آمریکا از ادعاهای موشکی علیه ایران دنبال چیست؟
دروغ بزرگ
پس از آنکه کنگره آمریکا در مهلت 60 روزهای که باید در مورد برجام تصمیم میگرفت هیچ دستورکاری از خود بروز نداد و تعیین تکلیف توافق هستهای دوباره به زمین کاخ سفید بازگشت، شاهد تشدید ادعاها و لفاظیهای غیربرجامی مقامات آمریکایی علیه ایران هستیم. اظهاراتی مبنی بر لزوم مقابله با قدرت منطقهای تهران و یا توان موشکی ایران. همچنین در قانون بودجه دفاعی و سند امنیت ملی آمریکا نیز بارها از ایران نام برده شده است. اما نکته مهم اینجاست که چه در اظهارنظر مقامات آمریکایی و چه اسناد منتشر شده شاهد تقویت رویکردهای غیرنظامی شامل تحریم، تلاش برای کاهش توان موشکی و اجماعسازی علیه ایران هستیم.
روحالله سوری
عضو هیات تحریریه مجله ایرانی روابط بینالملل در مثلث نوشت:
جنگ یمن در یک ماه گذشته و بهدنبال کشته شدن علیعبدالله صالح وارد مرحله تازهتری شده است که بیش از هرچیزی عربستان سعودی و ایالاتمتحده آمریکا را به تکاپوی بهرهبرداری از آن در جهت تامین منافع خود در منطقه واداشته است.
عبدالله صالح که پس از استعفای منصورهادی در قامت متحد حوثیها ظاهر شده بود، کمی پیش از مرگ خود سیگنالهایی را مبنی بر همکاری با عربستان سعودی درصورت توقف حملات نظامی این کشور به یمن، برای مقامات عربستانی ارسال کرد. از این پس روال حوادث رخ داده در یمن اندکی شتاب و پیچیدگی بیشتری به خود گرفت و در حالیکه نیروهای متحد به درگیری با یکدیگر روی آورده بودند مرگ ناگهانی عبدالله صالح چشمانداز یمن را بیش از پیش با ابهام مواجه کرد. گرچه حوثیها تا حدود زیادی در مدیریت حوادث پیش آمده بهدنبال اعلام آمادگی صالح برای مذاکره با عربستانیها و نهایتا مرگ وی، به نسبت موفق عمل کردند اما به فاصله کوتاهی از این اتفاقات، شلیک چند موشک از داخل یمن به خاک عربستان سعودی زمینه لازم را برای دستگاه تبلیغاتی عربستان و ایالات متحده فراهم کرد تا ادعاهایی را علیه ایران مطرح کنند.
تندروهای مخالف ایران در دولت دونالد ترامپ، بهرغم گزارش سازمان ملل مبنی بر نبود شواهدی مبنی بر اثبات دخالت ایران، چندان تمایلی به کوتاه آمدن از قصد خود برای کشاندن پای ایران به بحران یمن نداشتند و به همین خاطر نیکی هیلی نماینده ایالات متحده در سازمان ملل چندی پیش با به نمایش گذاشتن بقایای یک موشک، تلاش کرد تا به زعم خود مانع از پایان یافتن موضوع شود.
نیکی هیلی در این مراسم که با حضور خبرنگاران برگزار شده بود، به نشانههایی اشاره کرد تا اثبات کند که موشک مورد نظر که به گفته وی از عربستان به ایالات متحده منتقل شده است از نوع همان موشک قیامیاست که در ایران ساخته و مورد آزمایش واقع شده است. در نهایت سفیر آمریکا در سازمان ملل ایران را به نقض قطعنامههای سازمان ملل متهم و خواستار واکنش سازمان ملل نسبت به این اقدام ایران شد.
سوالی که پس از برنامه خبری – تبلیغاتی نیکی هیلی، برای ناظران ایجاد شده این است که ایالاتمتحده از این موضوع دقیقا بهدنبال چه اهدافی میتواند باشد؟
به نظر میرسد که پاسخ به این سوال را باید در چارچوب سیاست خاورمیانهای ترامپ جستوجو کرد. محور مرکزی و نقطه ثقل سیاست خاورمیانهای ترامپ و آنچه که در واقع چارچوب این سیاست را شکل میدهد نه داعش و حتی مناقشه اسرائیل – فلسطین که برداشت و درک ایشان راجع به افزایش عوامل قدرت ساز جمهوری اسلامی ایران در منطقه تحت شرایط پسابرجام و پساداعش است. در این میان مهمترین ستون سیاست خاورمیانهای ترامپ را باید عربستان سعودی و سپرده شدن نقش فعال به این کشور در مقابله با ایران درنظر گرفت. همچنین حمایت از ایجاد همسویی میان عربستان و اسرائیل از جمله دیگر محورهای رویکرد خاورمیانهای ترامپ محسوب میشود.
نگاه کردن به موضوع خاورمیانه ازاین زاویه باعث میشود که بتوان حتی موضوعی چون اعلام انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به بیتالمقدس را نیز همسو با سیاست اعمال فشار بر ایران در نظر گرفت. از دیدگاه ترامپ حل مناقشه فلسطین و اسرائیل هر چند که بیشتر به نفع اسرائیل باشد در نهایت قادر خواهد بود از طریق ایجاد همسویی بیشتر میان اسرائیل و عربستان سعودی، تلاشها را بر مقابله با قدرت منطقهای ایران بیش از پیش متمرکز سازد.
بنابراین باتوجه به چنین رویکردی که وجه غالب آن تحدید قدرت منطقهای و تهدید منافع ایران در منطقه است، میتوان برای این اقدام آمریکا اهداف زیر را در نظرگرفت:
1- زمینهسازی برای حمله نظامی به ایران بهصورت مستقیم و یا از طریق متحد منطقهای خود.
2- اثبات ناکارآمدی برجام در تامین صلح و امنیت منطقهای.
3- جلب نظر اتحادیه اروپا برای فشار بر ایران در رابطه با برنامههای موشکی و منطقهای ایران.
4- توجیه خروج احتمال آمریکا از برجام.
5- کسب حمایت عربستان سعودی از تصمیم ترامپ در رابطه با انتقال سفارت ایالاتمتحده به بیتالمقدس.
اولین موضوعی که در رابطه با اهداف پنهان متهمسازی ایران ممکن است به ذهن بیاید، افزایش احتمال حمله نظامی آمریکا و یا عربستان سعودی به ایران است. این مساله بهویژه پس از شبیهسازی صورت گرفته از سوی محمدجواد ظریف که این رفتار را مشابه سخنرانی کالین پاول وزیر دفاع وقت ایالات متحده پیش از حمله نظامی این کشور به عراق ذکر کرد، ممکن است از اهمیت بیشتری نیز برخوردار شده باشد. اما آنچه به نظر میآید این است که دلایل مختلفی وجود دارد که میتوان با استناد به آنها به این نتیجهگیری رسید که ایالات متحده آمریکا چنین هدفی را دنبال نمیکند؛ از جمله این دلایل اینکه بهدنبال شرایط شکلگرفته در روابط میان ایران و اتحادیه اروپا پس از برجام و همچنین روابط میان این اتحادیه با ایالات متحده پس از انتخاب شدن دونالد ترامپ بهعنوان رئیسجمهوری جدید این کشور، ایالات متحده در موارد متعددی فاقد پشتیبانی لازم از جانب کشورهای قدرتمند اروپایی همچون آلمان و یا حتی بریتانیا است. علت چنین مسالهای هم در درجه نخست به تفاوت نگاه اتحادیه اروپا به مساله برجام بهطور خاص و مساله ایران و خاورمیانه بهطور عام بازمیگردد. اتحادیه اروپا برجام را عامل مهمیدر زمینه صلح و ثبات منطقهای و بینالمللی در نظر میگیرد و باتوجه به تاثیرگذاری منفی هرگونه ناامنی در خاورمیانه بر امنیت اتحادیه اروپا باتوجه به نزدیکی جغرافیایی آن به خاورمیانه، چندان تمایلی به پیگیری سیاستهای ترامپ که میتواند آسیبهایی را برای صلح و ثبات خاورمیانه درپی داشته باشد از خود نشان نمیدهد. واکنش قاطع اتحادیه اروپا به موضوع خروج احتمالی آمریکا از برجام به خوبی نمایانگر این تفاوت نگاه میان دوسوی آتلانتیک است.
عدم زمینهسازی برای برخورد نظامی ایالات متحده، از سخنان وزیر دفاع آمریکا نیز قابلبرداشت است. جیمز متیس در سخنان خود پس از نمایش خبری نیکی هیلی بر این نکته تاکید کرد که ایالات متحده برنامه خاصی برای حمله نظامی به ایران در پیش ندارد. وی حتی به منظور روشنسازی بیشتر اظهارات خود، به عدم حضور نظامیان ارشد در برنامه نیکی هیلی اشاره کرد و بیان داشت که اگر چنین هدفی وجود داشت، به جای نیکی هیلی باید ژنرالهای آمریکایی در این برنامه
حضور پیدا میکردند.
بدین ترتیب به نظر میرسد که باتوجه به شواهد گفتهشده به سختی بتوان هدف ایالات متحده از این برنامه را ایجاد نوعی آمادگی ذهنی در افکار عمومی و همراهسازی جامعه بینالمللی برای اقدام نظامی علیه ایران در نظر گرفت و از این بابت توئیت وزیرامورخارجه ایران هم در رابطه با شبیهسازی گفته شده را باید بیشتر درجهت زیر سوال بردن تبلیغاتی ادعاهای ایالات متحده آمریکا به حساب آورد تا وجود یک برنامهریزی واقعی برای اقدام نظامی علیه ایران.
موضوع دومی که در رابطه با اهداف ایالات متحده میتواند مورد اشاره قرار گیرد، تلاش این کشور برای اثبات ناکارآمدی برجام و نتیجتا جلب نظر اتحادیه اروپا در مورد اعمال فشار بر ایران است.
استدلال اولیه ترامپ در مخالفت با برجام ناقص بودن این توافق در زمینه عدم وجود تضمینهای لازم در ارتباط با امکان دستیابی ایران به توانایی هستهای پس از سپری شدن دورههای زمانی درنظر گرفته شده در متن برجام است. در واقع ترامپ سعی در القای این موضوع به افکار جامعه جهانی دارد که برجام راهکار خاصی برای ممانعت ایران از دستیابی به توانایی هستهای پس از اتمام دورههای 8 ساله یا 12 ساله، درنظر نگرفته است. به همین خاطر نیز همواره بر لزوم لغو برجام و یا تجدید نظر در آن از طریق مذاکره مجدد تاکید داشته است.
اما آنچه پنهان نیست این است که مشکل اساسیتر ترامپ با برجام بیش از آنکه مسالهای اینچنینی باشد، فراهم آمدن زمینه برای افزایش قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران در فضای تعاملی ایجادشده پس از برجام است. آنچه موجبات نگرانی ایالات متحده را فراهم آورده بازگشت ایران به صحنه معادلات منطقهای، بینالمللی و مشروعیتی است که برجام از این رهگذر برای ایران ایجاد کرده است؛ بازگشتی که نشانههای آن را میشود در حضور منطقهای ایران در سوریه و عراق و مبارزه با داعش مشاهده کرد و درست به همین منظور نیز شاهد تمرکز این کشور بر برنامه مقابله با ایران پسابرجام و همراهسازی اتحادیه اروپا با خود هستیم.
تردیدی نیست که توافق هستهای ایران با کشورهای 1+5 شرایطی را ایجاد کرده است که ایالات متحده را قبل از هرگونه تصمیمگیری جدی در رابطه با ایران، نیازمند کسب حمایت اتحادیه اروپا کرده است. بنابراین به نظر میرسد باتوجه به آنچه گفته شد یعنی تفاوت نگاه اروپاییها با آمریکا در موضوعاتی چون برجام و خاورمیانه و همچنین عدم همراهی اتحادیه اروپا با مخالفتهای آمریکا نسبت به برجام، بتوان یکی از اهداف این کشور در رابطه با تلاش برای اثبات در اختیارگذاشته شدن موشک از سوی ایران برای حوثیها را اولا اثبات این مساله از سوی آمریکا درنظر گرفت که برجام نتوانسته است در تامین صلح و امنیت منطقهای تاثیرگذار باشد؛ چراکه جمهوری اسلامی ایران از رهگذر فضای بهوجود آمده پس از برجام با موانع کمتری در مورد پیگیری سیاستهای منطقهای خود مواجه است و دوم اینکه از این طریق بتواند موفق به جلب نظر کشورهای اروپایی در مورد اعمال فشار علیه برنامههای موشکی و منطقهای ایران شود.
هدف دیگری که ایالات متحده از اقدام اخیر خود میتواند در نظر داشته باشد، توجیه خروج احتمالی آمریکا از برجام در آینده نزدیک است. دونالد ترامپ پس از دوبار تایید پایبندی ایران به برجام در نهایت با اعلام عدم پایبندی ایران تصمیم گرفت موضوع را برای بررسی در یک بازه زمانی 60 روزه به کنگره ارجاع دهد. اکنون باتوجه پایان مهلت مورد نظر و صورت نگرفتن اقدامیخاص از سوی کنگره، موضوع خروج آمریکا از برجام مجددا در دستان ترامپ قرارگرفته و این احتمال میرود که دونالد ترامپ بخواهد در فاصله کوتاهی پس از پایان مهلت داده شده به کنگره، خروج کشورش از برجام را اعلام کند. به همین دلیل یکی از انگیزهها و اهدافی که در رابطه با تلاش این کشور برای اثبات ایرانی بودن موشک اصابت کرده به عربستان میتواند وجود داشته باشد را میتوان توجیه خروج احتمالی آمریکا از برجام
درنظرگرفت.
در آخر اینکه از دیگر اهداف احتمالی نیکی هیلی و ایالات متحده از نمایش موشکی در واشنگتن میتواند متقاعدسازی عربستان سعودی به منظور همراهی با تصمیم ترامپ در مورد انتقال سفارت و تاثیرگذاری این کشور بر پذیرش این مساله از سوی کشورهای عربی باشد. این موضوع باتوجه به تلاش آمریکا برای انتقال کانون بحران خاورمیانه از مناقشه اسرائیل – فلسطین به سمت ایران از اهمیت خاصی نزد این کشور برخوردار است. در واقع هرچند که در نگاه اول و در کوتاه مدت صدور فرمان انتقال سفارت ممکن است در تضاد با این هدف به نظر آید.
چراکه در واقع تصمیم اخیر ترامپ بهطور ناخواسته منجر به آن شده است که مجددا مساله فلسطین در صدر اخبار و توجهات منطقهای و جهانی قرار گیرد و همچنین فرصت مناسب را در اختیار ایران به منظور شکل دادن به فضای تقویت محور مقاومت قرار داده باشد. اما در واقع ترامپ تحت تاثیر شرایط داخلی و خصوصیات شخصی خود قصد دارد که با روش و شیوه خود وارد مناقشه فلسطین – اسرائیل و در نهایت تمرکز بر جمهوری اسلامی ایران شود. به همین خاطر همراهی عربستان و دیگر کشورهای عربی با آمریکا در این رابطه میتواند ادامه مسیر برای تمرکز بر ایران و اعمال فشارهای بعدی جهت کاستن از قدرت ایران را
هموارتر کند.
در پایان آنچه در کلیت موضوع باید مورد اشاره قرار گیرد این است که دولت آمریکا بیش از آنکه زمینهسازی برای اقدامینظامی(لااقل در کوتاهمدت) را از فشارهای تبلیغاتی خود در مورد موشکهای شلیک شده به خاک عربستان سعودی درنظر داشته باشد، اهدافی غیرنظامی و اصولا سیاسی به منظور تحت فشار قرار دادن ایران و جلب نظر کشورهای اروپایی را مدنظر دارد که در این میان اتخاذ سیاست مناسب از سوی ایران برای خنثیسازی اهداف مورد نظر آمریکا امری ضروری است. بیتفاوتی و یا عدم واکنش مناسب از سوی ایران به برنامه مورد نظر کاخ سفید میتواند سیاستمداران این کشور را در دستیابی به اهداف مورد نظر خود یاری کند.
به نظر میرسد جمهوری اسلامی ایران در درجه نخست باید کاملا از موضع خویشتندارانه به رصد آنچه در پیرامون خود در حال وقوع است پرداخته و مراقبت کند که در زمانی که ایالات متحده سعی دارد به همراه عربستان و اسرائیل زمینههای اعمال فشار بر ایران را تقویت کند، این فرصت را از آنها بگیرد. انجام اقدامات سیاسی و حقوقی مناسب راهکار دیگری است که میتواند مورد توجه تصمیمگیرندگان قرار گیرد. اعتراض و مطرح کردن موضوع در نهادهای بینالمللی همچون سازمان ملل و همچنین نشان دادن اراده ایران به کشورهای اروپایی برای حل بحران یمن از طریق سیاسی از جمله مهمترین اقداماتی است که میتواند از سوی ایران
پیگیری شود.
دیدگاه تان را بنویسید