صداوسیما دیگر «ملی» نیست|توهین به مقدسات اهل سنت از کجا آب می‌خورد؟

این صدا و سیما دیگر رسانه ملی نیست
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

وضعیت صداوسیما با ریاست پیمان جبلی و وحید جلیلی روز به روز به انتقادات بیشتری مواجه می‌شود.

عصر ایران نوشت: اتفاقات اخیر در سازمان صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران بار دیگر نشان می‌دهد این دستگاه عظیم تبلیغاتی حتی "رسانه" به مفهوم فنی و جهانی و ژورنالیستیک آن هم نیست چه رسد به این که "ملی" باشد؛ هر چند فقره اخیر واقعا مشکوک است چون احتمال توطئه درون سازمانی یا علیه امنیت ملی متصور و محتمل است.

صدا و سیما خاصه از وقتی به دست جبلی-جلیلی افتاده نه یک رسانه مانند همه رسانه‌های معتبر دنیا بلکه یک دستگاه پروپاگاندای عظیم تبلیغاتی و به شدت ایدیولوژیک و البته در پوشش و لعاب رسانه است چراکه به جای کشف حقیقت به دنبال تحمیل روایت‌های خود و نه ارایه گزارش‌های حرفه‌ای و گاه حتی همراه یا به قصد قلب و جرح حقیقت است.

تازگی ها به کلمه "روایت" خیلی علاقه پیدا کرده اند و حتی خبرنگار اعزامی‌شان به محل مذاکرات با آمریکا جدای این که هی می‌گوید "غیر مستقیم"  تا رادیکال ها را از شوک درآورد به جای کلمه تخصصی "گزارش" هم مدام از "روایت" استفاده می‌کند.

احتمالا چون می‌خواهند جمله درست " جنگ، جنگ روایت‌هاست" را به سبک خودشان تفسیر کنند و معتقدند صدا و سیما در واقع یک قرارگاه جنگی است چون در حال ستیز روایت خود با دیگر روایت‌هاست و هر چه بیشتر بودجه بگیرند مثل نیروهای نظامی‌اند که بیشتر مهمات و تسلیحات بگیرند موفق‌تر خواهند بود.

مهرداد خدیر در ادمه آورده، احتمالا اطلاع دارید که بهانه این نوشته چیست اما یادآوری ‌می‌کنم به تازگی در برنامۀ "سیمای خانواده" در شبکه اول که سیاسی‌ترین شبکه سازمان با گرایش امنیتی است به خلیفه اول توهین شد در حالی که رییس جمهوری کنونی ایران با حمایت برادران و هم‌وطنان اهل سنت به پیروزی رسیده و مهم‌تر این که عنوان رسمی حکومت برآمده از انقلاب ۱۳۵۷ "جمهوری اسلامی ایران" است نه "جمهوری شیعی ایران" هرچند یک مرجع شیعه آن را رهبری کرد و در رأس حکومت هم یک فقیه شیعی می‌نشیند اما جمهوری شیعی نیست. جمهوری اسلامی است و اسلام هم منحصر در تشیع نیست.

تازه خود اسلام هم با خوانش امام خمینی که می دانیم اسلام او منحصر در فقه نبود و اهل عرفان و فلسفه و ادبیات هم بود و آشکارا ابن عربی و صدرالمتالهین را می‌ستود و از این نظر با فقیهان مخالف فلسفه و عرفان کاملا متمایز بود.

مذهب رسمی البته مطابق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مذهب جعفری است و امروز هم به مناسبت روز رحلت رییس همین مذهب در ایران تعطیل است ولی امام جعفر صادق علیه‌السلام نزد برخی مذاهب اسلامی ارج و قربی چون بزرگان خودشان دارد و در تذکره الاولیای عطار هم شاهدیم که شاعر غیر شیعه کتاب سترگ خود را با حکایتی دربارۀ امام صادق علیه‌السلام شروع می‌کند.

شک بیشتر به خاطر آن است که دو سه روز قبل از این اتفاق و درست هم‌زمان با سفر برادر ولیعهد سعودی به تهران در برنامه به ظاهر طنز به تمسخر وزیر خارجه عربستان پرداختند.

یک حدس این است که جریان نفوذ دست در کار است و می‌خواهد خودنمایی کند چون ساخت این برنامه‌ها از کشتن اسماعیل هنیه در اقامتگاه تحت مراقبت شدید طبعا آسان‌تر و امکان پذیرتر است که بی‌نفوذ ممکن نبود.

احتمال دیگر این است که وقتی صدا و سیما این همه شبکه دارد یک جایی هم کار از دست‌شان درمی رود و خطا در هر رسانه محتمل است. همین رسانه که این نوشته در آن منتشر می‌شود هم طبعا عاری از خطا نیست و از ما هم اشتباه سر می‌زند و این که صدا و سیما ۴۰ هزار کارمند و ۳۰ هزار میلیارد تومان بودجه دارد کار آقای جبلی را دشوارتر می‌کند نه آسان تر. با این نگاه گیر به صدا و سیما به خاطر آن است که چطور در رسانه های مکتوب و برخط مدیران مسؤول باید پاسخ دهند و در صدا وسیما در رده های پایین تر رفع و رجوع می کنند؟

حدس سوم این است که عمدی است یعنی دستی در کار است تا زودتر پیمان جبلی و وحید جلیلی مرخص شوند و صدا وسیما از چنبره جبهه پایداری خلاص شود و نفسی تازه کند. چه در درون سازمان و از جانب ناراضیان و چه احتمالا در بیرون که حضور برادر سعید جلیلی در فضای مذاکره و بعد از توافق را ناموجه ارزیابی می‌کنند.

فارغ از این که در این فقره و در واقع فقرات جدید و مشکوک و اولی سخیف و دومی موهن ناشی از چیست مشکل اصلی اما جای دیگر است و آن هم این که این رسانه ملی نیست و این همه اصرار که خودشان به خودشان بگویند ملی به خاطر این است که می دانند ملی نیستند. 

طنز روزگار این که نام این سازمان به اعتبار خلع ید از ثابت پاسال به رادیو وتلویزیون ملی ایران تغییر یافته بود و بعد از انقلاب  ملی ها شدند جمهوری اسلامی و دوباره اصرار دارند بگویند ملی.

اما این چه رسانه ملی‌یی است که تنها علاقه و سلیقه ۱۵ درصد جامعه در آن بازتاب داده می‌شود و شباهتی با اکثریت مردم ندارد؟ نه سر و شکل مجریان نه آنچه در سریال ها می بینیم نه در نوع خبررسانی.

این چه رسانه ملی‌یی است که بازیگران برخی سریال‌ها می‌گویند فقط به خاطر پول بازی می‌کنیم و خودمان هم نمی‌بینیم؟

این چه رسانه ملی‌یی است که نوع خبررسانی آن به گونه‌ای است که عطش مخاطب را فرو نمی‌نشاند و ناچار به مراجعه به رسانه های خارجی است؟

پاسخ این است که مدیریت صدا و سیما اسیر تفکرات بنیادگرایانه است در حالی که دو رهبر جمهوری اسلامی چنین خوانشی از اسلام و تشیع نداشتند و ندارند.

راه نجات صدا و سیما رفتن جبلی - جلیلی نیست که احتمال آن با اتفاقات اخیر بالا رفته است بلکه:

صدا و سیما اولا باید رسانه باشد نه بوق تبلیغاتی یک گروه سیاسی و کار به جایی برسد که رییس جمهوری پیشین ایران ( حسن روحانی) که خود اوایل جمهوری اسلامی مدتی سرپرست همین صدا و سیما بوده حتی تعبیر "گروهک" را به جای "گروه" به کار می‌برد.

ثانیا باید ملی باشد. چون بودجه آن از پول همه مردم ایران تأمین می‌شود و مردم ایران یعنی صاحبان علایق و دیدگاه های گوناگون. وقتی در شناسنامه ایرانیان مذهب قید نشده یعنی ایرانی بودن ارجح است بر این که شیعه باشند یا سنی. حتی نوع دین در شناسنامه نیامده و این شاید به خاطر آن باشد که فرض بر مسلمانی است و پیروی از ادیان دیگر قید می شود.

ثالثا نسبت آن با دولت جمهوری اسلامی ایران باید مشخص شود. اگر دولتی است چرا سخنان رییس همین دولت را گزینشی پخش می‌کند؟ اگر نیست چرا رییس آن در جلسات هیأت دولت شرکت می کند و برسر سفره بودجه ای نشسته که دولت تخصیص می دهد؟ خودشان ظاهرا قایل به این هستند که صدا وسیما یک قوه مستقل در عرض دیگر قواست.

بر پایه آنچه استاد ملکیان در معرفی کتاب خواندنی "اعتقاد بدون تعصب" گفته بنیادگرایی بر سه گزاره استوار است:

 گزاره اول: من نمی‌توانم نظر مخالف خود را تحمل کنم و با مخالف رای خود تساهل و تسامح داشته باشم. یا جای  من است یا جای مخالف من. من نمی‌توانم با مخالف خود هم‌زیستی مسالمت‌آمیز داشته باشم. اگر من جایی هستم مخالف من نباید باشد. من و مخالف خود در واقع خصم هم‌ایم.

گزاره دوم: حقیقت مطلق و استثناناپذیر و بی قید و شرط نزد من است. آن هم حقیقت مطلق که اختصاص به زمان و مکان خاصی ندارد. قید و شرط نمی‌پذیرد و حقیقتی را که من به آن باور دارم و بر زبان می‌آورم حقیقت مطلق است.

گزاره سوم: فقط یک حقیقت وجود دارد و غیر از حقیقت من حقیقت دیگری وجود ندارد. حقیقت من هر ادعای دیگر حقیقت را ساقط می کند و کذب و خطا و جهل است.

به باور استاد آن که به این سه گزاره باور دارد بنیادگرا یا فاندامنتالیست است.

راه نجات صدا و سیما این است که از این تفکر بنیادگرا که نسبتی با انقلاب متنوع و متکثر ۵۷ ندارد خلاص و ملی شود.