عارف بیژن در مثلث نوشت:

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

با توجه به تحولات اخیر در خاورمیانه و سیاست‌های تهاجمی‌ عربستان سعودی که در قبال بسیاری از مسائل اتخاذ کرده است، لازم و ضروری به نظر می‌رسد که به اختلافات بین عربستان و کشورهای حوزه خلیج‌فارس پرداخته شود تا بتوان تحلیلی از وضعیت آینده ائتلاف عربستان با دیگر کشورهای خلیج‌فارس ارائه داد. در این خصوص باید نقش مخرب عربستان سعودی را در گسست بین کشورها مورد توجه قرار دهیم. بنابراین به‌دنبال پاسخ به این سوالات هستیم که اختلاف‌های عربستان با کشورهای همسایه خود بر سر چه موضوعاتی است و آینده ائتلاف‌های عربی که عربستان سردمدار آن بوده است به چه سمتی خواهد رفت. آخرین تنش عربستان با کشورهای منطقه را می‌توان مربوط به لبنان دانست که ریاض در آنجا اعلام کرد دولت لبنان به‌عنوان دولتی به شمار می‌رود که اعلان جنگ کرده است و به همین دلیل از شهروندان خود خواست تا لبنان را ترک کنند. سوالی که مهم است اینکه این تنش چقدر جدی است و تاچه حد بر سیاست خارجی منطقه‌ای عربستان تاثیر می‌گذارد. در ادامه به برخی دیگر از تنش‌های عربستان با کشورهای منطقه پرداخته خواهد شد.

ایران: در واقع، بزرگترین نگرانی عربستان سعودی در منطقه افزایش و گسترش نفوذ ایران است. هرآنچه عربستان در خارج از مرزهای خود انجام می‌دهد مانند اقدامات نظامی عربستان در یمن و برخی از آنچه در داخل مرزهای خود انجام می‌دهد در مورد ایران است. عربستان ادعاهایی در مورد ایران مطرح کرده و با همان توهمات برخی سیاست‌ها را در منطقه دنبال می‌کند. نگرانی عربستان از نقش منطقه‌ای ایران است که بعد از برجام نیز این نقش بسیار پررنگ‌تر شده است.

لبنان: به اعتقاد عربستان سعودی، لبنان سیاست خارجی واحدی ندارد چون دولت واحدی ندارد. در حالی که سعد حریری، نخست‌وزیر لبنان متحد نزدیک عربستان بود. وقتی حریری استعفا داد، این بدان معنا بود که عربستان سعودی موقعیت قدرت را در لبنان از دست داده است. به زعم سعودی‌ها، ایران در لبنان از طریق حزب‌الله جای پای محکمی‌ دارد. به همین دلیل برای مدت طولانی عربستان با هدف تعادل ایران در لبنان از طریق حمایت از حریری تلاش‌هایی را انجام داد. دلیل این مهم آن است که طی چند سال گذشته، سعودی‌ها به نوعی در لبنان عقب‌نشینی کرده، اساسا لبنان را بدون دولت به مدت دو سال ترک و حریری را رسما رها کردند. پس از آن بود که حریری با حزب‌الله موافقت کرد که به قدرت بازگردد و در نهایت عربستان سعودی از او خواست استعفا بدهد و با این کار خواستند حریری را از دولت بیرون بکشند تا بتوانند بگویند این دولت توسط حزب‌الله کنترل می‌شود. اکنون آنها می‌خواهند مبارزه کنند اما هیچ اهرمی ‌ندارند.

یمن: در خصوص یمن در ابتدا باید توجه داشت که یمن کانون توجه نظامی آمریکا به‌عنوان پایگاهی برای عملیات علیه القاعده در شبه‌جزیره عربستان یا AQAP، بوده است. در اوایل سال جاری، ویلیام رایان اونز از نیروی دریایی آمریکا طی عملیاتی در یمن کشته شد که یکی از اولین حملات در طول ریاست‌جمهوری دونالد‌ ترامپ بود. نکته دوم اینکه عربستان نیز در یمن فعال است و ائتلافی از کشورها را به امید تاثیرگذاری بر نتیجه جنگ داخلی تشکیل داده است. امری که با حملات هوایی و زمینی با صدها تلفات برای طرف‌های درگیر تاکنون تداوم داشته است. در کنار آن، صرف هزینه‌های هنگفت از خزانه که به میلیاردها دلار می‌رسد باعث اعتراض بسیاری از محافل داخلی عربستان شده است. همچنین پس از شلیک موشک انصارالله به سمت فرودگاه ریاض، این کشور محاصره بنادر یمن را تشدید کرد. به نظر می‌رسد هدف عربستان در یمن نیز مقابله با ایران است. زیرا آنها مدعی هستند که ایران به حوثی‌های یمن کمک نظامی می‌کند و به همین دلیل نیز نمی‌خواهند در این میدان عقب‌نشینی کنند. امروز هم که به‌دنبال طولانی‌شدن جنگ در یمن آنها در این باتلاق گرفتار شده‌اند.

قطر: در اوایل سال جاری تنش بین عربستان سعودی و قطر پس از نقل قولی از رسانه قطری که به امیر دوم، شیخ تمیم بن خلیفه آل‌ثانی نسبت داده شده بود، به اوج خود رسید. در این نقل قول از حماس تمجید کرده و ایران را «قدرت اسلامی» خواندند. اما بر‌اساس اطلاعات آمریکا، برخی گزارش‌ها بعدها نشان داد که این نقل قول‌ها ساختگی بوده و توسط هکرها از امارات متحده عربی در رسانه‌های قطری قرار داده شد. به‌رغم این افشاگری، عربستان و متحدانش از جمله امارات، مصر، بحرین و... در تحریم قطر شرکت کردند. البته در این مورد باید گفت که بحث خانوادگی طولانی‌مدت در کشورهای عربی وجود دارد که در آن اساسا قطر در یک طرف و سعودی‌ها در طرف دیگر قرار دارند. البته باید مدنظر داشت که قطر در میان کشورهای خلیج‌فارس رابطه نسبتا بازتری با ایران دارد.  اما در مورد اختلافات اخیر، مساله اصلی ایران نیست. مساله اصلی؛ اول تلاش توسط سعودی‌ها برای «تحمیل نظم» روی تمیم و دوم، سرخوردگی از حمایت قطر از اخوان‌المسلمین است که عربستان سعودی و اماراتی‌ها آن را به‌عنوان تهدید علیه قدرت‌شان می‌بینند. به زعم سعودی‌ها، قطری‌ها در کنار جنبش‌های نوظهوری هستند که در قیام‌های مردمی ‌و انقلاب‌ها نقش داشته‌اند و عربستان و امارات در سمت ضدانقلاب قرار دارند که این اختلاف بزرگی است.

مصر: یکی از دلایلی که عربستان در این اواخر فعال بوده، این است که مصر در این منطقه وزنه تعادلی برجسته‌ای برای ایران  بوده  است. مصری‌ها بیشتر سنی هستند و یک پنجم اعراب مصری هستند. این در حالی است که ناآرامی‌ها در این کشور، نقش مصر را در منطقه محدود کرده و تحولات سیاسی در آنجا، عربستان سعودی را به حاشیه کشانده است. از سوی دیگر، سعودی‌ها از سقوط حسنی مبارک طی بهار عربی بسیار ناراحت بودند و از پیروزی اخوان‌المسلمین در اولین انتخابات آزاد در مصر برای ریاست‌جمهوری وحشت داشتند. در واقع آنها حامی ‌کودتایی بودند که مرسی را سرنگون کرده و عبدالفتاح السیسی را به قدرت رساند.

سوریه: در ارتباط با نقش عربستان سعودی در سوریه باید گفت که ریاض حضور ایران را در کنار روسیه و ترکیه در این کشور تاب نمی‌آورد و به‌دنبال راهی برای سد نفوذ ایران است. برای این مساله هم، عربستان سعودی پول زیادی به شبه‌نظامیان سنی مخالف که با اسد می‌جنگندند داده است. در نهایت اینکه جنگ در سوریه، همزمان با تنش در بحرین رخ داد و عربستان را به برجسته کردن شکاف سنی-شیعی در درگیری سوریه ‌ترغیب کرد.

امارات متحده عربی: اما آنچه بیشتر مورد توجه این متن است، اختلافات اخیر بین عربستان سعودی و امارات است که می‌توان آن را از چند زاویه مورد بررسی قرار داد که مهم‌ترین آن محور یمن است. اگرچه باید گفت که تمام این اتفاقات در تنش بین عربستان و کشورهای حوزه خلیج‌فارس از سیاست تهاجمی ‌محمد بن‌سلمان در منطقه ناشی شده است. هنگامی ‌که ائتلافی به رهبری عربستان از کشورهای سنی شکل گرفت و عملیات توفان در ماه مارس 2015 آغاز شد، در اوایل ماه اوت امارات متحده عربی نقش خود را در ائتلاف افزایش داد و یک تیپ نظامی همراه با تانک و سایر وسایل نقلیه زرهی، 30 جنگنده در مقابل 100 جنگده عربستان سعودی به عدن فرستاد. امارات با استقرار نیروهای زمینی در یمن، تمایل بیشتری برای تبدیل شدن به قدرت نظامی عرب نشان داد. این در حالی است که امارات چهارمین وارد کننده بزرگ تسلیحات جهان (پس از عربستان، هند و چین) است که به‌شدت در حوزه تسلیحات سرمایه‌گذاری کرده تا سیاست خارجی مقابله با جنبش‌های دموکراتیک و اسلامی در سراسر منطقه را‌ ترویج کند.

اما گزارش‌ها حاکی از آن است که شکافی بین دو کشور در رابطه با موقعیت‌شان در بحران یمن ایجاد شده است. همان‌طورکه اهداف و طرح‌های امارات برای شهر جنوبی عدن روشن است، شکاف بین ابوظبی و ریاض با همان سرعت افزایش می‌یابد. اگرچه تنش بین عربستان و امارات در یمن چیز جدیدی نیست اما این دو تلاش کرده‌اند طی سه سال جنگ یمن آنها را مخفی نگه دارند. اکنون به نظر می‌رسد که اختلافات آنها علنی‌تر شده است. چون به‌طور عمده مبارزه علیه جنبش انصارالله به بن‌بست رسیده است. اولین مساله‌ای که باعث تنش شده این است که عبد ربه منصور‌هادی، رئیس‌جمهور فراری یمن، فرماندار شهر عدن و یک وزیر کلیدی کابینه را برکنار کرد که هر دوی این مقامات مورد حمایت امارات متحده عربی هستند. دو روز پس از این حرکت منصورهادی که توسط مقامات اماراتی مورد انتقاد قرار گرفت، ملک سلمان، پادشاه عربستان سعودی از منصورهادی در جده استقبال کرد. اگرچه اعلام شده بود که عربستان سعودی، منصور‌هادی، دو پسرش، وزرا و پرسنل نظامی‌اش را از بازگشت به عدن ممنوع کرده است. ممنوعیت عربستان به دلیل «دشمنی تلخ میان‌هادی و امارات»، که بخشی از ائتلاف یمن است، قرار گرفته است. با این حال، در ماه‌های اخیر، امارات از شورای انتقالی جنوبی در تلاش برای تقسیم یمن به دو کشور، شمال و جنوب، برخلاف اهداف ائتلاف حمایت کرده است. در همین راستا، دحانی خلفان، معاون سابق پلیس دبی بیان داشت که جنوب یمن را به‌عنوان یک دولت مستقل به رسمیت می‌شناسد. در همین ارتباط، محمد بن زاید، ولیعهد امارات بیان می‌کند که منصور‌هادی یک شخص نالایق است که در مقر ریاض باقی مانده است و سعودی‌ها با تمام ناامیدی به او متعهد هستند. ولیعهد امارات معتقد است اختلافات رو به رشد او با حوثی‌ها، می‌تواند به نقض دائمی ‌ائتلاف تبدیل شود. امارات پسر علی عبدالله صالح که فرماندهی گارد حزب جمهوریخواه را بر عهده دارد و در ابوظبی زندگی می‌کند را موردنظر قرار داده است. در واقع ابوظبی بر این باور است که تنها خانواده صالح شانسی برای گرد هم آوردن جناح‌های مختلف سیاسی و قبیله‌ای دارند و سعودی‌ها هنوز یک جایگزین واقعی پیدا نکرده‌اند و با منصور‌هادی هم صرفا بازی می‌کنند.اختلاف اخیر بین امارات و رئیس‌جمهوری فراری یمن یعنی منصور‌هادی، پس از اینکه مقامات ابوظبی کنفرانسی را در حضرموت(Hadhramout) استانی در جنوب یمن در 22‌نوامبر برگزار کردند، موجب افزایش تنش‌ها شد. این کنفرانس توسط فرماندار استان، احمد سعید‌بن‌بریک که روابط نزدیکی با امارات دارد، هدایت شد. این کنفرانس با بیانیه‌ای که به منصورهادی اعلام شد منطقه جنوب را خودمختار اعلام کند به پایان رسید. این بیانیه اعلام کرد که اگر مردم نتیجه بگیرند که اتحادیه با شمال نمی‌تواند به منافع آنها خدمت کند، حق تعیین سرنوشت دارند. در طرف دیگر، چهره‌های سیاسی و رهبران قبایل نزدیک به عربستان رسما اعلام کردند که این کنفرانس در استان جنوبی یمن تحریم شده است. در پی این گردهمایی بود که منصورهادی مستقر در ریاض، فرماندار عدن را برکنار کرد؛ اقدامی ‌که با واکنش قوی مقامات اماراتی مواجه شد. از سوی دیگر، عربستان نگران این است که نفوذ امارات در یمن تثبیت شود و خود را به‌عنوان هم یک بازیگر سیاسی و هم بازیگر نظامی در جنوب یمن و دریای سرخ نشان دهد. در واقع امارات شروع به ساخت یک باند فرودگاه در جزیره پریم(PERIM) کرده که جزیره‌ای آتشفشانی در یمن است و در یک آبراه بین اریتره و جیبوتی در منطقه استراتژیک باب‌المندب قرار دارد. همچنین منابع یمنی گزارش می‌دهند که ابوظبی در تلاش است تا نفوذ خود را از شرق به سمت ساحل دریای سرخ گسترش دهد. هدف نهایی، تضمین امتیازات اقتصادی در بنادر یمن از طریق ایجاد یک فرآیند گسترده دولتی در جنوب یمن است. ناظران معتقدند که رهبران امارات تلاش‌های خود را در مورد اهداف خود در یمن جنوبی متمرکز کرده‌اند زیرا آنها هیچ چشم‌انداز روشنی برای پایان دادن به تجاوز سه ساله علیه یمن نمی‌بینند. این امر نه تنها مانع سود گرفتن عربستان از منطقه استراتژیک شمال شد بلکه جنوب را نیز از نفوذ سیاسی و مالی خود خارج کرد.

نکته قابل توجه در مورد باب‌المندب اینکه این منطقه برای منافع ملی و امنیتی امارات بسیار مهم است و یکی از نقاط تنش با عربستان محسوب می‌شود. امارات و دیگر کشورهای خلیج‌فارس به باب‌المندب به‌عنوان یکی از شلوغ‌ترین خطوط کشتی‌رانی نفت و گاز جهان برای تجارت با اروپا و آمریکای شمالی وابسته هستند. حفاظت از جریان‌های محموله‌های نفت و گاز در کانال سوئز که به مسیرهای دریایی باز در دریای سرخ بستگی دارد، یکی از منافع مهم امارات است. با این حال امارات حضور نظامی خود را در زمین یمن افزایش داد و عربستان و دیگر کشورهای عرب سنی همچنان ادعا می‌کنند که درگیری ادامه‌دار با حوثی‌ها یک نبرد مهم در مبارزه علیه نقش ایران در جهان عرب است.

  نتیجه‌گیری

در واقع رژیم‌های سنی که به ائتلاف ریاض پیوستند، سعی داشتند بخشی از ملی‌گرایی را در کشورهای خود ایجاد کنند. بدین معنا که حاکمان این کشورها به‌دنبال حواس‌پرتی مردم‌شان از مسائل متعدد داخلی، مثل عدم وجود دموکراسی، فساد و نابرابری هستند. علاوه بر این، اعضای ائتلاف مانند مصر، اردن، مراکش و سودان در درجه اول برای جریان کمک دلاری سعودی‌ها در جنگ شرکت کردند. باید توجه داشت که این کشورهای نسبتا فقیر در حال تجربه بحران اقتصادی جدی هستند که باعث تقویت جنبش‌های سیاسی مخالف در مرزهای‌شان می‌شود. بنابراین پول، نقش‌محوری در استراتژی بقا در این رژیم‌ها ایفا می‌کند. در این زمینه، کمپین ائتلاف در نهایت در مورد حفاظت از وضعیت موجود سیاسی، اقتصادی، تجاری، سرمایه‌گذاری، طبقه‌بندی و نظم اجتماعی و رهبری مورد استفاده است و جلوگیری از دستیابی به نفوذ ایران در یمن تنها یک جنبه از دستورکار این ائتلاف است.

نکته پایانی اینکه، امارات متحده عربی به‌دنبال اثبات این است که نیروی نظامی قدرتمند امارات قادر به تاثیرگذاری بر نتیجه درگیری‌های خاورمیانه است و انگیزه اصلی خود از وارد شدن به جنگ یمن را حفظ وضعیت فعلی این منطقه همانند حفظ ثبات سیاسی خود و رونق اقتصادی‌اش در نظر می‌گیرد. از سوی دیگر، اگر حضور دائمی ‌امارات در یمن به روابط ابوظبی با عربستان سعودی وابسته باشد، کاملا وابسته به چتر آمریکا است. آمریکا به نوبه خود، نیروهای مسلح امارات را به‌عنوان یک نهاد نظامی موثرتر تلقی می‌کند و ابوظبی را برای مبارزه با تروریسم در جنوب یمن نسبت به عربستان که تمایل به متحد شدن با گروه‌های افراطی علیه حوثی‌ها و صالح دارد، برتر می‌بیند. همچنان‌که وزیر امور خارجه امارات اظهار داشت که ماموریت نظامی کشورش در یمن تقریبا به پایان رسیده و اکنون وظیفه آنها حمایت از مشروعیت در مناطق آزاد شده است. این نشان می‌دهد ائتلاف عربی در حال اضمحلال است و به نوعی می‌توان گفت ماه عسل ائتلاف‌های عربی نزدیک شده است.