چرا هیلاری کلینتون شکست خورد؟
اشتباه تاکتیکی سندرز
شکست هیـــلاری کلینتــون در انتخابــات ریاستجمهوری نوامبر 2016 ایالات متحده با ابهام تحلیلی در سطوح رسانهای و سیاستگذاری روبهرو شد. بخش قابل توجهی از مراکز سنجش افکار عمومی در آمریکا به این جمعبندی رسیده بودند که هیلاری کلینتون پیروز انتخابات خواهد بود. شادی در مجموعه دموکراتها قبل از پایان انتخابات ریاستجمهوری وجود داشت. در سه روز آخر رقابتهای انتخاباتی، روند سنجش آرا و همچنین گرایش به دونالد ترامپ افزایش بیشتری پیدا کرد.
در روزهای بعد از انتخابات، بسیاری از تحلیلگران درصدد ارزیابی دلایل اجتماعی و ساختاری شکست هیلاری کلینتون برآمدند. در این ارتباط، هیلاری کلینتون نیز کتابی را توسط انتشارات «سایمون و شوستر» با عنوان «چه اتفاقی افتاد؟» منتشر کرد.
کتاب هیلاری کلینتون از این جهت اهمیت دارد که جنبههای پنهان و پیدای رقابتهای انتخاباتی در ایالات متحده را منعکس میسازد. بخش قابل توجهی از حوزههای روشنفکری، مجموعههای جنسیتی و گروههای مربوط به طبقه متوسط جامعه آمریکا بعد از شکست انتخاباتی هیلاری کلینتون در وضعیت «شوک و بُهت» قرار گرفتند.
ناشر در مقدمه کتاب به این موضوع اشاره دارد که: «این کتاب، شما را با خود به درونیترین لایههای تجربه شخصی خود بهعنوان نخستین زنی که از طرف یکی از احزاب عمده آمریکا بهعنوان نامزد انتخابات ریاستجمهوری انتخاب شده بود، میبرد؛ انتخاباتی که با خشونت، جنسیتگرایی، فرازهای پرهیجان و فرودهای نگرانکننده، حاشیههای بیش از متن و در نهایت نقشیابی روسیه برای اثرگذاری بر افکار عمومی جامعه آمریکا همراه بوده است.»
رویکرد ناشر به این موضوع اشاره دارد که هیجان کتاب از این جهت زیاد است که لایههای درونی رقابتهای انتخاباتی آمریکا را منعکس میسازد. هیلاری کلینتون نیز در مقدمه کتاب به این موضوع اشاره دارد که: «کتاب را باید بهعنوان روایت من از آنچه اتفاق افتاد، دانست. این داستان چیزی است که من در جریان دو سال از فشردهترین سالهایی که تاکنون تجربه کرده بودم، دیدم، احساس کردم و به آن اندیشیدم. این داستان چیزی است که من را به سوی این مقطع از تاریخ آمریکا هدایت کرد و چگونگی کنار آمدن من با یک شکست شگفتآور را روایت میکند. این داستان نشان میدهد که من چگونه با مسائلی که برایم بیشترین اهمیت را داشتند دوباره ارتباط برقرار کرده و شروع کردم به جای اینکه با پیشمانی به عقب نگاه کنم، با امید نگاهی رو به جلو داشته باشم. این همچنین داستان اتفاقی است که برای کشور ما افتاد، اینکه چرا تا این حد بین ما شکاف وجود دارد و چه کاری میتوانیم برای آن انجام دهیم.»
هیلاری در آغاز کتاب به این موضوع اشاره دارد که آنچه تبیین گردیده را نمیتوان بهعنوان تحلیل روند رقابتهای انتخاباتی آمریکا دانست، بلکه هیلاری از مفهوم «روایت من» از رقابتهای انتخاباتی یاد میکند. ارزیابیهای سیاسی و اجتماعی جوامع مختلف، این واقعیت را منعکس میسازد که طیف گستردهای از عوامل، نقش تعیینکنندهای در رقابتهای انتخاباتی و نتایج حاصل از آن خواهد داشت. اصلیترین دلایل شکست هیلاری کلینتون در انتخابات 2016 را میتوان براساس روایت هیلاری و سنجش تحولات آمریکا براساس رویکرد ایرانی تحلیل کرد. اصلیترین دلایل چنین شکست را میتوان براساس نشانهها و قالبهای روایتی ذیل بیان داشت.
1. رقابتهای فشرده درون کنوانسیون حزب دموکرات و چالشهای برنی سندرز
در دوران بعد از رقابتهای انتخاباتی، این مساله مطرح شد که اگر حزب دموکرات آمریکا به جای هیلاری کلینتون، کاندیدای دیگری همانند «برنی سندرز» را معرفی میکرد، شرایط متفاوتی در رقابتهای انتخاباتی به وجود میآمد، زیرا بسیاری از افرادی که در حوزه پایگاه انتخاباتی و طبقاتی برنی سندرز قرار داشتند، در روند رقابتهای انتخاباتی آمریکا به دونالد ترامپ رای دادند. سندرز دارای ویژگیهای شخصیتی مردمگرایانه بوده و میتوانست در رقابتهای انتخاباتی نوامبر 2016، دونالد ترامپ را با چالشهای جدیروبهرو سازد.
درحالی که هیلاری کلینتون روایت متفاوتی را درباره کاندیداتوری سندرز مطرح میکند. هیلاری به این موضوع اشاره دارد که اگر برنی سندرز درباره برخی از موضوعات فردی و درونحزبی پافشاری زیادی نمیکرد و زودتر از زمان نهایی از هیلاری کلینتون حمایت به عمل میآورد، نتایج بهتری برای هیلاری در انتخابات به وجود میآمد. اگرچه شعار «با یکدیگر؛ قویتر» به معنای آن بود که برنی سندرز و هیلاری کلینتون جبهه متحدی علیه دونالد ترامپ تشکیل دادهاند، اما گروههای اجتماعی آمریکا براساس قالبهای فرهنگی و ادراکی خود در انتخابات، کاندیدای نهایی خود را برگزیدند.
در روایت هیلاری کلینتون از نقش برنی سندرز در شکست خود، پافشاری و لجاجت سندرز را بهعنوان اشتباه تاکتیکی ناشی از کنش ناخودآگاه رقیب انتخاباتی خود در کنوانسیون حزب دموکرات میداند. واقعیت آن است که رقابت در هر مرحله از فعالیتهای انتخاباتی در آمریکا بسیار سخت، گزنده و پرتنش خواهد بود. هیلاری انتظار داشت که برنی سندرز بهعنوان رقیب انتخاباتی خود از حزب دموکرات، بخشی از واقعیتهای انتخاباتی و موقعیت خود را نادیده گرفته و به این ترتیب بدون هرگونه رقابت در روند کنوانسیونهای درونحزبی، پیروزی هیلاری را قبل از برگزاری کنوانسیون ملی حزب پذیرا شود. هیلاری کلینتون این موضوع را روایت میکند که برنی سندرز و دونالد ترامپ هر دو وعدههای بزرگ و غیرقابل اجرا را برای مردم تدارک دیده بودند. وعدههای انتخاباتی برنی سندرز منجر به عدم انتقال بخشی از آرای نامبرده در رقابتهای انتخاباتی نهایی برای هیلاری کلینتون شده است.
2. افشاگری جیمز کومی، رئیس وقت اف.بی.آی
اف.بی.آی از موقعیت و جایگاه سازمانی ویژهای در ساختار سیاسی و اجتماعی آمریکا برخوردار است. کارویژه اصلی اف.بی.آی با امنیت داخلی و ارتقای موقعیت سیاسی ایالات متحده پیوند دارد. جایگاه
اف.بی.آی در طول تاریخ سیاسی ایالات متحده در سالهای بعد از جنگ دوم جهانی بهگونه مشهودی ارتقا یافته است. بسیاری از موضوعات ضدجاسوسی که با امنیت ملی آمریکا پیوند دارد نیز در حوزه فعالیتهای سازمانی اف.بی.آی قرار دارد. بنابراین چنین سازمانهایی میتوانند بهعنوان حافظ امنیت ملی کشور، در فضای رقابتهای انتخاباتی بر افکار عمومی جامعه آمریکا تاثیرگذار باشند.
«جیمز کومی» رئیس وقت اف.بی.آی با انتشار گزارشی به این موضوع اشاره داشت که هیلاری کلینتون در دوران فعالیت خود بهعنوان وزیر امور خارجه ایالات متحده، از سرور شخصی خود برای بررسی موضوعات سیاست خارجی و ارائه رویکرد خود بهره گرفته است. هیلاری کلینتون در روایت خود به این موضوع اشاره دارد که اقدام جیمز کومی عامل مخدوشکننده رقابتهای انتخاباتی آمریکا بوده است. در گزارش کومی، افکار عمومی ایالات متحده نسبت به هیلاری کلینتون، نگرش بدبینانهای به دست آورد.
بر اساس قواعد امنیتی و دیپلماتیک ایالات متحده، تمامی مقامات رسمی آمریکا میبایست دستورات سازمانی خود را براساس ساختار بوروکراتیک تنظیم نمایند. بهرهگیری از سرویس ارتباطی برای مقامات رسمی کشور با ضرورتهای امنیتی مغایرت دارد. هیلاری کلینتون گزارش جیمز کومی را بهعنوان «یک توفان تمامعیار» برای شکست خود روایت کرده است.
علت اصلی چنین روایتی را باید در محدود بودن تفاوتهای آرای انتخاباتی هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ در میشیگان، ویسکانسین و پنسیلوانیا دانست. گزارش جیمز کومی، رئیس اف.بی.آی را میتوان در زمره عواملی دانست که بهگونه مشخصی بر روند رقابتهای انتخاباتی و افکار عمومی جامعه آمریکا تاثیر به جا گذاشت. هیلاری این توفان را پیامد برخی از اشتباهات سازمانی و رفتار تاکتیکی خود میداند؛ اشتباهاتی که منجر به اثرگذاری بر حدود ۴۰ هزار رای در «ویسکانسین»، «میشیگان» و «پنسیلوانیا» شد که این تغییرات توانست بر سنجش آرا و در نهایت «کارت الکترال» هر یک از کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری تاثیرگذار باشد. هیلاری این موضوع را روایت میکند که اقدام جیمز کومی بیش از آنکه برای ایالات متحده آمریکا امنیتسازی کند، اعتبار سیاسی و انتخاباتی وی را بهگونه قابل توجهی کاهش داده و به این ترتیب زمینه شکست انتخاباتی نامبرده را به وجود آورده است. درحالی که جیمز کومی به این موضوع اشاره دارد که اگر واقعیتهای مربوط به ایمیلهای هیلاری با سرورهای شخصی را برملا نمیکردند، در وضعیت پنهانکاری قرار گرفته و این امر بهعنوان جرم سازمانی محسوب میشود.
3. نقش روسیه در شکست انتخاباتی هیلاری کلینتون
انگاره مردم و نخبگان آمریکا نسبت به روسیه همواره براساس نشانههایی از ابهام و تهدید همراه بوده
است.
هیلاری کلینتون تلاش دارد تا نقش روسیه در شکست انتخاباتی خود را نیز برجسته سازد. هیلاری کلینتون انگشت اتهام را به سمت سازوکارهای اطلاعاتی و جوسازی رسانهای روسیه میبرد. هیلاری حتی از باراک اوباما بهعنوان رئیسجمهور آمریکا انتقاد میکند که چرا نامبرده در پاییز 2016 در حمایت از هیلاری سخنرانی رسمی در تلویزیون ملی آمریکا و در خطاب به مردم نکرد؟
روایت هیلاری بیانگر آن است که محافظهکاری باراک اوباما با اقدامات رسانهای و فعالیتهای اطلاعاتی روسیه پیوند یافت و موقعیت هیلاری را در افکار عمومی آمریکا با چالش روبهرو کرد. هیلاری تلاش دارد تا فعالیت رسانهای روسیه در مخدوشسازی چهره خود را بهعنوان نمادی از «تهدید علیه دموکراسی» معرفی نماید. هیلاری به این موضوع اشاره دارد که باراک اوباما میبایست در تلویزیون ملی آمریکا نسبت به تلاش رسانهای روسیه واکنش نشان داده و آن را نماد تهدید امنیت ملی آمریکا معرفی نماید.
انتقاد هیلاری کلینتون از باراک اوباما به این دلیل انجام میگیرد که هیلاری انتظار داشت تا باراک اوباما از او حمایت بیشتر و موثرتری در انظار افکار عمومی جامعه آمریکا به انجام رساند. هیلاری به این موضوع اشاره دارد که باراک اوباما رئیسجمهور وقت آمریکا مرعوب هشدارها و هیجانهای تبلیغاتی «میچ مککانل» رهبر اکثریت سنای آمریکا شده بود.
مککانل به باراک اوباما هشدار داده بود که رئیسجمهور آمریکا نمیتواند در روند رقابتهای انتخاباتی با رهبران کشورهای دیگر در وضعیت تعامل قرار گرفته و از آنان بخواهد تا اقدام رسمی خود را به انجام نرسانند. به هر ترتیب تضادهای روسیه و آمریکا در انگاره هیلاری کلینتون بهعنوان نمادی از رویارویی جنسیتگرایانه ولادیمیر پوتین در برخورد با وی تبیین و تفسیر شده است. هیلاری چنین وضعیتی را بهعنوان چالشهای «یک زن قوی بودن» مینامد.
نتیجه
روایتهای ارائهشده از سوی هیلاری کلینتون در کتاب «چه اتفاق افتاد؟» تبیینی از فرآیند رقابتهای انتخاباتی آمریکا براساس نقش محوری کاندیدا، رقبای انتخاباتی کاندیدا، روسیه، باراک اوباما، جیمز کومی و برنی سندرز بوده است. چنین رویکردی نشان میدهد که هیلاری به هیچ وجه شکست سیاسی و انتخاباتی خود را براساس مولفههای اجتماعی نمیپذیرد. هیلاری نقش عوامل نژادی، ظهور گروههای محافظهکار و الگوی رفتاری در سمت بانوی اول و وزیر امور خارجه را در زمره عواملی که شکست وی را رقم زد، مورد پذیرش قرار نمیدهد.
روایت هیلاری را باید نمادی از سادهسازی علت شکست انتخاباتی در کشوری دانست که نقش مولفههای ارتباطی، رسانهای و مراکز سنجش افکار میتوانست ادبیات و الگوهای انتخاباتی بهتری را برای وی رقم زند. سادهسازی واقعیتها و تبدیل آن به روایت بیش از آنکه انعکاس واقعیتهای اجتماعی باشد، باید آن را نمادی از احساس و روحیه فردی هیلاری دانست؛ الگویی که در روایت شکست خود بیان میدارد، زیرساخت کنش رفتاری وی در دوران انتخابات را منعکس میسازد. سادهسازی هیچگاه نمیتواند رقابت انتخاباتی در جوامعی که پیوندی از کثرتگرایی و نخبهگرایی را منعکس میسازد، نتیجه مطلوبی برای انعکاس واقعیتهای سیاسی و اجتماعی محسوب شود.
دیدگاه تان را بنویسید