سال 92 ترکیبی نبود که مثل سال 76 یک دوقطبی شخصی را ایجاد کند و مردم یک منجی طلب کنند که براساس آن دوم خردادی شکل بگیرد؛ یعنی وزن و شأن و جایگاهی که میتوان برای شخص در انتخابات 76 و 92 قائل شد، تفاوت فاحشی دارد. جریانهای سال 92 رقابتشان میچربید ولی در سال 76 درست است که پمپاژ اصلی و حمایت ویژه جریانات منتقد حاکمیت نقش اصلی را داشتند اما بروز و ظهور شخصیت یک کاندیدا که آقای خاتمی بود، نسبت به فضای جریانی که از آن حمایت میکرد، میچربید؛ حداقل در حد آنچه برداشت و فهم عامه این 70، 80 درصدی بود.
مثلث؛ به نظرتان در سال 1400 با یک جریان عدالتخواه مواجه هستیم، مثل زمانی که آقای احمدینژاد آمد و در مقابل آقای هاشمی قرار گرفت و یکسری شعارهای مردمپسند سر داد و با اقبال مردمی مواجه شد؟ آیا میتوانیم بگوییم یک سوم تیر 84 در راه داریم که در 1400 بروز و ظهور میکند؟
نه ولی محتمل هست. حالا اینکه احمدینژادی بروز و ظهور پیدا کند یا نه، ویژگیهای شخصی آقای احمدینژاد در سال 84 و حتی 88 موثر بود؛ بنابراین برخلاف تصور عدهای که معتقدند این پایان دوره مدیریت و حضور اصلاحطلبان در دولت، نتیجهاش حتما این دور، تغییر رویکرد میشود و مردم سراغ رویکرد مقابل میروند و به این دلیل سال 84 این اتفاق افتاده ولی تحلیلهای دقیقتر نشان میدهد که مناسبات شخصی آقای احمدینژاد در این رقابت سیاسی تاثیر بسزایی داشته است؛ اگرچه نمیتوان رقابتهای جریانی را انکار کرد و این اتفاق در سال 1400 زمانی تکرار میشود که چنین اتفاقی هم بیفتد، یعنی موضوع تاثیر شخصیت.
به همین دلیل که میفرمایید، فضا رادیکالتر میشود و وضعیتی که الان مردم در حوزه اقتصادی گرفتارش هستند آنها را به سمتی میبرد که به یک منجی فکر کنند؛ همانطور که ریشهیابی رفتار رایدهندگان و اساسا جامعهشناسی مردم ما در این حوزه نشان میدهند که مردم بیشتر دنبال این هستند که منجی بیاید و اموراتشان را حل کند. طبیعتا با این اتفاقات حتما فضا برای حضور رویدادی مستعد هست ولی اینکه این اتفاق حتما میافتد یا خیر، باز به دلایل مختلفی برمیگردد که حتما رقابت دو جریان رسمی در آن تاثیر دارند و نیز افرادی که آنها در مقابل انتخاب مردم قرار میدهند، که شاهد سوم تیر مجددی باشیم یا خیر. معتقدم پیشبینی پیروزی یک جریان کار سختی است و بهرغم اینکه فضا برای پیروزی جریان اصولگرا فراهم هست، آن هم به دلیل ضعفها و کاستیهایی که دولت مستقر دارد، اما این بهمعنای برگ برندهای که در اختیار جریان مقابل باشد، نیست، بهویژه بهدلیل وجود هنر رقابت انتخاباتی در بین جریان اصطلاحطلبی و به این دلیل که جایگاه اپوزیسیونی دارند یا حداقل اینکه خودشان را در آن جایگاه مینمایانند تا بتوانند در این رقابت کمپین حداکثر استفاده را ببرند و طبیعتا بعد از آن برای اداره دولت و جامعه و کشور باز با همین چالشها روبهرو هستند. اصلاحطلبان طبیعتا در رقابت نشان دادهاند که یک گام از جریان اصولگرایی جلوتر هستند و به نظرم اگر در همین فرصت باقیمانده هرکدام از این جریانات به این فضایی که برای مردم ایجاد شده که بیشتر گرفتار حوزه اقتصادی هستند، خودشان را نزدیکتر کنند و مطالبات و دغدغههای آنها را پیگیری و ثابت کنند یک جریان مقطعی موسمی در انتخابات نیستند و میتوانند در پیگیری مطالبات مردمی تاثیرگذار باشند، حتما میتوانند پیروز آن رقابت هم باشند. حالا اینکه اسم این را تکرار سوم تیر بگذاریم یا استمرار رویکرد دولت فعلی، این را باید به انتظار نشست تا ببینیم چه نتیجهای به دست میآید.
مثلث؛ اگر در چنین فضایی قرار بگیریم که یک سوم تیری در 1400 تکرار شود، ما با یک چهره مردمگرای اصولگرا مواجه خواهیم بود که معادلات رقابت انتخاباتی را به نفع خود رقم میزند یا با یک چهره اصلاحطلب؟
کار سختی است پیشبینی اینکه چه فردی و با چه رویکردی بتواند اقبال مردم را به دست بیاورد. من اعتقادم این است که اگر جریان اصلاحطلبی نتواند در این فرصت باقیمانده خود را بازسازی کند، بازسازی با همه مختصاتی که در درون دولت و وجههای که برایش در طول این سالها ایجاد شده، بهویژه برای رایدهندگان که بخشی از آنها تکلیفی هستند و بخشی با آن فضای رقابت سیاسی و داغشدن انتخابات حضور پیدا میکنند، اساسا آن طرف چه شعار عدالتخواهیاش بچربد و چه ترتیب دیگری بهوجود بیاید، حتما برنده اصولگرایان هستند؛ اما این دو سال پایانی یک گیجی ایجاد کرده که جریان اصلاحطلب نمیداند باید الان از آقای روحانی فاصله بگیرد تا بتواند آنجا در نقد دولت حرف بزند و کاندیدایش به دولت مستقر بتازد و براساس آن رای جذب کند یا اینکه سعی کند بر همین اساس جایگاه اپوزیسیونی با حمایت از دولت فعلی کاستیها را به زمین بازی حاکمیت حواله دهد و آن چیزی که وعده داد شد و انجام نشده را در کیسه حاکمیت بگذارد و بگوید که تقصیر دولت منتخب شما نیست. این ترجمه همان شعاری است که میگوید این وضعیت فعلی محصول انقلاب است یا انتخاب. آیا این تصمیمی که جریان اصلاحطلبی در اتاق فکرش میگیرد این است که به سمتی برود که تا جایی که ممکن است این اتفاقات را روی دوش حاکمیت بیندازد و از آقای روحانی حمایت کند و تا انتها پیش رود یا اینکه نمونه اختلافاتی که بین آقای جهانگیری و آقای روحانی به وجود آمد یا مناسبات دیگری که باز بسترش را خود آقای روحانی برای توسعه این اختلاف فراهم کرده، فضایی را ایجاد کند که اصلا بگویند آقای روحانی به آرمانهای ما پایبند نبود و اصلاحطلب به آن معنا در این دوره هشتساله وجود نداشت؛ همانطور که افراد مختلفی هم از دولت فاصله گرفتند و سعی کردند این اتفاق را تکمیل کنند. این حالت دوم را میتوان گفت بعد بیشتری دارد که مردم قبول کنند و پذیرفته نخواهد شد به دلیل فکتها و نشانهها و علائم مختلفی که در این هشتساله بوده و تکرارهایی که شده و تکمیل انتخاباتهای دیگری بوده که در این سالها داشتیم. آن مورد اول بهنظرم جنگ و جریان اساسی را در خود دارد که اگر این اتفاق بیفتد، چقدر میتواند این نزاع و دعوای سیاسی بالا بگیرد و به سقف حاکمیت بچسبد و آنجا جریان اصلاحطلب بتواند اولا با مناسبات ساختار فعلی حاکمیت و شورای نگهبان و مناسبات چارچوب جمهوری اسلامی این مسیر را پیش ببرد و در عین حال در این مرز ظریف انداختن بار اصلی مشکلات و مسائل مملکت روی دوش حاکمیت، بماند و حاکمیت قبول کند کاندیدایی که چنین مناسباتی دارد بهعنوان رقیب جریان اصولگرا حضور یابد.
دیدگاه تان را بنویسید