نگاه هوشمندانه/ایران نباید پیشقدم سیاستهای ترکیه باشد
یادداشت سیدهمسعوده میرمسعودی در هفته نامه مثلث
مسعود بارزانی، رئیس اقلیم خودمختار کردستان عراق با تمام مخالفتهای داخلی، منطقهای و بینالمللی مبنی بر انصراف از برگزاری همهپرسی استقلال، این رفراندوم را انجام داد و با کسب بیش از ۹۲ درصد آرا به استقلال کردستان، توانست به پیروزی برسد. ریشه مخالفت با همهپرسی استقلال اقلیم کردستان عراق در سطح «دولتها»، که تقریبا شامل اکثر «دولتهای جهان» بود، بیشتر در مسائل داخلی هر کشوری نهفته است که موضوعاتی از این جنس دارند. مثال آن در بسیاری از کشورها نظیر موضوع کاتالونیا در اسپانیا یا اسکاتلند در بریتانیا و... دیده میشود. بهنوعی میتوان گفت موضوع هویت و استقلالخواهی، موضوع اصلی این مطالبات جداییطلبانه نیست بلکه با تایید این همهپرسی، بهنوعی رواجدادن این جنس از حرکتها است که به نفع «دولتها» نیست و از آن پرهیز میکنند. در ادامه بعضی از تحلیلگران برای توجیه همهپرسیهایی از این جنس، موضوع تعیین سرنوشت که مفهوم بینالمللی و مندرج در منشور سازمان ملل است را مطرح میکنند. حق تعیین سرنوشت اولین بار در اعلامیه ١4 مادهای ویلسون و سپس در میثاق جامعه ملل مطرح گردید. این اصل برای اولین بار در بند ٢ ماده ١ منشور مورد اشاره قرار گرفت. حق تعیین سرنوشت بهطور ویژه از زمان تدوین میثاقهای حقوق بشر در سال ١٩66 بهعنوان حق مردم برای تعیین نظام سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی که در چارچوب آن زندگی میکنند، تعریف شده است. اما حق تعیین سرنوشت به دو شکل است: درونی و بیرونی. «بهطور کلی حق تعیین سرنوشت درونی یعنی حق بر داشتن حکومت دموکراتیک.» شکل بیرونی حق تعیین سرنوشت که در بدو امر درباره سرزمینهای استعماری مورد توجه قرار گرفت و قطعنامههای ١544مورخه ١٩6٠ و ٢6٢5 مورخ ١٩٧٠ میلادی مصوب مجمع عمومی ملل متحد، در همین رابطه صادر شد؛ استقلال تیمور شرقی آخرین مورد از روند استعمارزدایی بوده است و از اینرو، دیوان بینالمللی دادگستری در دهه نود میلادی، رفراندوم تیمور شرقی را از جهت ماهوی در ادامه روند استعمارزدایی دانسته بود، نه تجزیهطلبی. در واقع در حقوق بینالملل این اجماع وجود دارد که حق تعیین سرنوشت مطلقا برابر با تجزیهطلبی نیست و اساسا چیزی به نام حق بر جدایی در این ساختار وجود ندارد. این امر مربوط به حکومت هر کشور است تا اجازه بدهد که رفراندوم جدایی برگزار بشود یا خیر.در مورد برگزاری رفراندوم اسکاتلند، شاهد بودیم که این موضوع تنها پس از موافقت دولت و پارلمان بریتانیا تحقق یافت و پس از آن نیز دیگر هیچ الزامی برای چنین چیزی وجود نداشته است. در مورد ادعاهای جداییطلبانه کاتالانها در اسپانیا، دولت مادرید بهرغم دادن امتیازات فراوان به دولتهای محلی در اسپانیا، هرگز نپذیرفت که کاتالانها رفراندوم را سازماندهی نمایند. اتحادیه اروپا نیز آشکارا موضع اسپانیا را به رسمیت شناخت.
در نتیجه نهتنها در نظام حقوق بینالملل چیزی به نام تجزیهطلبی مورد پذیرش قرار نگرفته بلکه در حوزه حقوق داخلی نیز تعیین تکلیف در این مورد تنها برعهده دولت مرکزی است. حفظ استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت سرزمینی کشورها یک «قاعده بنیادی بوده» و ستون نظم بینالمللی است و اساسا شکلگیری سازمان ملل متحد بر این موضوع استوار گشته است. این قاعده ستون فقرات نظم بینالمللی بوده و تخلفناپذیر است. بنابراین حقوق بینالملل که استقلال ملی و تمامیت سرزمینی کشورها را شامل چنین امری میدانند، هرگز با تجزیهطلبی موافقت نکرده است. پس نتیجه میگیریم که در وهله اول مسعود بارزانی باید برای این همهپرسی رضایت دولت مرکزی عراق را میگرفت. با این سیاست در دوران پساداعش میتوانست از مخالفتهایی به این گستردگی در مورد همهپرسی استقلال اقلیم کردستان عراق جلوگیری کند و میتوانست همهپرسی را براساس موازین حقوقی انجام میدهد. البته در چند روز اخیر همین اشتباه در میان کاتالانها را هم شاهد بودیم که به خشونت
تبدیل شد.بههرحال این همهپرسی بدون تدبیر و راهحل حقوقی معتبر و بدون رضایت دولت مرکزی عراق انجام شد و آرا نیز بر وفق مراد بارزانی و برگزارکنندگان این همهپرسی شد. هدف اصلی این تحلیل بررسی راهبردهای دولتهای منطقه خصوصا ایران و ترکیه در قبال این پیروزی کردها در رفراندوم استقلال کردستان عراق است. از بین دولتهای منطقه، ایران و ترکیه و البته خود عراق بیشترین حساسیت را به این موضوع ابراز کردهاند. سفر اخیر وزرای دفاع ایران و ترکیه، ناشی از این نگرانی است. البته من معتقدم که راهحل نظامی برای این مساله در شرایط فعلی به نفع ایران نیست. طرف ایرانی به دو دلیل احتیاجی به مواضع نظامی ندارد. اولا: مواضع نظامی بیشتر به دشمنان ایرانی، فرصت تبلیغات جداییطلبی در جمعیت کردهای کشور را میدهد. البته بهجرات میتوان گفت که کردهای ایرانی بیش از کردهای هر سه کشور عراق، ترکیه و سوریه، پایبند دولت مرکزی خود هستند و ایرانیبودن را بر کردبودن خود در اولویت قرار میدهند. همچنین اکثر تصمیمگیران کرد کردستان عراق، بزرگشده ایران هستند و فرهنگ ایرانی دارند. موضوع دوم این است که ترکیه لزوما احتیاج به نگاه نظامی برای مقابله با همهپرسی اقلیم دارد در حالی که همراهی ایران با این نگاه نظامی، الزامی ندارد. چون منافع ملی و نوع نگاه دو کشور به موضوع کردها متفاوت است.ترکیه میتواند براساس اولویتهای خود عمل کند ولی باتوجه به اینکه کشوری فرصتطلب و منفعتجو است در مواضع نظامی سعی دارد از ایران بهعنوان پیشتاز این موضع استفاده کند. بدترین گزینه نیز برای ایران پیشتازی در مواضع نظامی علیه نتیجه همهپرسی اقلیم کردستان عراق است. به دو دلیل عمده:
اول اینکه ایران در زیر ذرهبین آمریکا و کشورهای جهان مخصوصا متحدین آمریکا به خاطر مساله برجام قرار دارد. دونالدترامپ، رئیسجمهور آمریکا با اینکه ایران در راستآزمایی سازمان ملل و امضاکنندگان برجام تاییدیه تعهد بر برجام را دریافت کرده است، کماکان مخالفت خود را با این توافق به صورت آشکارا اعلام میدارد. بنابراین ایران بهخاطر مساله برجام باید استراتژی هوشمندانهای در هر موضوع منطقهای داشته باشد و از حرکتهای هیجانی و غیراستراتژیکی بپرهیزد. بنابراین بایسته است ایران در کنار ترکیه و خود دولت مرکزی عراق با حفظ اولویتهای استراتژیکی خاص خود حرکت کند.
دوم مساله اسرائیل و دفاع منفعتطلبانه این کشور از این همهپرسی استقلال است. با اینکه آمریکا در موضوع استقلال کردستان مخالفت علنی خود را اعلام کرده است، اسرائیل نهتنها به حمایت از این همهپرسی پرداخته است، بلکه بعد از اعلام نتیجه رفراندوم استقلال، قول حمایتهای بلندمدت را نیز به کردستان عراق داده است. با نگاه استراتژیکی میتوان این حمایت اسرائیل را حتی توطئه سیاسی علیه ایران تصور کرد که ترکیه مجری آن است. ایران در بینش استراتژیک خود باید از حرکت نظامی در منطقه مطلقا پرهیز نماید و ضمن اعلام همکاری با دولت عراق و ترکیه، منافع و شرایط خاص
خود را لحاظ کند.موضوع بعدی اینکه دخالت کشورهای منطقه بر نتیجه این رفراندوم از نگاه تصمیمگیری گراهام آلیسون به موضوع نگاه عقلانی و هوشمندانه تعلق دارد که براساس عدم دخالت در موضوع داخلی عراق و حفظ شرایط موجود براساس جایگاه و نقش قدرتهای داخلی عراق در چرایی و مسیر پیش رو استوار است. عراق در دوران پساداعش بهسر میبرد و این رفراندوم برخلاف حق تعیین سرنوشت منشور ملل یعنی بدون اجازه دولت مرکزی انجام شده است. پس حل این موضوع نیاز به راهحلهای داخلی در خود کشور عراق دارد و مدیریت اصلی بر عهده دولت مرکزی عراق است. ایران و ترکیه در حد یک همسایه باید احساس مسئولیت کنند. هرچند ترکیه در این موضوع بهخاطر سرکوب کردهای ترکیه و سابقه درگیریها و تنش بین دولت مرکزی ترکیه و کردها، نگرانی و حساسیت بیشتری خواهد داشت. ترکیه و مخصوصا حزب عدالت و توسعه با کردهای عراق درگیریهای دامنهداری داشتند و این استقلال کردستان میتواند تبعات جدی برای ترکیه داشته باشد. با بررسی رفتار ترکیه در پسا رفراندوم، درمییابیم که ترکیه سعی دارد راهحل اقتصادی را برای این موضوع برگزیند و به اصطلاح نگاه هوشمندانه این کشور نیز به این رفراندوم انداختن بار نظامی این ابزار تهدید به گردن ایران است. در عمل ترکیه سعی میکند بعد از کشاندن ایران به مسیر اعمال تهدید نظامی، در نهایت استفاده اقتصادی خود را از این تنگنای اقلیم داشته باشد. در آخر این تحلیل به این نتیجه میرسیم که راهبرد استراتژیک ایران باید عمیق و تعادل لازم را داشته باشد و باتوجه به شرایط خاص این کشور که متاثر از ریشههای هویتی داخل سرزمینی، تنگناهای برجام و متلاطمسازان منطقهای (نظیر عربستان) و فرامنطقهای (نظیر دولت آمریکا) است، لزوم برخورد سخت دولت ایران را با این انتخاب راه مردم اقلیم، با تردیدهای عقلی جدی مواجه کرده است. بنابراین بهنظر نویسنده اراده ایران، دقت، صبر، دیپلماسی و همکاری منطقهای ایران را در روندهای فارغ از تنش میطلبد. در جمعبندی تصمیمگیران ایران در موضوع استقلال اقلیم کردستان عراق، باید چند نکته در خط اول تصمیمگیری مد نظر بگیرد:
1. ایران در زمان حساسی در مورد موضوع برجام بهسر میبرد و شرایط خاص خود را در منطقه دارد و باید این نگاه هوشمندانه که تاکنون در مورد برجام و روح برجام بهکار برده را از دست ندهد و بیشتر دیپلماتیک حرکت کند.
2. ترکیه بازیگر قهاری است و همیشه سیاست یکی به نعل و یکی به میخ معروف خود را دارد و از هر فرصتی به نفع خود استفاده کرده و میکند. بنابراین همپیمانی با این کشور باید در حد یک همکاری همسایه خوب باشد نه پیشمرگ استراتژیهای منعفتجویانه ترکیه!
3. اتحادیه اروپا مخصوصا کشورهای متحد با ایالات متحده آمریکا (نظیر فرانسه و ایتالیا) با چراغ خاموش در حال رصد ایران برای گرفتن یک ضعف در به اصطلاح خودشان روح برجام هستند، پس ایران نیاز به یک بینش استراتژیک در موضوع استقلال اقلیم کردستان دارد.
4. ترامپ و سابقه مخالفتهای پایدار با برجام و همچنین سخنرانی بیمحابای وی در سازمان ملل و قرار دادن ایران در کنار کرهشمالی، این سیگنال را به ایران میدهد که حرکت محتاطانه و همان شعار اتحاد داخلی و تعامل جهانی را پیش گیرد.
5. این کشور باید به اسرائیل و حمایت قاطعش از استقلال کردستان به دیده تردید نگاه کند و این حرکت را حتی میتوان به دیده توطئه سیاسی دید.
6. اقلیم کردستان در هر شرایطی، باید بهعنوان فرصتی برای حرکتهای اقتصادی دیده شود. از این رو کریدور بانه-اربیل مورد توجه است. امید است دولتمردان ما این موضوع را با دیده دقت و تامل مورد بررسی و واکاوی قرار داده و در این باب، راه درست را انتخاب نمایند.
دیدگاه تان را بنویسید