شعارهای فریبنده ولیعهد سعودی تغییراتی با کمترین هزینه را دنبال میکند
جواد قربانی آتانی
جامعه عربستان در جهان بهعنوان یکی از سنتیترین جوامع مشهور است. با اینکه در طول قرن بیستم و به ویژه پس از کشف حجم عظیم منابع نفتی در شبهجزیره، بسیاری از وجوه تمدن غربی وارد جامعه عربستان شده است اما این جامعه همچنان در برابر بسیاری از مظاهر مدرنیته به سختی مقاومت کرده و بر حفظ آداب و سنن قبایلیاش تاکید فراوان داشته است؛ مظاهری همچون حقوق برابر زنان و مردان. تصور بسیاری بر این است که این حد از افراطیگری و واپسگرایی در جامعه عربستان ناشی از وهابیگری مسلط در آن است اما برخلاف این نگره شایع، عامل اصلی در تداوم یافتن بسیاری از سنن کهن در جامعه عربستان به پیمانی سیاسی-مذهبی بازمیگردد. ریشههای این پیمان به اتحاد میان محمد بن عبدالوهاب و عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن فیصل بازمیگردد که نخستین، مدعی پیراستن دین اسلام از زواید و شرکیات بود و دومی، مدعی جهاد در راه استقرار دین راستین اسلام یا به گفته خودشان، رسم سلف صالح. این اتحاد برای نسلهای متمادی باقی ماند تا آنکه در اوایل قرن بیستم با خوشاقبالیهایی تاریخی از جمله فروپاشی امپراتوری عثمانی و مساله تاسیس کشور یهودی همراه شد تا کشور عربستان سعودی تشکیل شود. در همان بدو تشکیل کشور سعودی، نوادگان عبدالعزیز که معروف به آلسعود بودند، با نوادگان ابن عبدالوهاب که به آلشیخ شهرت یافته بودند، وارد پیمانی تاریخی شدند از این قرار که اداره سیاسی کشور در دست آلسعود قرار گیرد و اداره مذهبی کشور در دست آلشیخ. این پیمان که کم و بیش همواره در عربستان محترم شمرده میشده است، موجب شد که پادشاهان سعودی و به تبع آنها سیاستمداران و حکومت سعودی کمترین دخالت را در امور مذهبی داشته باشند. از این رو شیوخ عربستانی با اتکا بر آموزههای فقه حنبلی که خود برآمده از سختگیرانهترین تفاسیر از شریعت اسلام بود و ابن عبدالوهاب نیز تا حد امکان بر این سختی افزوده بود، قواعد اجتماعی را در حدود یک قرن گذشته عربستان تنظیم کردهاند البته با کمترین تغییرات نسبت به قرون پیشین. در واقع اگر بتوان معدود تغییری در آداب و سنن اجتماعی عربستان نسبت به گذشتهها یافت، یا ناشی از نادیده گرفته شدن تدریجی قواعد و چشمپوشی شیوخ است، همچون استفاده از تکنولوژیهای جدید یا ناشی از احکام ملوکانه سلطنتی، مانند صدور جواز رانندگی زنان یا احتمالا پخش صدای خوانندگان زن از تلویزیون دولتی. دو مورد اخیر بسیار بیشتر از خود عربستان، در جهان خبرساز شد و موج استقبال و تبریکات و تهیات را برای پادشاه و حکومت و جامعه عربستان به همراه داشت. باتوجه به آنچه در مورد رابطه میان مذهب و سیاست در عربستان گفته شد، بسیار بعید است که ملک سلمان تقریبا 80 ساله تمایلی به سرشاخ شدن با شیوخ متنفذ سعودی داشته است، آن هم در مساله بسیار حساس زنان. در واقع این مورد را نیز باید در سیاهه ولیعهد جوان سعودی نوشت که البته بعدها نیز احتمالا او رسما چنین خواهد کرد. محمد بنسلمان که حتی پیش از ولیعهد شدن، اصلاحات در دولت و جامعه سعودی را کلید زده بود، پس از رسمیت یافتن جانشینیاش، که خود سنتشکنی بزرگی در سیاست و حکومتداری عربستان بود، بر شتاب و دامنه اصلاحاتش افزود. یکی از این اصلاحات، بهبود هرچند جزئی در وضعیت حقوق بشر شهروندان سعودی است. در واقع ریاض دهههاست که ظاهرا و باطنا به علت نقض فاحش حقوق بشر تحت فشار دولتهای غربی است. این دولتها که از یک سو نمیتوانند چشم خود را روی ثروت سرشار سعودیها ببندند و از سوی دیگر به علت تعارض شدید شراکت با سعودیها و ارزشهایی که مدعی ابتنا داشتن بر آنها و پاسداری از آنها هستند، همواره تحت فشار افکار عمومی داخلی بودهاند، هر از گاهی فشارهایی را به دولت سعودی وارد آوردهاند. از طرف دیگر طی یک دهه گذشته و با رشد دیوانهوار رسانههای عمومی دیجیتال و دنیای مجازی، افکار عمومی جهان فضای ارتباطات بسیاری بیشتری یافتهاند تا تبادل اطلاعات از زیر یوغ غولهای رسانهای خارج شود. البته در این جهان عربستان چه به لحاظ حمایت از تروریسم و ترویج افراطیگری و چه به لحاظ نقض حقوق بشر همواره مورد ملامت و شماتت افکار عمومی بوده است. از زمانی که ریاض به عضویت کمیته حقوق بشر سازمان ملل پذیرفته شد، این عضویت بیشتر به طنزی میمانست و دستاویز انتقادات بیشتر حتی از نهاد سازمان ملل شد. بنابراین میشد انتظار داشت که ولیعهد جوان که از یک سو در تلاش است تا زمانی که پدرش زنده است، پایگاهی اجتماعی، به ویژه در میان نسل جوان، برای خود دست و پا کند و از سوی دیگر بهدنبال کسب وجاهت بینالمللی است تا از حجم هجمهها به دولت سعودی بکاهد؛ تغییراتی که با کمترین هزینه بیشترین سروصدا را بهپا کند در دستورکار قرار دهد و چه چیزی بهتر از دادن حق رانندگی به زنان؟ در واقع اعطای این حق هیچ در تغییری در وضعیت اجتماعی زنان ایجاد نخواهد کرد. با توجه به تغییر نکردن هیچ یک از قواعد مهم اجتماعی، هنوز هم اکثر مردان به زنان و دخترانشان اجازه رانندگی نخواهند داد و تنها بخش کوچکی از جامعه زنان عربستانی از این عطیه بهره خواهند برد. اما هر حال بسیاری امیدوارند که این گامی باشد در جهت پیشرفتهای بیشتر در میانمدت و بلندمدت. با این حال واقعیت این است که اگر برای چنین تغییر جزئی باید دههها میگذشته است، برای تغییراتی اساسیتر و البته مهمتر و محسوستر در زندگی اکثریت مردم عربستان سعودی، چقدر زمان لازم است؟
دیدگاه تان را بنویسید