آمریکا، ایران و عربستان بازیگران اصلی سناریوهای آینده منطقه هستند
معماری امنیت خاورمیانه
امیر هوشنگ میرکوشش در مثلث نوشت:
معماری امنیت خاورمیانه بیش از یک دهه است که در حال تغییر است؛ ترکیبی از درگیریهای غیرمسلحانه، شورشها، قیامهای ناگهانی و جنگها، بخشی از این منطقه را به نزاع و درگیری واداشته است. علاوه بر این، بهطور کلی تحولات با گزینههای سیاسی مجموعهای از قدرتها و گروههای سیاسی در منطقه و فراتر از آن یکسان نبوده است. فقدان پیشبینی معادلات منطقه به مدیریت ضعیف بحرانهای منطقه افزوده شده و در نتیجه آمادگی و آمادهسازی برای واکنش به بحرانهای ناگهانی وجود ندارد.
هدف این پژوهش، کشف تحولات امنیتی منطقه خاورمیانه در آینده است. پرسش اصلی آن است که آینده احتمالی خاورمیانه در یک دهه پیشرو (تا 2025) باتوجه به تحولاتی که امروز شاهد آن هستیم، چگونه خواهد بود؟ فرضیه مقاله براساس پیشبینی پیشرفتهای امنیتی آینده و چهار سناریوی احتمالی برای خاورمیانه مورد آزمون قرار خواهد گرفت. این چهار سناریو
عبارتند از:
1- روابط خصمانه ایران و عربستان سعودی؛ حضور فعال ایالات متحده در منطقه.
2- خروج ایالات متحده از منطقه؛ ادامه تضاد و خصومت میان ایران و عربستان سعودی.
3- تشنجزدایی میان ایران و عربستان سعودی؛ خطمشی سیاسی و نظامی آمریکا متناسب با تشنجزدایی در خاورمیانه.
4- تحقق رویای صلح منطقهای؛ حفظ صلح و آرامش منطقهای میان ایران و عربستان سعودی.
سناریوی اول: روابط خصمانه ایران و عربستان سعودی؛ حضور فعال ایالات متحده در منطقه.
از اواسط سال 2020، ایالات متحده از رویکرد محتاطانه دولت باراک اوباما، رئیسجمهوری پیشین آمریکا مبنی بر دخالت در خاورمیانه رها شده است و بهطور گستردهای در خاورمیانه دخالت سیاسی و نظامی خواهد کرد. این دخالتها شامل مدیریت جنگهای دامنهدار در سوریه، عراق، یمن و لبنان است که در اواخر سال 2016 اوج گرفتهاند.
درگیری و رقابت میان ایران و عربستان همچنان ادامه دارد. عربستان سعودی همچنان ایران را بهعنوان یک تهدید برای نفوذ منطقهای در تمام سطوح نگاه میکند. بهرغم موفقیتی که ایران در اجرای برجام به دست آورده است، عربستان سعودی به نیات ایران بیاعتماد است و این کشور را متهم میکند که مخفیانه بهدنبال برنامه تسلیحات هستهای و نیز دخالت در منطقه است. داعش و جبهه النصره همانطور که در سال 2015 شناخته شدند و اوج گرفتند، از بین رفتهاند؛ اما جنگ سوریه همچنان ادامه دارد و حتی در حال افزایش است. سوریه میدان جنگی است که در آن قدرتهای بزرگ منطقهای دست به جنگهای نیابتی میزنند. خشونتهای فرقهای که بهوسیله رقابتهای مشابه انجام میشود، بازیگران لبنان را به سوی مبارزه با یکدیگر متقاعد
میکند.
در حالی که کشورهای ضعیف منطقه در این روند به هرجومرج کشیده شدهاند، قدرتهای بزرگ شامل عربستان سعودی، ایران، مصر و ترکیه همچنان قوی و پایدار هستند. بهبود تدریجی قیمت نفت در اوایل سال 2020، که باعث ثبات اقتصادی میشود، یکی از دلایل مهم این پایداری است. عراق یک کشور تقسیمشده محسوب میشود، اما موفقیت در برابر داعش وضعیت را از نظر امنیتی بهطور نسبی تثبیت کرده است.
این سناریو نسبت به وضعیت سال 2016 در مواردی متفاوت است که ایالات متحده درگیر تلاش برای ثبات در منطقه از جمله با استفاده از ابزار نظامی است. با ادامه جنگهای مدنی و نیابتی در منطقه، ایالات متحده بر مبارزه با تروریسم در داخل و خارج از کشور تمرکز میکند. حتی احتمال دارد که ایالات متحده و متحدانش بهویژه اروپا، مجبور به استقرار تسلیحات نظامی بیشتری در منطقه برای تثبیت وضعیت کشورهای جنگزده و با هدف حفاظت از مردم، جلوگیری از نسلکشی و جنایت و نیز تامین منافع ملی خود شوند.
این امر میتواند غرب را با افزایش هزینههای نظامی و سیاسی، افزایش مشکلات در همکاری در سازمان ملل متحد و پتانسیل جنگ مستقیم با دیگر قدرتهای بزرگ در منطقه مانند روسیه، عربستان سعودی و ایران در وضعیت دشواری قرار دهد.
سناریوی دوم: خروج ایالات متحده از منطقه؛ ادامه تضاد و خصومت میان ایران وعربستان سعودی.
در دهه پیشرو، ایالات متحده آمریکا بهطور قابلتوجهی محدودیت نظامی خود را در خاورمیانه تشدید خواهد کرد. چندین تحول باعث این محدودیت میشود؛ یکی از این تحولات آن است که ایالات متحده دیگر به انرژی خاورمیانه وابسته نیست. باتوجه به پیشرفت تکنولوژی استخراج و ذخایر گسترده گاز غیرمتعارف موسوم به شیل، ایالات متحده در رابطه با انرژی به خودکفایی میرسد. معامله هستهای ایران هنوز تحت نظارت است و ایالات متحده توانسته بهآرامی روابط خود را با تهران بهبود بخشد. هیچ رویداد فاجعهآمیز یا بهطور گسترده غیرمنتظرهای رخ نداده است که واشنگتن را مجبور به بازگشت فعالانه به منطقه کند. چین در آبراه دریایی شرق و جنوب آن کشور بهطور فزایندهای قاطعانه عمل میکند و آمریکا بیشتر بر آن بخش از جهان تمرکز دارد. چالشهای پیشرو برای معماری امنیت اروپا توسط روسیه نیز به این معنی است که بیشتر نیروهای نظامی ایالات متحده در اروپا به کار گرفته میشود. این موضوع باعث خلاء قدرت در خاورمیانه میشود که روسیه و به میزان کمتری چین مشتاقانه تلاش میکنند تا آن را پر کنند. در نتیجه، خاورمیانه بهطور فزایندهای به حوزههای مورد علاقه تقسیم میشود.
عدم توانایی جامعه بینالمللی برای یافتن راهحل پیشروی جنگهای خاورمیانه با افزایش تنش بین ایران و عربستان سعودی روبهرو شده است. تا سال 2020 جنگ در سوریه، عراق و یمن حل نشده است. جامعه بینالمللی همچنان در وضعیتی قرار دارد که قادر به توافق در مورد یک رویکرد مشترک که منجر به خاتمهدادن جنگها شود، نیست. هم ایران و هم عربستان سعودی، نیروهای زمینی خود را در سوریه مستقر کردهاند، اما تاکنون هردو کشور بسیار مراقبت کردهاند که سربازان دو طرف مستقیما رودرروی یکدیگر قرار نگیرند. با این وجود در این سناریو امکان رودررویی دو کشور در مقابل هم بسیار زیاد است که در این صورت میتواند با مقابله دریایی، هوایی، موشکی و بمباران تاسیسات نفتی و زیربنایی در طول سواحل ایران و عربستان خسارات سنگینی به طرفین وارد آورد. ادامه درگیریها باعث افزایش خصومت بین دو کشور میشود و دیگر کشورهای شورای همکاری خلیجفارس و عراق را نیز وارد جنگ میکند. جنگ مستقیم بین دو کشور قدرتمند در خاورمیانه اکنون یک واقعیت است.
اگر این اتفاق رخ دهد، این سناریو تاثیرات شدیدی برای اروپا خواهد داشت. جنگ ایران و عربستان ممکن است کوتاه باشد، اما در صورت یک درگیری طولانیمدت، استفاده از آبراه خلیجفارس را برای سالهای پیشرو دشوار میسازد. بنابراین جامعه بینالمللی مجبور خواهد شد کاری انجام دهد، اما به علت عدم مداخله بیش از یک دهه ایالات متحده در این منطقه، این امر دشوار خواهد بود. نتیجه این جنگها برای اروپا میتواند گسیل پناهندگان بیشتری نسبت به سال 2015 باشد. اروپا احتمالا مقصد انتخابی برای پناهندگان و مهاجران جنگزده بدون در نظرگرفتن قوانین اروپایی مهاجرت خواهد بود. پیامد دیگر، گسترش جنگهای منطقهای، این است که به رادیکالیزهشدن مداوم شهروندان اروپایی و افزایش تهدید تروریسم نسبت
به اروپا میانجامد.
سناریوی سوم: تشنجزدایی میان ایران و عربستان سعودی؛ خطمشی سیاسی و نظامی آمریکا متناسب با تشنجزدایی در خاورمیانه
از اواسط سال 2022 به بعد، خاورمیانه پیشرفت چشمگیری در جهت روابط مستحکمتر و درگیریها داشته است. رکود سیاسی و نظامی منطقهای ایالات متحده بیش از 10 سال است که ادامه دارد. رهبری ایالات متحده در تسخیر قراردادهای صلح، کلید دستیابی به جنگ در سوریه، یمن و عراق بود. آمریکا اگرچه بهطور جدی متعهد به مشارکت منطقهای است، اما بر تضمین ثبات تاکید میکند؛ تغییر رژیم دنبال نشده و سیاست دموکراتیزهکردن خاورمیانه نیز وجود ندارد.
در نتیجه بسیاری از موافقتنامههای صلح به جنگ سوریه، عراق و یمن پایان داده و ایران و عربستان سعودی روابط سازندهتری را طراحی کردهاند؛ این نتیجه روند طولانی و دشوار مذاکرات صلح است. فرمولی عمومی که برای به اشتراکگذاری قدرت در جوامعی که قبلا ورشکسته و تقسیم شدهاند، پذیرفته شده است. قدرتهای منطقهای با درک این موضوع که تروریسم غیرقابل کنترل است و باعث تهدید مستقیم و بیثباتی کشورها و نظامها میشود نسبت به این فرمول صلح و پایداری آن متعهد شدهاند.
در عراق، پیروزی بر داعش و برگزاری یک رشته انتخابات موفق باعث توافقات سیاسی مثبت و ثبات سیاسی شده است. مسائل اختلافی بر سر سرزمین و منابع طبیعی با دولت منطقهای کردی در نهایت حلوفصل میشوند. عدم توسعه اقتصادی مناسب، نیاز به تعاملات متقابل اقتصادی بینمنطقهای را برجسته کرده است. کاهش قیمت نفت باعث شده عربستان سعودی سرعت اصلاحات اقتصادی گوناگون را تسریع کند و هزینههای زیادی را برای آموزش و ساختارهای پیشرفته و ساختار سازمانی با هدف کشف نوآوریها صرف کند. اقتصاد ایران با تاکید بر لیبرالیسم اقتصادی بیشتر به سمت بازار حرکت میکند و کنترل دولتی کمتری دارد. ایران بهعنوان بزرگترین بازار بالقوه در خاورمیانه، میتواند باعث تحرک اقتصادی و رونق تجارت داخلی شود. تعادل سازندهتر نظامی بین ایران و کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس، پس از یک دهه تقویت شدید ارتش عربستان، به درک ثبات در همه طرفها افزوده
است.
ایالاتمتحده نیز به جای تغییر رژیم بر ترویج ثبات تاکید میکند و بهدنبال دکترین دموکراتیزهکردن خاورمیانه نیست. این سناریو عواقب مثبتی نهتنها برای منطقه، بلکه برای اروپا نیز دارد. یکی از این پیامدها این است که جریان پناهندگان اروپایی کاهش مییابد. یکی دیگر از پیامدهای مهم این است که حذف فکری و عملی داعش و گروههای تروریستی دیگر در پناهگاه خاورمیانه میتواند تهدیدات نسبت به اروپا را کاهش دهد. بنابراین حل اختلافات در خاورمیانه از طریق توقف اقتدارگرایی در برخی کشورهای منطقه، بهتدریج باعث پیروزی و منفعت همه کشورهای منطقهای و
فرامنطقهای میشود.
سناریوی چهارم: تحقق رویای صلح منطقهای؛ پایداری و حفظ صلح و آرامش منطقهای میان ایران و عربستان سعودی.
از اواسط دهه مورد نظر، ایالات متحده آمریکا محدودیت خود را در منطقه خاورمیانه متعادل کرده و در حال پیگیری سیاست متعادلسازی دریایی است. واشنگتن پس از استفاده از تمام ابزارهای مربوطه از جمله حضور نظامی قوی برای کمک به برقراری صلح در سوریه و عراق، بسیاری از نیروهای نظامی خود را از خاورمیانه خارج کرده و تمرکز خود را بر پشتیبانی از بازسازی جنگ ویرانگر میان کشورها قرار داده است. در مورد امنیت منطقهای، ایالات متحده با دولتهای منطقه به صورت دوطرفه و موردی روابط ایجاد میکند. قدرتهای منطقهای مسئولیت بیشتری برای تضمین ثبات و امنیت دارند. تجارت و اقتصاد مهمترین مورد برای ایالات متحده است و امنیت یکی از اولویتهاست. ایالات متحده بهطور موثر از نقش طولانیمدت خود در تامین امنیت در خاورمیانه و بهویژه در خلیجفارس رهایی یافته است؛ این روند پیامدهای عمیقی بر روابط ایران و عربستان داشته است.
در انتهای دهه مورد بررسی، ایران و عربستان سعودی به سمت روابط بیشتر و دوستانهتر خواهند رفت. بهطور غیرمنتظرهای به نظر میرسد که این وقایع و حوادث ناشی از خروج ایالات متحده از منطقه بوده است. ایران و عربستان سعودی (همراه با شرکای کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس) برای چندین دهه به دخالت دولتهای غیرمنطقهای در خلیجفارس بهعنوان تعادل و تامینکننده امنیت عادت کردهاند. تحت سلطه ایالات متحده، سیاست رویارویی از خطرات کمتری برخوردار خواهد بود؛ اگر چه نبود یک ردپای قوی از آمریکا در منطقه نیز میتواند خطرناک باشد.
با وجود غیبت ایالات متحده در ترتیبات امنیتی منطقه، هر دو کشور مجبور به بازنگری در استراتژیهای خود هستند و منافع کلیدی خود را دنبال میکنند. بهطور خلاصه، ایران و عربستان تصمیم گرفتهاند که امنیت و ثبات خلیجفارس در گروی همکاریهای آنها باشد. ایران و شورای همکاری خلیجفارس برای چندین دهه، روابط تجاری خوبی را در خلیجفارس تجربه کردهاند. رویکرد ایران این است که مجددا سیاست اعتمادسازی در خلیجفارس را دنبال کند. مدل تجارت محور دوبی ترویج شده است. سلطه بر خلیجفارس، اختلافات ارضی، یا اختلاف بر سر منابع که میتواند ثبات منطقه را با خطر مواجه کند از دستورکار کشورهای منطقه خارج شده است. زیرا منافع همه کشورهای منطقه در گرو ثبات و همکاری است. در عربستان سعودی در نتیجه اصلاحات محدود، افکار عمومی نقش بیشتری را ایفا میکنند. افکار عمومی در هر دو کشور ایران و عربستان به نظر میرسد پشتیبان روابط سیاسی و اقتصادی دو طرف هستند و تمایل هر دو کشور برای افزایش اعتمادسازی نقش افکار عمومی را برجسته کرده است.
حلوفصل جنگها در سوریه و عراق، پیششرط روابط نزدیک میان ایران و عربستان بوده است؛ همچنین روند آشتی پس از جنگ در منطقه بهعنوان پروسهای است که جاهطلبیهای بسیاری از اقلیتها و نیروهای بینالمللی را که دارای نقش مهمی در خاورمیانه هستند دربر میگیرد. برای اروپا، این سناریو رویدادی عالی از وقایع است که منعکسکننده امیدها و ایدههایی است که اتحادیه اروپا برای آنها تلاش کرده است. همکاری اقتصادی، صلح و سازش، نوید منطقه و جهانی را میدهد که در یک دهه قبل
دستنیافتنی بود.
احتمال به واقعیتپیوستن هرکدام از سناریوهای چهارگانه تنها در صورتی است که شگفتیسازها
(Wild Cards) در وقوع آنها دخالت نکنند. شگفتیسازها رویدادهایی هستند با احتمال پایین که اگر در آینده رخ دهند تاثیر بسیار زیادی بر آینده
خواهند گذاشت.
دیدگاه تان را بنویسید