مانعی به نام عربستان
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

حسن ‌هانی‌زاده/ کارشناس مسائل خاورمیانه

این جمله رئیس‌جمهور که «باید به جای تلاش برای قدرت برتر منطقه شدن، برای قوی‌تر شدن منطقه تلاش کرد» این روزها تحلیل‌های زیادی را به‌دنبال داشته است. پرسش اینجاست که منظور حسن روحانی، رئیس‌جمهور ایران از بیان این جمله چیست و آیا کشورهای منطقه این قابلیت را دارند که برای قوی‌تر شدن منطقه تلاش کنند؟ با وجود برخی اظهارنظرها و تلاش‌هایی که بعضا از سوی برخی کشورها برای حل و فصل اختلافات در منطقه صورت می‌گیرد اما من معتقدم باتوجه به مولفه‌های اختلاف‌انگیز که میان کشورهای منطقه وجود دارد، امکان ایجاد یک همگرایی منطقه‌ای برای تقابل با هژمونی کشورهای استعمارگر وجود ندارد. از آنجایی که ژئوپلیتیک هویتی منطقه براساس هویت‌های دینی و مذهبی شکل گرفته، بنابراین تقابل میان کشورهایی که دارای هویت‌های مذهبی و دینی هستند طی سال‌های گذشته افزایش یافته است.

 دستیابی به یک قدرت منطقه‌ای نیازمند همگرایی اقلیمی‌و منطقه‌ای است که چنین زیرساخت‌هایی در خاورمیانه وجود ندارد. سه بازیگر مهم منطقه یعنی ایران، عربستان و رژیم‌صهیونیستی در تقابل مستمر با یکدیگر هستند و این امر به تشدید اختلافات و واگرایی منجر شده است.

 به همین دلیل قدرت‌های استعمارگر هرگز اجازه نخواهند داد کشورهای منطقه به یک قدرت مشترک منطقه‌ای دست پیدا کنند. همچنانکه شاهد هستیم عربستان و اسرائیل در برابر نقش تاثیرگذار جمهوری اسلامی ایران یک ناتوی عبری - عربی تشکیل داده‌اند.

 بنابراین به نظر نمی‌رسد که لااقل در آینده کوتاه‌مدت یک قدرت منطقه‌ای شکل بگیرد. در این میان تنها یک مولفه تاثیرگذار باقی خواهد ماند و آن تقویت قدرت دفاعی و بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران است که می‌تواند عامل مهمی‌در شکل‌گیری نوعی موازنه قدرت در منطقه تلقی شود.

در رابطه با نقش ریاض در منطقه باید توجه داشت که عربستان سعودی تصمیمات مستقلی خارج از اراده آمریکا اتخاذ نکرده و نمی‌کند؛ یعنی سیاست ریاض تابعی از سیاست واشنگتن است و از آنجایی که آمریکا در تقابل با تهران قرار دارد به‌طور طبیعی عربستان نیز در کنار آمریکا و علیه ایران قرار خواهد گرفت. با این تفاسیر هیچ گونه دورنمایی در شرایط فعلی برای نزدیک ساختن دیدگاه‌های ریاض و تهران وجود ندارد مگر اینکه عربستان سعودی از زیر چتر حمایتی آمریکا خارج شود.

اگر حل و فصل اختلافات منطقه‌ای و قدرتمند شدن منطقه را به‌عنوان یک فرضیه قرار دهیم چندین مولفه برای رسیدن به این فرضیه نیاز است.

در ابتدا تهران و ریاض باید به یکدیگر اطمینان بدهند که منافع همدیگر را تحت تاثیر قرار ندهند و به یکدیگر احترام بگذارند. مشکل عربستان و ایران این است که هم به لحاظ عقیدتی در تضاد هستند و هم عربستان خود را به لحاظ سیاسی رقیب ایران می‌داند و حاضر نیست منافع ایران را به رسمیت بشناسد.

درواقع هر دو کشور باید واقعیت‌های سیاسی و میدانی را بر‌اساس منافع فراملی تعریف کنند و بپذیرند و نه بر‌اساس منافع ملی. یعنی عربستان باید بداند که رژیم اسرائیل دشمن اعراب و مسلمانان است و در حوزه اسلامی نیز می‌تواند با ایران، عراق و حزب‌الله تعامل مثبت داشته باشد و نه درصدد حذف مقاومت باشد. عامل دیگر آنکه عربستان و ایران در حوزه اوپک نیز می‌توانند بر‌اساس منافع ملی تعامل داشته باشند که این مساله یکی از مولفه‌های نزدیک شدن دیدگاه‌های تهران و ریاض است. یعنی نگاه عربستان باید فراتر از نگاه مذهبی و ایدئولوژیک باشد. عربستان اینگونه تصور می‌کند که چون حزب‌الله شیعه و نزدیک به ایران است، دشمن ریاض است در حالی که اسرائیل دشمن هر دو طرف است. این مساله یک حاشیه امن برای رژیم اسرائیل ایجاد کرده و امروز وضعیت منطقه به نفع اسرائیل است.

اگر عربستان اراده‌ای داشته باشد و بخواهد بر‌اساس منافع ملت‌های اسلامی عمل کند راه همچنان برای تعامل مشترک میان ایران و همسایگان عضو شورای همکاری خلیج‌فارس باز است. ولی از آنجایی که سیاست عربستان با سیاست آمریکا گره خورده، آمریکایی‌ها نیز از عامل تضاد ایدئولوژیک بین عربستان و ایران برای بحران‌سازی در منطقه استفاده می‌کنند. تمام بحران‌های منطقه‌ ریشه در تقابل هویت دینی دارد و این یک اصل کاملا روشن است.

آمریکا منافعش در آن است که کشورهای منطقه به سمت همکاری و همسویی حرکت نکنند و به دلیل زیرساختارهای اسلامی موجود در خاورمیانه به یک وحدت کامل نرسند. یعنی یکی از استراتژی‌های آمریکا در خاورمیانه ایجاد امنیت پایدار برای رژیم‌صهیونیستی است و این امنیت پایدار تنها با اختلاف‌افکنی میان کشورهای مسلمان منطقه فراهم خواهد شد. یعنی امروز عامل اختلافاتی که در خاورمیانه وجود دارد آمریکاست و هدف واشنگتن نیز ایجاد حاشیه امن برای رژیم اسرائیل است. این در حالی است که منابع انرژی نیز برای آمریکا مهم است اما در درجه دوم قرار دارد.

درواقع به لحاظ منابع انرژی موجود در منطقه نیز آمریکا با اختلاف‌افکنی میان کشورهای خاورمیانه می‌تواند از وضعیت موجود بهره ببرد.

زیرا به هر حال وقتی تقابل در منطقه وجود داشته باشد بر مولفه‌های کشورها تاثیرگذار است و به‌عنوان مثال اختلاف میان تهران و ریاض به اوپک نیز سرایت می‌کند و دو کشور به سازوکاری برای حفظ منافع خود در حوزه انرژی دست پیدا نمی‌کنند.

یعنی هرگاه ایران بخواهد قیمت نفت از طریق کاهش صادرات، به یک سطح قابل قبول بین‌المللی برسد، عربستان صادرات خود را به میزان زیادی افزایش می‌دهد تا قیمت نفت کاهش پیدا کند که در این میان نیز منافع آمریکا تامین خواهد شد.

در نتیجه اگرچه صحبت‌های رئیس‌جمهور را می‌توان به‌عنوان مدلی برای گفت‌وگوهای منطقه‌ای و حل و فصل مشکلات در منطقه ارزیابی کرد اما مشکل اینجاست که در سطح منطقه خاورمیانه و میان کشورهای اصلی همچون ایران و عربستان مشکلات به حدی افزایش یافته است که شاید به سختی بتوان چشم‌اندازی برای حل آنها متصور شد.

 این در شرایطی است که قدرت‌های خارجی همچون آمریکا نیز مایل به کاهش تنش‌ها در منطقه نیستند و بالعکس منافع خود را در افزایش تنش در خاورمیانه می‌بینند، زیرا همانطور که اشاره شد در صورت افزایش تنش‌ها هم امنیت رژیم اسرائیل بیشتر تامین خواهد شد و مساله فلسطین نزد مردم کمرنگ‌تر خواهد شد و هم در بحث انرژی در صورت اختلاف میان دو عضو اصلی اوپک یعنی تهران و ریاض، آمریکا می‌تواند با قیمت کمتری نفت تهیه کند.