استراتژی آمریکا در سوریه پساداعش چگونه است؟
کنش تهاجمی
راهبرد امنیتی دونالد ترامپ در 17 دسامبر 2017 منتشر شده است. دونالد ترامپ در این مجموعه تلاش دارد تا محورهای اصلی سیاست امنیتی و الگوی کنش راهبردی ایالات متحده در ارتباط با موضوعات مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و راهبردی را تبیین کند. ترامپ تلاش کرده تا واقعیتهای نظام سیاسی را منعکس سازد که در آن قدرت و ثروت بهطور فزایندهای در «وضعیت عدم تمرکز» قرار گرفته است. علت عدم تمرکز را میتوان در وضعیتی دانست که دنیا و نظام جهانی در حال تغییر مرحلهای و بنیادین است.
ظهور و سقوط داعش در عراق و سوریه، نمادی از فرآیندهای تحول امنیت منطقهای در دورانی است که هیچگونه ثبات و ساختار پایدار در آن مشاهده نمیشود. در چنین شرایطی است که میتوان رویکرد «جیمز متیس»، وزیر دفاع آمریکا را مکمل استراتژی امنیت ملی دونالد ترامپ دانست. ترامپ تلاش دارد تا نظم جدید جهانی را براساس الگوی قدرت و محوریت ایالات متحده شکل دهد. چنین نشانههایی را باید واقعیت عصر جدیدی دانست که نیروی نظامی به موازات سازوکارهای کنش امنیتی آمریکا با یکدیگر پیوند مییابد.
1. راهبرد امنیت منطقهای دونالد ترامپ و بحران سوریه
راهبرد امنیت ملی دونالد ترامپ بیانگر این واقعیت است که مشارکت آمریکا در بحرانهای منطقهای همانند سوریه و عراق افزایش خواهد یافت. هدف اصلی دونالد ترامپ را باید شکلگیری امنیت براساس معادله قدرت دانست. در چنین شرایطی، نظم آمریکایی را میتوان محور اصلی سیاست جهانی دانست که تحت نظارت نیروهای ثباتدهنده اقتصادی، نظامی و راهبردی آمریکا قرار داشته است. در نگرش دونالد ترامپ و تیم محافظهکار سیاستخارجی آمریکا، واقعیتهای روابط بینالملل در عصر بعد از جنگ سرد مبتنی بر نشانههایی است که هژمونی آمریکایی را منعکس میسازد.
در دوران بعد از جنگ سرد سیاست جهانی بهمیزان قابل توجهی تغییر پیدا کرده است. رئیسجمهور آمریکا نقش محدودتری پیدا کرده و در بسیاری از موضوعات نظام جهانی از انگیزه چندانی برای ایفای نقش رهبری برخوردار نیست. کارگزاران سیاست خارجی نیز عمدتا بحثهای مربوط به روابط بینالملل در مورد اینکه آیا این وضعیت مطلوب و پایدار است یا خیر را مورد بحث و بررسی قرار میدهند. اینگونه نظریهپردازان تلاش دارند تا نشان دهند که ایالات متحده از چه میزان قدرت برای اداره امور جهانی برخوردار است و قدرت خود را تا چه زمانی حفظ خواهد کرد. در چنین شرایطی، دونالد ترامپ تلاش دارد تا از نیروهای مسلح آمریکا برای نقشیابی در حوزههای بحرانی همانند سوریه و عراق استفاده نماید.
2. تحول نقش راهبردی آمریکا در سوریه
باراک اوباما رئیسجمهور ایالات متحده در دوران شکلگیری و گسترش بهار عربی، تلاش داشت تا معادله جدید قدرت و امنیت کشورهای خاورمیانه را براساس انقلابهای سیاسی تکاملیابنده، تبیین و تعریف نماید. در این ارتباط، زمینه برای گسترش بحران در کشورهایی به وجود آمد که دارای ساختار سیاسی اقتدارگرا میباشند. در چنین فرآیندی، آمریکا هیچگونه حمایتی از روند جنبش انقلابی مردم بحرین و سایر کشورهای حوزه خلیجفارس به عمل نیاورد. بحران در مصر، تونس و سوریه، دارای ابعاد بیشتری از تنش سیاسی بوده است.
باراک اوباما ضرورتهای راهبردی آمریکا را محور اصلی تحولات منطقهای غرب آسیا و خاورمیانه عربی قرار داد. در چنین فرآیندی بود که زمینه برای نقشیابی گروههای رادیکال در سوریه فراهم آمد. گروههای معترض به ساختار سیاسی حکومت بشار اسد، طیف گستردهای از نیروهای اجتماعی را تشکیل میدادند که گروههای اسلامگرا به ویژه مجموعههای وابسته به اخوانالمسلمین، محور اصلی آن را تشکیل میداد. باراک اوباما درصدد برآمد تا از سازوکارهای حمایت غیرمستقیم نیروهای معترض برای مقابله با ساختار سیاسی بشار اسد استفاده نماید.
تحرک عملیاتی گروههای سیاسی رقیب در سوریه، منجر به تغییر در معادله قدرت شد. گروههای تکفیری و نیروهای سیاسی رادیکال جدیدی همانند: «داعش»، «جبههالنصره» و «جیشالاسلام» به وجود آمد. هر یک از نیروهای یاد شده برای بقای سیاسی و امنیتی خود، نیازمند قدرت و قابلیتهای ابزاری بودند. عربستان محور اصلی انتقال پول و تجهیزات برای گروههای تکفیری همانند داعش در سوریه بوده است. نتیجه چنین فرآیندی را باید در گسترش بحران و درگیریهای نظامی گروههای رقیب سوریه دانست.
نتیجه چنین فرآیندی را باید شکلگیری و گسترش جنگ داخلی سوریه دانست. در این فرآیند، میتوان نشانههایی از نقش حمایتی آمریکا از گروههای شورشی سوریه در اجلاسیه ژنو، پاریس و ریاض را مشاهده کرد. نقشیابی روسیه در روند تحولات سوریه، معادله قدرت را تغییر داد. روسیه درصدد برآمد تا موقعیت منطقهای خود را در شرق مدیترانه تثبیت نماید. برای تحقق چنین اهدافی، روسیه از یگانهای هوایی گستردهای برای انجام عملیات نظامی علیه داعش بهره گرفت.
3. موازنهگرایی و حضور نظامی آمریکا در سوریه
محور اصلی نقش نظامی و امنیتی آمریکا در سوریه را موازنهگرایی منطقهای تشکیل میدهد. برای تحقق چنین اهدافی، ایالات متحده آمریکا بخشی از نیروهای نظامی خود را برای موازنه قدرت در سوریه به کار گرفت. تعداد نیروهای نظامی آمریکا در سوریه، بین 250 تا 600 نفر در نوسان بوده است. بخش قابل توجهی از این نیروها، نقش حمایتی از گروههای شورشی را عهدهدار بوده است. نیروهای نظامی آمریکا توانستند به صورت تدریجی، زمینه ایجاد موازنه و تعادل در فضای عملیاتی سوریه را به وجود آورند. از اوایل سال 2016، سرویسهای اطلاعاتی آمریکا بر ضرورت همکاری با جبههالنصره تاکید داشتند.
در چنین شرایطی بود که جبههالنصره، تاکتیک عملیاتی و الگوی کنش راهبردی خود را تغییر داده تا بهعنوان نیروی موثر و سازمانیافته مورد حمایت آمریکا، ایفای نقش کند. نقش نیروهای نظامی آمریکا در تابستان و پاییز 2017 بهگونه تدریجی در سوریه افزایش یافت. مقامهای آمریکایی درصدد برآمدند تا موازنه قدرت بازیگران منطقهای همانند ایران، عربستان، سوریه و ترکیه را حفظ نمایند. طبیعی است که تحرک عملیاتی ایران و روسیه، موقعیت ایالات متحده در سوریه را بهگونه مشهودی کاهش داد.
آمریکا از قابلیت نظامی خود برای نقشیابی در سوریه بهره گرفت. کارویژه اصلی نیروهای نظامی آمریکا در سوریه را باید حمایت اقتصادی، تسلیحاتی و راهبردی از بازیگرانی دانست که از قابلیت لازم برای کاهش قدرت منطقه ایران و دولت مستقر سوریه برخوردار باشد. به همین دلیل است که درروند مقابله با داعش، نظامیان آمریکایی از سازوکارهای کنش اغواگرایانه بهره گرفتند. واقعیت آن است که نیروهای مسلح ایالات متحده تنها کشوری است که قادر به انجام عملیات پیچیده در حوزههای مختلف نظام جهانی است. این شبکه جهانی دارای نزدیک به 700 پایگاه و سایر امکانات مرتبط با نیروهای مسلح دارد که از استقرار بیش از 200هزار پرسنل نظامی در خارج از کشور پشتیبانی میکند.
4. الگوی کنش نظامی آمریکا در سوریه پساداعش
تحرک نیروهای نظامی آمریکا در سوریه بهگونه تدریجی در سال 2017 افزایش یافت. علت آن را باید در روند شکست مرحلهای داعش دانست. شکست داعش، موازنه قدرت منطقهای را میتوانست تحت تاثیر قرار دهد. به همین دلیل است که آمریکاییها از گروه جبههالنصره حمایت به عمل آورده و درصدد برآمدند تا قابلیتهای نظامی خود را براساس تداوم الگوی موازنه منطقهای، سازماندهی کنند. روندی که در دوران باراک اوباما شروع شده بود، در زمان ریاستجمهوری دونالد ترامپ
افزایش یافت.
موریس دانفورد، رئیس ستاد مشترک ارتش ایالات متحده به موازات جیمز، متیس وزیر دفاع ایالات متحده، درصدد برآمدند تا زمینههای لازم برای استقرار یگانهای بیشتر نیروهای نظامی آمریکا در سوریه را به وجود آورند. ساختار دفاعی آمریکا براساس الگوی فرماندهی و کنترل هدایت میشود. فرماندهی و کنترل این نیروها توسط چندین سیستم ارتباطی، اطلاعاتی و نظارتی محافظتشده ارائه شده است. فرماندهان نظامی آمریکا براساس چنین قابلیتهایی، تلاش دارند تا موقعیت خود را برای مقابله احتمالی با سایر بازیگران حاضر در سوریه ارتقا دهند. در شرایط پساداعش، آمریکا تلاش دارد تا موقعیت خود را نهتنها در سوریه، بلکه در عراق نیز بهگونه مشهودی افزایش دهد.
ساختار دفاعی آمریکا، ایفای چنین نقشی را برای نیروهای نظامی ایالات متحده فراهم میسازد. فرماندهان آمریکایی بر این موضوع تاکید دارند که اگرچه بخش قابل توجهی از نیروهای نظامی آمریکا در حوزههای مختلف جغرافیایی پراکنده هستند، اما هنوز هیچ نیرویی از قابلیت و آمادگی لازم برای رویارویی با یگانهای نظامی آمریکا برخوردار نیست. آمریکا در دوران بعد از جنگ سرد توانست قابلیتهای خود را بهگونهای ارتقا دهد که برای نقشیابی در تمامی حوزههای جغرافیایی از آمادگی لازم برخوردار باشد.
نتیجه
محور اصلی سیاست منطقهای آمریکا آن است که ایران نقش هژمون منطقهای ایفا نکند. به همین دلیل است که محور اصلی رویارویی و مقابله با نقش ایران در سوریه پساداعش خواهد بود. نیروهای نظامی آمریکا به این دلیل در سوریه باقی ماندهاند که آنان چالشهای امنیتی جدیدی را در روابط کشورهای منطقهای اجتنابناپذیر میدانند. آمریکاییها به این موضوع اشاره دارند که هماکنون شاهد چالشهای ایدئولوژیک، هویتی و راهبردی ایران، اسرائیل و عربستان در سوریه هستند. هر یک از بازیگران یاد شده هدف متفاوتی را پیگیری میکنند.
روند موجود رقابتهای منطقهای در سوریه نشان میدهد که ائتلافهای راهبردی سرنوشت بسیاری از تحولات سیاسی و بینالمللی را تحت تاثیر قرار میدهد. هر ائتلاف راهبردی براساس نشانهای از قدرت و تهدید شکل میگیرد. ائتلافهای راهبردی سوریه نیز تابعی از مولفه قدرت، تهدید و چندجانبهگرایی خواهد بود. الگوهای رفتاری بازیگرانی همانند ایران، عربستان، اسرائیل، ترکیه، روسیه و آمریکا زمینههای شکلگیری ائتلافهای مرحلهای را بهوجود آورده است. واقعیت آن است که بحران امنیتی سوریه ترکیبی از نشانههای ساختاری و هویتی است. بنابراین ائتلافهای مربوط به سوریه نیز ماهیت ساختاری و هویتی دارد.
دونالد ترامپ در گذشته از کنش عملیاتی علیه قابلیتهای راهبردی سوریه بهره گرفته است. چنین روندی را باید بخشی از سازوکارهای مربوط به کنترل بحران و موازنه در آینده سیاسی سوریه دانست. الگوی رفتاری ترامپ در برخورد با حوزههای بحرانی با سنتهای مبتنی بر نظامیگری آمریکا هیچگونه تمایزی نداشته و نشانههایی از اقدام تهاجمی در چارچوب عملیات پیشگیرانه را منعکس میسازد. طبیعی است که در چنین شرایطی، ایالات متحده از سازوکارهای کنش تهاجمی بهره خواهد گرفت. حمایت از جبههالنصره، محور اصلی سیاستهای چالشساز آمریکا در برابر ایران و در فضای پساداعش در سوریه
خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید