گره عجیب / چرا نظریهپرداز اقتصادی ظهور نمیکند؟
اگر از من پرسیده شود که چه نظری درباره عملکرد وزیر اقتصاد دارم باید قبل از هر چیزی بگویم که متاسفانه نه این دولت و نه دولتهای پیشین، هیچکدام یک استراتژی بلندمدت برای توسعه نداشتند.
مثلث/محمدقلی یوسفی: من بزرگترین مشکل را علاوه بر اینکه قدرتهای موازی وجود دارند، ضعف بنیه کارشناسی تیم اقتصادی دولت بهخصوص در این دولت میبینم. تیم اقتصادی متشکل از یکسری افراد شعبدهباز است، مینشینند و حرف میزنند، ولی عملکرد اقتصادی چیز دیگری است و آنها چیز دیگری را نشان میدهند. در زمانی که اقتصاد به بحران رسید، آنها از شکوفایی اقتصاد سخن گفته و میگویند اقتصاد رشد کرده است، تورم را کنترل کردیم و همه مشکلات را برطرف کردیم. ولی الان میبینیم که بحران اقتصاد ما در حال عمیق شدن است و میتواند منجر به ناامنی اجتماعی - سیاسی شود. همین بحرانی که ما الان با آن روبهرو هستیم، الان نرخ دلار به بالای 8 تومان و نزدیک 10 تومان هم رسیده، چطور ممکن است تیم اقتصادی دولت ادعا کند که رشد چشمگیری در اقتصاد داشتند، تورم را کنترل کردند و توانستند به فعالان اقتصادی دستور دهند که هر طور که بخواهند، اقتصاد را بچرخانند. عملا میبینیم که با کوچکترین تحرکی اقتصاد ما از هم میپاشد، پس این نشان میدهد که در آن سهیم نبوده است و باید پرسید این رشدهای چشمگیری که تیم اقتصادی به مردم وعده میدادند کجا رفته است؟ متاسفانه به قدری دولتهای مختلف، سیاستهای متناقض و غلطی را در کشور پیاده کردند که یک کلاف سردرگمی را در اقتصاد ایجاد کردند که اصلاح آن هم تقریبا غیرممکن است و مشکلات اقتصادی به گونهای با مشکلات اجتماعی - سیاسی در هم تنیده شده که جداکردن آنها از هم کار بسیار دشواری است. به نظر من بخش عمدهاش برمیگردد به نداشتن یک استراتژی بلندمدت توسعه، عدم تشخیص بین دوست و دشمن و عدم تعامل سازنده با دنیا و اینکه ما همه چیز را تنگنظرانه و کوتهبینانه میدیدیم و فکر میکردیم باید به صورت منسجم مسائل را حل کنیم. شما ببینید هیچ دولتی نیامده صنعت و کشاورزی را مورد حمایت قرار دهد، فساد را کنترل کند، قانون را شفاف و قدرتهای موازی را حذف کند.
تمام دستگاهها و نهادها متاسفانه به جای اینکه بیایند فضایی را برای عملکرد اقتصادی مهیا کنند، همه سعی کردند فضا را گلآلود کنند تا از این فضای گلآلود ماهی بگیرند. شما فسادهای گستردهای را که میبینید؛ خواه در سیستم بانکی، خواه نهادهای پولی غیربانکی و سیاستهایی که نتیجهبخش نبوده؛ همه اینها نشان میدهد که متاسفانه اوضاع بد است و تیم اقتصادی خیلی بد عمل کرده است.
برخی میگویند چرا فلان فرد را برای وزارت اقتصاد انتخاب نکردهاند، در واقع مساله این است که چرا یک نظریهپرداز اقتصادی ظهور نمیکند؟ کسی که استراتژی داشته باشد، کسی فکر داشته باشد. معمولا آدمهای اجراکننده بیشتر میآیند و کار را به دست میگیرند. آیا سیستم ما به شکلی است که اجازه نمیدهد کسی که فکر دارد و نظریهپرداز است، بتواند کار را در دست بگیرد؟ بحث بر سر این است که متاسفانه آن افرادی که الان شما میبینید خودشان جزو تیم اقتصادی دولت هستند، اینها از صافیهای مختلفی عبورکردهاند و به بهترین شکل اینها دارند نیازهای دولتمردان را تامین میکنند. مسالهای که ما داریم، این است که کاری که آنها انجام میدهند، برای دولتمردان خیلی خوب است، اما برای مردم هم خیلی خوب است؟ کلمه شعبدهباز یعنی چه؟ یعنی شما بتوانید هر طوری که دولتمردان میخواهند، کارها و سیاستهایشان را بر اساس نیاز خاص آنها توجیه کنید. متاسفانه چند مساله وجود دارد؛ یکی اینکه کسی به فکر این نبوده که شایستهسالاری در کشور مورد توجه قرار بگیرد، افراد توانمند بتوانند بیایند و کار کنند و معمولا هم هر دولتی سعی میکند از جناح خودش افرادی را بیاورد که بتواند به خواستههایش برسد.
مساله در اینجا این نیست که برای کدام جناحها آمدهاند کرسی گرفتهاند و یک نهادی را اشغال کردهاند، مساله این است که اینها باید نسبت به سیاستهایی که دنبال کردند، پاسخگو باشند. وقتی که تیم اقتصادی دولت میآید و نرخ ارز را یا نرخ سود بانکی را تغییر میدهد، اینها باید بیایند و به دولت توضیح دهند که چرا این کار را کردهاند. این همه پول کشور صرف مشاورین مختلف میشود، چرا مشکلات ما باید همچنان پابرجا باشد؟ پس اینها چهکارهاند و چهکار کردهاند؟ چرا دولتمردان نتوانستهاند به خواست ملت جواب دهند و چرا کشور فرصتهای زیادی را از دست داده است؟ اگر ناتوان هستند، اعلام کنند ما ناتوان هستیم، اگر مشکل جای دیگری است، اعلام کنند مشکل کجاست وگرنه اینکه ما هم وزیر داشته باشیم، هم دولت داشته باشیم، هم رئیسجمهور داشته باشیم، هم دستگاههای مختلف امنیتی و اطلاعاتی داشته باشیم، هم کارشناسان مختلف داشته باشیم و بعد کشورمان در آستانه بحران اقتصادی قرار بگیرد، این عجیب به نظر میرسد. چرا باید این اتفاق بیفتد، چرا باید مسئولان واقعا نیایند کاری کنند که ملت به خواستههایشان برسند؟ چرا منابع ملت در جایی هزینه میشود که آنها اطلاعی ندارند؟ و بعد هم متاسفانه دخالتهای بیجای ائمه جماعات و افرادی که به نوعی صاحب قدرت و نفوذ هستند، باعث میشود که سیاستهای اقتصادی نتواند به درستی اجرا شود. بحث ما این نیست که چرا هر دولتی میآید همحزبیهای خودش را میآورد بالا، مساله این است که اینها باید به مردم پاسخگو باشند. چرا پاسخگو نیستند و چرا سیاستهای غلطی را که دنبال کردند، نمیآیند به مردم توضیح دهند؟
الان با توجه به این شرایطی که همه اعتقاد دارند شرایط بغرنجی است، باید پرسید تغییرات ضروری است و آیا تغییرات میتواند شوکی برای اصلاحات شکل دهد؟ در کشوری که قانون حاکم نباشد، افراد میتوانند نقش ایفا کنند اما مساله این است که چه کسی و چه افرادی را شما تغییر دهید و چگونه بخواهید تغییر دهید و چه سیاستهایی را دنبال کنید؟ آیا با تغییر افراد، باز هم آنها همان سیاستی را که الان دنبال شده را میخواهند دنبال کنند یا نه، میخواهند آنقدر قدرت داشته باشند که سیاست جدیدی را دنبال کنند؟ اگر افراد عوض شوند، ولی همین سیاستها بخواهد دنبال شود، نتیجه نمیدهد.
ما نیاز به تغییرات اساسی و بنیادین داریم. خیلی از دستگاهها و نهادهای موازی داریم که باید حذف شوند. خیلی دستگاههایی هستند که اینها همه توقفگاه هستند. توقفگاه، یعنی هر جایی که شما نیاز به یک امضا داری، یک توقفگاه به حساب میآید. هر توقفگاه هم یک مرکز فساد است. ما باید نهادها و ارگانهای موازی را حذف کنیم و کارها را به مردم واگذار کنیم. دستگاههای عریض و طویلی که الان وجود دارند، هدفشان شایستهسالاری نیست، بلکه هدف اینها فقط و فقط گزینش افراد ناصالح است.
اگر چنین باشد، باید فکر کرد که چرا ما این همه دستگاههای گزیشنی داریم که اینها افرادی را تایید میکنند؛ مثل آقای خاوری که رفته خارج و سرمایه کشور را خارج کرده است؛ این همه فسادی که در کشور وجود دارد، این همه ندانمکاریهایی که وجود دارد، این سیاستهای غلطی که منجر به فقر و بیکاری و ناامنی و فساد گسترده در داخل کشور شده، نابرابریها را گسترش داده، چه کسانی اینها را پیاده کردند؟ چرا ما نباید به معنای واقعی بیاییم یک کار را در سیاستهای اقصادی بازنگری کنیم و فقط هم وعده ندهیم. الان دیگر مردم اصلا مشروعیت مسئولان را زیر سوال میبرند، چون دیگر اعتماد نمیکنند. شما خودتان بهعنوان یک شهروند؛ اگر مسئولان بانک مرکزی، دولت یا هر مقام دیگری حرف بزند، سریع گوش میکنید، اطاعت میکنید و میپذیرید؟ وقتی تجربه کردید و دیدید آنها میگویند ارز نخرید، میآید پایین، ولی بالا میرود. اتومبیل نمیخرند، قیمتش دو برابر میشود، نرخ سود بانکی سه، چهار برابر میشود. مردم بیچاره میشوند و فرزندشان فارغالتحصیل نیست، درس نخوانده، تمام داراییشان را تبدیل میکنند که بچهشان مدرک بگیرد، بعد میآید بیکار میشود و مینشیند در خانه. اینها را چگونه میشود توجیه کرد؟ وقتی که شما میبینید تمام زندگیتان را خرج کردید بچهتان فارغالتحصیل شود، صاحب مدرک شود، بعد بیاید بنشیند پیش شما و مثل بازنشستهها در خانه بنشینند، دیگر هیچچیز نداری که از دست بدهی، بنابراین از همه چیز متنفر میشوی و این طبیعی است.
مسئولان باید اصلاحات جدی کنند. الان فقر وحشتناک در جامعه گسترش پیدا کرده، چرا کسی جواب نمیدهد، چرا مسئولان اهمیت نمیدهند به این مسائل؟ درست مثل این میماند که هر کسی به خود اجازه میدهد؛ یعنی مثل این میماند که یک عدهای آمدهاند، هر کسی برود یک جایی را غارت کند و برود و این تاسفبار است. اگر قرار بر این است که کشور را ما اینطوری اداره کنیم که هر کسی بیاید در هر موقعیتی بزن و دررو باشد، پس آنهایی که سالم و صادق و پاک و آنهایی که به کشور و دین و مذهبشان وفادار بودند، باید بدبخت و بیچاره شوند؟ این که نمیشود. چرا کسی پاسخگو نیست، چرا مردم این همه فقیر شدهاند؟ به هر حال کسی از کره دیگری نیامده برای اینها تصمیم بگیرد. همه مسئولان ما همینها هستند، شورای نگهبان چهکاره است؟ چرا یک پول کلانی میگیرد؟ ائمه جماعات دارند چهکار میکنند؟ سایر دستگاهها چرا این همه بودجه مملکت را دارند به هدر میدهند، بدون اینکه کمکی کنند؟ پس اینها کارشان چیست؟
اینها سوالات بیشماری است که مردم دارند و نیاز به پاسخگویی در حال حاضر از هر زمان دیگری حیاتیتر به نظر میرسد.
دیدگاه تان را بنویسید