باید جراحی کنیم/ چرا دولت برای مواجهه با بحران اقتصادیکاری نمیکند؟
نوشتار بهمن آرمان /
مثلث : یک اشتباه بسیار بزرگ توسط تیم مذاکرهکننده ایرانی وجود داشت که ترکیب حقوقی به اصطلاح 1+5 را به اندازه کافی مورد بررسی و تحقیق قرار نداده بودند. یعنی اگر بخواهیم به واقعیتها نگاه کنیم، اقتصاد آمریکا دارای یک تولید ناخالص داخلی بالای 20 تریلیون دلار است؛ یعنی 24 درصد از کل تولید ناخالص داخلی جهان. خود دانشمندان آمریکایی معتقد هستند که آمریکا تنها تولیدکننده تکنولوژی نیست، بلکه تولیدکننده علم است. قویترین و پیچیدهترین ارتش جهان را دارد، رقبای نزدیک به او ژاپن است که تنها هفت درصد تولید ناخالص داخلی جهان را دارد، بعد از آن آلمان است که پنج درصد است. بقیه کشورهای بزرگ اروپایی مثل انگلستان، فرانسه و ایتالیا، اینها سهم بسیار اندکی دارند. روسیه بهعنوان یک کشور صنعتی شناخته نمیشود و تولیدکننده تکنولوژی نیست. چین هم تقریبا همان شرایط را دارد. بنابراین از ابتدا تکیه بر اینکه پنج عضو شورای امنیت بهاضافه آلمان میتوانند تاثیری بر سیاستگذاریها داشته باشند، یک تصور اشتباهی بود، ضمن اینکه در آمریکا ساختار قدرت بهگونهای است که قدرت رئیسجمهور در آن نسبت به همتاهای دیگرش در سایر کشورها بسیار بالاتر است ؛ چه اروپایی و چه غیراروپایی؛ انتظاراتی که دولت از نتایج برجام برای مردم ارائه کرده بود، به نظرم انتظارات نامعقولی بودند، یعنی تصور اینکه با اجرای برجام همه مشکلات کشور حل میشود، این یک تصور نابجایی است، به خاطر اینکه ساختار مدیریتی کشور یک ساختار بیمارگونهای است و عملا ما شاهد بودیم که نتوانستیم با این ساختار شدیدا دولتی و در عین حال فساد نهادینهشده کار درستی در اقتصاد کشور انجام دهیم. در دوره سازندگی یک مقدار این فضا بازتر بود، یعنی دولت از کارشناسان و کسانی که میتوانستند به طریقی به اداره کشور کمک کنند، استفاده میکردند. گزینش مدیران دستش نسبت به حال حاضر بازتر بود. در دولت آقای خاتمی فضا بستهتر شد، یعنی عنوان میشد که یا بایستی عضو حزب مشارکت باشید، اگر عضو حزب مشارکت نیستید، از ما نیستید. طبیعتا این باز تاثیرات بسیار منفی روی ساختار مدیریتی کشور گذاشت. در دولتهای نهم و دهم هم که اصولا دولت یا رئیسجمهور وقت اعتقادی به کارهای کارشناسی نداشت که به نظر من بسیاری از آنها تعمدی بودند. آقای روحانی هم به هر حال هرچند از نقطه نظر اجرایی نسبت به آقای خاتمی مسلطتر است ، ولی در عین حال با آقای هاشمی بهعنوان رئیسجمهور فاصله بسیار زیادی دارد. تیم اقتصادی هم که انتخاب کردند، هم در دوره نخست و هم در دولت بعدیشان، تیم ناهماهنگ، ناتوان و بیانگیزهای بودند؛ آنقدر که صندلیشان برایشان مهم بود و منافع جانبی ناشی از صندلی، منافع ملی که هیچ، بلکه مصالح نظام هم برایشان اهمیتی نداشت. به این خاطر ما شاهد اشتباههای گستردهای در تیم اقتصادی دولت بودیم. حال عدهای تیم اقتصادی دولت را تنها شامل وزیر اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی میدانند، در صورتی که تیم اقتصادی دولت شامل تشکیلات دیگری هم میشود. یعنی وزارت نیرو، وزارت نفت، وزارت راه و شهرسازی و وزارت صنعت، معدن و تجارت؛ اینها اساس تیم اقتصادی دولت را تشکیل میدهند. در دولت نخست آقای روحانی عملا تاریخیترین دورهای بود که در تاریخ ایران ما در بخش وزارت نیرو داشتیم که عوارضش را امروز داریم احساس میکنیم، بهطوری که وزیر جدید نیرو اعلام میکنند که ما 5315 مگابایت کمبود ظرفیت تولید برق در کشور داریم. حالا یک مقدارش درست است، به خاطر اینکه در سرشاخههای کارون بارندگی به اندازه کافی نبوده و برق تولیدی از سدهای برقابی کمتر از پیشبینی است، ولی واقعیت اصلی این است که در طول چهارساله اول ریاستجمهوری آقای روحانی کاری در زمینه ساخت نیروگاههای جدید برق صورت نگرفت، زیرا در همه کشورها نیروگاههای سدهای برقابی برای مقاطع خاصی مورد استفاده قرار میگیرد و در همه کشورها خشکسالی میتواند وجود داشته باشد. بنابراین اینکه ما بیاییم و عنوان کنیم که مساله کمبود برق در تابستان و قطع برق متاثر از کمبود بارندگی است، این مساله بیپایه و اساسی است. از آن طرف هم وزارت نفت بخشی کلیدی در اقتصاد کشور دارد. در ایران چیزی به نام وزارت نفت وجود ندارد. چیزی که از وزارت نفت وجود دارد، فردی است بهنام آقای بیژن نامدارزنگنه که ایشان هر کاری که خودش صلاح میداند را انجام میدهد. به نظر من اقداماتی که توسط ایشان انجام گرفته، چه در دولت قبلی و چه در دولت فعلی، اقدامهایی هستند بر ضد منافع ملی و اگر در ایران تشکیلاتی در وزارت اطلاعات یا نهادهای امنیتی و اطلاعاتی موجود ما وجود داشت و این مسائل را کندوکاو میکردند، بدون شک آقای زنگنه در معرض پرسشهای جدی قرار میگرفت. ایشان هموغمش افزایش تولید نفت خام است به هر طریقی، حتی از طریق آسیبزدن به ذخایر نفتی موجود کشور. خامفروشی را در رأس سیاستهای خودش قرار داده، اینطوری که ما شاهد هستیم و این را تنها حمل نمیکند. بهطور مثال قرار بوده که ظرفیت تولید نفت خام حوزههای غرب کارون به یک میلیونودویست هزار بشکه در روز برسد، یعنی چیزی نزدیک به تولید حوزه نفتی اهواز که بزرگترین تولیدکننده نفت ایران است. ولی ایشان به جای اینکه این را به ساخت یک پالایشگاه تبدیل کند ، به فرآوردههای نفتی با ارزش افزوده بالا، میخواهد که با یک هزینه حدود دو میلیارد دلار، 1200 کیلومتر لوله را بسازد تا نفت را جزیره خارک برای صادرات بفرستند. سیاستهای ایشان در زمینه صنعت پتروشیمیکاملا بازدارنده بوده، به یکباره و گویی خوابنما شده باشد، قیمت گاز طبیعی مورد نیاز پتروشیمی را به چهار برابر میانگین منطقه خلیجفارس و شمال آفریقا رسانده است. در بخش کشاورزی که یکی دیگر از وزارتخانههای اقتصادی ماست، وضع در حد فاجعه است، یعنی طبق آمارهایی که بهطور رسمی و غیررسمی توسط نهادهای مسئول عنوان میشود، چیزی حدود 92 درصد آب آنجا در بخش کشاورزی مصرف میشود، ولی اگر جدول 10 قلم اصلی واردات کشور را نگاه کنید، میبینید پس از بنزین که آن هم به خاطر سیاستهای غلط آقای بیژن نامدارزنگنه است، شما بلافاصله ذرت، برنج، دانههای روغنی، جو و امثالهم را میبینید. یعنی آن چیزی که روی سفره مردم است، پول نفت خامی است که فروخته میشود، یعنی چیزی در داخل تولید نمیشود. بنابراین این سیاستهای غلطی است که وجود دارد. در زمینه راه و شهرسازی ما عملا یک سیاستهایی را داریم اعمال میکنیم که در هیچ کجای جهان نیست. بهطور مثال سالهاست یک راهآهن بزرگ در کشور ما ساخته نشده و عجیب اینجاست که بهرغم اینکه جهان وارد عصر تکنولوژیهای جدید شده، راهآهنهای جدیدی که ما داریم در ایران میسازیم، ظرفیت حداکثر 160 کیلومتر سرعت برای قطارهای مسافری دارد، یعنی اینکه در این مورد هم یا خطوط راهآهنی که میسازیم، یکخطه است. در جهان امروز راهآهن یکخطه ساخته نمیشود و این را وزارت راه ما نمیفهمد و حتی زیرسازیهایی که انجام میدهند، یا تونلهایی که درست میکنند، بهگونهای نیست که در آیندهای اگر ریلی بود، اگر پولی بود، این را دوخطه کنند یا بتواند سرعتهای بالا را پذیرا باشد. بنابراین آنچه که در کشور ما در حال اتفاقافتادن است، یک سوءمدیریت و ضعف مدیریتی است که به مراتب خطرناکتر از برگشت تحریمهاست، زیرا بر فرض بر اینکه تحریمها را هم ما برداریم، خارجیها هم به ما نام بدهند، پروژههای ما را فاینانس کنند، بعد هم ما مدیریت این واحدها را دست افرادی بدهیم که میدانیم ناتوان هستند که نمیشود. فیلترهایی که برای گزینش افراد، حتی برای مدیران میانی گذاشتیم، اینها استفاده از شایستهسالاری و توانایی را از ما گرفته است. من اگر بخواهم مصداقی را بیاورم بدون ذکر نام، یکی از بنگاههای بزرگ اقتصادی ما میخواهد که چند نفر از مدیران خودش را عوض کند، به خاطر اینکه مدیران کارآمدتری را سر کار بگذارند. یکی از اعضای هیاتمدیره پرسید تغییر این افراد به او گفتند از فلان جا استعلام کردیم که ببینیم آنها نظرشان چیست. گفت حالا استعلام کردید که مثلا میخواهید ببینید که نماز جمعه شرکت میکنند، راهپیمایی 22 بهمن میروند یا نه؛ ما آدم میخواهیم که بنشیند پشت کوره و کار کند. بنابراین این موارد را که طبیعتا ما با برجام نمیتوانیم حل کنیم. آقای روحانی هم آمدند با دادن وعدههایی، مردم را پای صندوقهای رأی آوردند. مردم به آن وعدهها رأی دادند، ولی در نهایت آش همان است و کاسه همان، یعنی همان افرادی که در گذشته وزیر و استاندار و نماینده مجلس بودند، اینها دوباره برگشتند اعضای کابینه فعلی را تشکیل دادند. این ضعفها را ما داریم میبینیم و اینها با برجام و امثال برجام قابل حل نیست. اقتصاد ایران نیازمند یک جراحی است و جراحی بدون درد و خونریزی هم امکانپذیر نیست. خونریزی نه به معنای اینکه ما بگیریم مردم را بُکشیم، بلکه یک تعبیری است که درد دارد.
دیدگاه تان را بنویسید