نباید تمدید شود / بانک مرکزی در دوران سیف، مستقل نبود
در روزهای اخیر با افزایش افسارگسیخته قیمت سکه و دلار و تورم در برخی کالاهای اساسی، بیش از هر کسی، تیم اقتصادی دولت در سیبل انتقادها و بیبرنامگی برای چنین روزهایی قرار گرفتند و موضوع تغییر یا استعفای آنان مطرح شده است.
مثلث/ هادی حقشناس : بانک مرکزی یکی از نهادهای مهم اقتصادی است که مردم بیشتر چشمشان به آن بوده تا بتواند استراتژی دقیقی برای برونرفت از وضعیت بغرنج اقتصادی شکل دهد. در اینباره نیاز به ارزیابی کارنامه آقای سیف، رئیس بانک مرکزی در کنار دیگر اعضای تیم اقتصادی دولت ضروری به نظر می رسد. آیا او میتوانست بهتر از این به وضعیت موجود رسیدگی کند؟
آقای سیف را ما بهعنوان یک حسابدار، حسابداری که در بانک کار کرده بود، میشناسیم و بهعنوان یک بانکدار مطلوب میتوان عملکرد سیف را عملکرد مطلوبی دانست. مضاف بر اینکه ما در بانک مرکزی بهعنوان بانکِ بانکها یا متولی بازار بورس، دو نکته کلیدی داریم. نکته کلیدی اول این است که بانک مرکزی بتواند نرخ تورم را کاهش دهد که نرخ تورم همان تقویت ریال یا پول ملی در درازمدت است. آقای سیف تورم نقطه به نقطه بالای 45 درصد را که شهریور 92 بود، این را تبدیل به تورم یک رقمی کرد. از این منظر طبیعتا ما عملکرد سیف را مطلوب ارزیابی میکنیم اما وقتی که نگاه میکنیم به سایر شقوق بازار پول که البته بازار ارز را میتوانیم بخشی از بازار پول بدانیم، به دلیل اینکه تورم سنوات 92 تا 96 در نرخ ارز تعدیل نشد، این بخش بهعنوان یک نقطه ضعف رئیس کل بانک مرکزی تلقی میشود اما طبیعتا باید ببینیم که محدودیتهای سیف یا بانک مرکزی چه بوده است. بزرگترین محدودیت بانک مرکزی این بوده که استقلال لازم را برای تصمیمگیری نداشته است. وقتی که استقلال کامل برای تصمیمگیری نداشته است، نمیتوانیم انتظار آن تحقق هدف را هم داشته باشیم. در دنیا درجه استقلال بانک مرکزی با شاخصهای پولی رابطه مستقیم دارد، یعنی هرقدر بانکهای مرکزی مستقلتر باشند، شاخصهای پولی هم مطلوبتر هستند. در ایران این قضیه را در همه ادوار گذشته، بهجز در زمان مرحوم دکتر نوربخش میبینیم. فقط دکتر نوربخش به لحاظ شخصیت علمی و همچنین شخصیت سیاسی خودش توانست بانک مرکزی را به یک استقلال نسبی برساند که این موضوع را در این دوره ندیدیم.
اما یک عملکرد مطلوب دیگری که آقای سیف داشته، سازماندهی بازار غیرمتشکل پولی بوده که گفته میشود شش تا از این موسسات سهم 25 درصدی در بازار پول داشتند. از ابتدای دوره تصدی آقای سیف، یکی از هدفها بعد از آن هدف کاهش نرخ تورم، ساماندهی بازار غیرمتشکل پولی بود که به هر حال بخشی از آن را موفق شدند ساماندهی کنند. کسی که هزینهاش برای نظام پولی بسیار سنگین تمام شد، از این منظر که بازپسدهی آن سپردهگذاران از محل منابع بانک مرکزی شد، ولی ساماندهی شد. این دومین دستاورد را میتوان مثبت تلقی کرد.
اما نکته بعدی که گاهی دیده نمیشود ولی واقعیت دارد، این است که در اقتصاد ایران سیاستهای پولی متاثر از سیاستهای بودجهای، مالی و مالیاتی است. بهعنوان مثال وقتی که دولت یا مجلس مصوب میکند برای نرخ تضمینی برخی از اقلام مثلا گندم بانک یک خط اعتباری ایجاد کند، بانک مرکزی مکلف به پیروی و اجرای این است ولی این عملکرد طبیعی است که پای بانک مرکزی نوشته میشود. در مجموع طبیعتا این نکته را میشود گفت که در برخی از شاخصها مثل نرخ تورم یا حتی اندکی در کنترل نقدینگی یا ساماندهی بازار غیرمتشکل پولی عملکرد قابلتوجهی داشته اما در بازار ارز و پیشبینی بازار ارز و بهخصوص این ارز که 4200 هزار تومان اعلام شد -بالاخره حداقل بانک مرکزی باید به دنبال یکسانسازی نرخ ارز میرفت و این یکسانسازی را باید در سال 93 یا 94 انجام میداد- در اینجا به نظر میرسد که عملکردش مطلوب نبوده و میتوانست مطلوبتر باشد، اگر یکسانسازی نرخ ارز را واقعی انجام میداد.
اینکه این موضوع پرسیده میشود که آیا با شرایط موجود باید منتظر استعفای ایشان باشیم، باید گفت که دوره ایشان به پایان رسیده و به نظر میرسد که در دوره جدید باید منتظر شخصی جدید در این پست باشیم.
برخی مواقع دیده بودیم که همان شخص دوباره پنج سال دیگر ابقا میشد ولی به نظر من دیگر معقول نیست که دوره مسئولیت ایشان تمدید شود. مهمتر از همه این است که در بسیاری از بانکهای اقتصادهای توسعهیافته و اثرگذار در اقتصاد جهان مثل اقتصاد آمریکا، رئیس بانک مرکزی از اقتصاددانان برجسته و گاهی برندگان جایزه نوبل هستند، یعنی در اقتصاد ایران که ما مدعی هستیم اقتصاد، اقتصاد مریضی است، این طبیعی است که یک اقتصاددان در رأس بانک مرکزی باشد، نه یک حسابدار، نه یک بانکدار.
اگر یک نظریهپرداز روی کار باشد، حتما میتواند تاثیر خود را داشته باشد و با تفکرات طولانیمدت میتواند تاثیر بالایی در برونرفت از وضعیت موجود داشته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید