ریاض نگران پساداعش
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

جعفر قناد باشی/ کارشناس مسایل خاورمیانه

برای بررسی نگرش حاکمان عربستان سعودی نسبت به گروه افراطی و تروریستی داعش باید به پیشینه این کشور رجوع کرد. باید توجه داشت که دیدگاه اخوان سعودی (اخوان وهابی ) از اسلام، در دهه 30 میلادی از بین نرفت و عقب‌نشینی کرد، اما سنگرش را در بخش‌هایی از سیستم حفظ کرد. اخوان‌سعودی یا وهابی گروهی از سعودی‌های تندرو بودند که اخوان‌المسلمین را محافظه‌کار دانسته و مبادرت به اعمالی تکفیرگونه کردند. مراجعه به تاریخ قیام اخوان وهابی علیه عبدالعزیز، (در اواخر دهه ۲۰.م) این واقعه را کاملا تبیین می‌کند. بنابراین باتوجه به چنین تاریخچه‌ای، دوگانگی که امروز در جهت‌گیری سعودی‌ها نسبت به داعش مشاهده می‌گردد، طبیعی است. البته رویکرد نخبگان حکومتی عربستان در قبال داعش متفاوت است؛ برخی از آن به‌عنوان یک گروه سنی که با ایران شیعه در حال جنگ است تمجید کرده و شکل‌گیری یک حکومت سنی وهابی در قلب جایی که آنان از آن به میراث تاریخی اهل تسنن یاد می‌کنند را تحسین می‌کنند. این گروه، مجذوب ایدئولوژی به‌شدت سلفی داعش هستند. اما بعضی از مسئولان سعودی در قبال داعش هراسان هستند و تاریخ قیام اخوان وهابی، علیه عبدالعزیز (در اواخر دهه ۲۰.م) برای آنها تداعی می‌شود. خیلی از سعودی‌ها از نظریه رادیکال داعش عمیقا در رنج هستند و برای آنها بعضی از ابعاد جهت‌گیری و گفتمان عربستان سوال‌برانگیز شده است. البته درک ناهماهنگی و تنش‌های داخلی عربستان بر سر قضیه « داعش» تنها با فهم دوگانگی ذاتی و مستمری که در هسته ساختار نظری و منشا پادشاهی آل‌سعود نهفته است، میسر می‌شود. اولین رشته مستحکم در هویت سعودی مستقیما به محمد بن‌عبدالوهاب (بنیانگذار وهابیت) مربوط می‌شود. این ابن‌سعود بود که نظریه رادیکال و پروتستان‌های پاک دین منزوی ابن‌عبدالوهاب را در عمل مورد استفاده قرار دادند. دومین رشته این دوگانگی سردرگم دقیقا مربوط به حرکت ملک عبدالعزیز به سمت تشکیل حکومت در دهه ۲۰. م است. اقدامات وی شامل مهار خشونت‌اخوانی‌های تندرو به منظور ایجاد موقعیت دیپلماتیک کشور برای ارتباط با آمریکا و بریتانیا، نهادینه کردن موج اولیه وهابیت و بهره‌برداری از فرصت افزایش دلارهای نفتی در دهه هفتاد میلادی بود. اما وقتی نهادینه کردن نظریه یک حاکم، یک قدرت، و یک مسجد «محمد بن عبدالوهاب» مطرح می‌شود، سه ستون اتخاذ شده به پادشاهی سعودی، قدرت مطلقه وهابیت رسمی و کنترل جهان (یعنی مسجد) بر‌می‌گردد. این انشقاق، یعنی انکار این سه ستون که تمام اهل تسنن برآن تکیه دارند، داعش را که در سایر موارد از وهابیت تبعیت می‌کند، تبدیل به یک تهدید جدی برای عربستان می‌نماید.

وهابیت ناگزیر از یک جنبش جهادی انقلابی و تصفیه مذهبی تکفیری، به یک دعوای مذهبی، سیاسی، اجتماعی محافظه‌کار، حامی ‌نهادی وفادار به خاندان سلطنتی سعودی و قدرت مطلقه پادشاه تغییر جهت داد. اما سستی طرح قدرت نرم میلیارد دلاری‌ و میل عربستان به مدیریت اسلام سنی، هر دو موجب و در راستای تقویت منافع آمریکا بودند، کما اینکه این طرح به‌طور همزمان به نهادینه کردن وهابیت در شکل آموزشی، اجتماعی‌ و فرهنگی در تمام سرزمین‌های اسلامی پرداخته و منجر به وابستگی سیاست غرب به عربستان شد. این وابستگی با ملاقات عبدالعزیز با روزولت در ناوجنگی آمریکا که رئیس‌جمهور را از کنفرانس یالتا باز‌می‌گرداند، آغاز شد و تا به امروز ادامه داشته است.

داعش، از یک سو‌ عمیقا وهابی است و از سویی دیگر و به طریقی متفاوت، فوق‌رادیکال است. داعش به شکل بنیادین یک حرکت تکاملی به سمت وهابیت معاصر است. یک جنبش «پسا‌مدینه‌ای» است: نگاهش، برای تقلید، بیشتر معطوف رویه دو‌خلیفه اول است، تا رویه خود (حضرت) محمد(ص)‌ و ادعای سعودی‌ها بر حاکمیت را قویا انکار می‌کند. داعش در واقع بسان یک بمب‌ساعتی در دل خاورمیانه قرار گرفته است. هر‌چند ‌قدرت ویرانگر واقعی آن عموما درک نمی‌شود. قدرت تخریبی داعش نه فقط در سربریدن‌ها، کشتار، تصرف شهرها و روستاها‌ست که از آن صحبت می‌کند، بلکه قدرت داعش فراتر از جذب فزاینده جوانان مسلمان، زاغه مهماتی بزرگش، و صدها میلیون دلاری است که در اختیار دارد. قدرت تخریبی داعش به شکل بالقوه در جایی دیگر ‌نمود پیدا می‌کند، یعنی در فروپاشی سعودی به‌عنوان سنگ بنای خاورمیانه جدید. طرح سعودی، از زمان تولد دوباره‌اش در دهه ۲۰.م، ژن خودزنی را به همراه داشته است. نادیده گرفتن ژن خطرناک وهابیت، پتانسیل پنهان آن برای تکثیر شدن در هر زمانی‌ و باز‌گشت به تنش‌های خونین و پروتستان‌های پاک دین این جریان از جمله حماقت‌های غرب به‌ویژه بریتانیا و آمریکا‌ست. اینک چنین پروسه‌ای متولد گردیده و موجودیتی تحت عنوان  «داعش» ظهور کرده است. در واقع داعش یک شورش نئو‌اخوانی (نوع وهابی ) است که در خارج قلمرو پادشاهی آل‌سعود رخ داده و دنباله‌روی سیاست «جهیمان» در ضدیت با خاندان آل‌سعود است. آنچه‌ ذکر شد، منشا اختلاف عمیقی است که امروزه در عربستان مشاهد می‌شود. از یک سو جریان طرفدار مدرنیته قرار دارد‌ و از سویی دیگر تفکر جهیمان که حامیان سعودی داعش و تشکیلات مذهبی سعودی، بخشی از آن هستند قرار دارند. هم چنین در درون خاندان سلطنتی سعودی نیز اختلاف و جدایی به چشم می‌خورد. بنا به نوشته روزنامه سعودی الحیات، نظر‌سنجی منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی طی ژوئیه ۲۰۱۴.م حکایت از این دارد‌‌ که ‌92‌‌درصد‌ پاسخ‌دهندگان بر این باورند که داعش از ارزش‌های اسلامی و قوانین اسلام تبعیت می‌کند. جمال خاشقجی، نویسنده برجسته سعودی، اخیرا ضمن هشدار، از حامیان سعودی داعش که در سایه هستند، می‌پرسد: «اشتباه ما در کجا بود؟» وی با ملاحظه حضور  سه‌هزار الی ‌چهارهزار  معارض سعودی در گروه تکفیری داعش، توصیه می‌کند که برای جست‌و‌جوی علت برآمدن داعش، نگاه به درون لازم است. شاید وقت آن رسیده است که اشتباهات سیاسی خود را بپذیریم و خطاهای اسلاف خود را تصحیح نماییم. پیش از این اگر موفقیت‌های داعش‌ و به ثمر نشستن تمام گروه‌های بنیادگرا، پیشرو و طرفدار این گفتمان اتفاق می‌افتاد، ژن مخالفت را که پیش‌تر به آن اشاره شد، در پادشاهی سعودی تحریک و فعال می‌کرد که اگر چنین می‌شد، تب داعش عربستان را فرا‌می‌گرفت. خلیج فارس دیگر مانند گذشته نخواهد بود؛ عربستان تخریب خواهد شد و خاورمیانه نیز وضعیت مبهمی ‌خواهد داشت. در نهایت به نظر نمی‌رسد که داعش تهدید مستقیم برای غرب محسوب شود بلکه هدف حقیقی داعش باید سرزمین حجاز و تسخیر مکه و مدینه باشد.