مهمترین ابزار بازی ایران برای جلوگیری از رسیدن به وضعیت همه یا هیچ
پیچیدگیهای تعامل با اتحادیه اروپا
دونالد ترامپ از یک طرف خواستار بازنگری و اعلام نظر کنگره درباره ادامه برجام یا خروج ایالات متحده از آن شده است و از طرف دیگر اصرار دارد که ایران درباره برنامه دفاع موشکی خود پای میز مذاکره با غرب بنشیند. هرچند مقامات اتحادیه اروپا، در سطوح مختلف، پایبندی اروپا به برجام و میل خود به حفظ آن را اعلام کرده و میکنند، اما میل آشکار و پنهان برخی از مقامات اروپایی به شروع مذاکره درباره برنامه دفاع موشکی ایران، نشان میدهد که احتمالا ترامپ با چند حرکت تاکتیکی میتواند برای اعمال فشار بیشتر به ایران برای مذاکره درباره برنامه موشکی، اروپا را با خود همراه سازد. گذشته از احتمال موفقیت ترامپ باتوجه به اتخاذ راهبرد تکروی ایالات متحده در زمینه معاهدات بینالمللی که بدعتی در سیاست خارجی این کشور است، سوال اصلی این است که آیا اصرار بر مساله مذاکره روی برنامه دفاع موشکی، میتواند دال بر پایان عمر برجام باشد؟ و آیا میتوان لغو احتمالی برجام را به حساب شکست دولت روحانی گذاشت؟
بازی دوسطحی روحانی روی برجام
حسن روحانی در مناظرههای مربوط به رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری یازدهم، از خود تصویر یک حقوقدان آشنا به قواعد بازیهای بینالمللی بهویژه در زمینه مذاکرات هستهای را نشان داد. اگرچه فشار تحریمهای بینالمللی در بستر راهبرد تنشزایی منطقهای و جهانی دولت نهم و دهم، موجب شده بود تا بار اقتصادی-اجتماعی-سیاسی سنگین عوارض بیماری هلندی ناشی از فساد سیاسی- اقتصادی گسترده، تا حد زیادی به پای تحریمهای بینالمللی نوشته شود، اما درخواست حل معضلات اجتماعی-اقتصادی ناشی از بیماری هلندی نیز در میان مطالبات رایدهندگان دور یازدهم ریاستجمهوری وجود داشت. در واقع، نمیتوان وزن میل به دستیابی به برجام در میان رایدهندگان به روحانی در انتخابات یازدهم را به میزان 100 درصد در نظر گرفت و آن را تنها عامل میل به روحانی دانست. رکود تورمی شدید به همراه تنگی فضای سیاسی نیز عامل مهمی در گرایش به روحانی بود.
از منظر بازی دوسطحی پاتنام در سیاست داخلی و خارجی، ترجیحات رایدهندگان میانی و رایدهندگانی از هر دو طیف اصلاحطلب و اصولگرا با سیاستهای اعلامی حسن روحانی در زمینه بهبود فضای کسبوکار، مقابله با تورم رکودی و دستیابی به برجام، انطباق پیدا کرده بود. با این وجود، حسن روحانی در نخستین روزهای استقرار دولت خود وعده بهبود فضای کسبوکار و دستیابی به برجام را داد و در پاسخ به منتقدان، برجام را عاملی مهم در حل مشکلات کشور مطرح میکرد. ازاینروی دولت یازدهم بیشترین تمرکز خود را به مذاکرات هستهای معطوف داشت بهطوری که برداشت اکثر مردم و صاحبنظران این شد که منظور حسن روحانی از کلید تدبیر، دستیابی به توافق هستهای بوده است. بنابراین دولت یازدهم، بیشترین تخممرغهای خود را در سبد سیاست خارجی و مذاکرات هستهای قرار داد. البته یک علت اصلی دیگر این راهبرد نیز به وابستگی به مسیر شدید به سیاست دولتهای پیش از دولت یازدهم مربوط میشد. چون از اوایل دهه 1380 خورشیدی، اقتصاد و سیاست ایران تحت تاثیر اثر پروانهای کاهش شدید کنترل نظامیان و سلطه آنان بر اقتصاد ایران از دوران موسوم به سازندگی قرار گرفت و این اثر پروانهای موجب شد تا در صورت استمرار ویژگی بستهبودن اقتصاد ایران در اثر تحریمهای بینالمللی، روند فساد و تبعیض که به خروج سرمایه انسانی و مادی میانجامد، در ایران شتاب گیرد. از طرف دیگر مشکلات و بحرانهای عظیمی همچون فرسایش تند منابع زیستمحیطی، بحران کمآبی، فساد سیاسی و اقتصادی گسترده، بدهی گسترده دولت به پیمانکاران طرحهای عمرانی و تورم رکودی ناشی از بیماری هلندی گریبانگیر اقتصاد و سیاست ایران بودند.
در چنین شرایطی دولت میتوانست پنج راهبرد مهم را در پیش گیرد؛ مدیریت انتظارات و پرهیز از ایجاد توقع زیاد درباره سرعت اصلاحات اقتصادی- سیاسی، شفافسازی و مبارزه با فساد در داخل، مدیریت رکود تورمی و وابستگی به مسیر اقدامات دولت قبل، توجه به احیای منابع زیستمحیطی و سیاست خارجی مبتنی بر تعامل. صرفنظر از نقش وابستگی به مسیر برنامه هدفمندسازی یارانهها که افزایشهای دورهای قیمت حاملهای انرژی را ایجاب میکرد و به واسطه معیاربودن این حاملها، آثار تورمی به همراه داشت دولت توانست با کنترل انتظارات، تورم را از بیش از 40 درصد به کمتر از 20 درصد بکاهد اما بخش عمدهای از این کاهش به افت شدید قدرت خرید مردم در نتیجه تورم شدید دهه پیشین نیز مربوط میشد. در بخش محیط زیست نیز بیشترین تمرکز به احیای دریاچه ارومیه معطوف شد. راهبرد شفافسازی و مقابله با فساد با ایجاد یک ستاد ویژه پیگیری شد اما نکتهای که باید مدنظر قرار گیرد این است که رویکرد نهادسازی، نتایج ملموس کوتاهمدت بهدنبال ندارد. در زمینه بحران آب نیز، حل مساله آب در دستورکار طراحی برنامه ششم توسعه قرار گرفت و توجه به میزان آببَری تولیدات کشاورزی در مناطق مختلف کشور و طرح نَکاشت در برخی از مناطق بحرانی نیز در راستای این راهبردها بود. اما گسترش فساد سیستمی به لایههای مختلف و پایداری رکود با وجود کنترل تورم، نشان داد که در زمینه راهبردهای غیربرجامی نیز موفقیت چندانی حاصل نشده است. مهمترین پاشنهآشیل دولت روحانی، گذشته از تاکید بیش از حد واقعی روی دستاوردهای برجامی و البته عدم تحقق انتظارات از برجام بهخصوص برای خانوارهای روستایی یا خانوارهای شهری مناطق کمدرآمدتر کشور که در سبد کالاها و خدمات آنها به چشم میخورد، گرایش به شوکدرمانی در شروع کار دولت دوازدهم بود که در رقابتهای انتخاباتی دوازدهم به آنها اشاره نشد. هرچند شوکدرمانی در ایران سابقهای سه دههای دارد و همواره پیامدهای منفی آن (مانند تورم 50درصدی سال 1374) مشهود بوده است اما یادگیری درباره اصلاح رویه شوکدرمانی دیده نمیشود. بهخصوص عزم به قطع یارانه بخشی از گروههای درآمدی در کنار استمرار یارانههای سیاسی فراوان حتی برای تئوریسینهای حذف کامل یارانه و مشاهده استمرار روندهای توسعهناپذیری مانند معضل ژن خوب در میان همه گروههای سیاسی، نشانگر عدم وجود عزم جدی بودهاند. از نظر تاریخی نیز از عوارض بیماری هلندی، غفلت شد. در دورههای بروز بیماری هلندی، سیاستهای تحریک تقاضا در ایران، خواه نقدی خواه اعتباری، به افزایش رضایت عمومی از دولت انجامیدهاند. اما بسته خروج از رکود دولت نتوانست این رضایت عمومی را ایجاد کند و افت قدرت خرید در میان دهکهای پاییندرآمدی به حدی پایین بود که اجرای این سیاست، آنان را به رونق اقتصادی امیدوار کرد اما عدم رفع معضلات و موانع نهادی و بنیادینی همانند فساد و تبعیض گسترده که به واسطه این بسته، حلوفصل نمیشدند، نگرش نسبتا مساعد داخلی به دولت یازدهم را نیز خدشهدار کردند.
مجموعه نکات فوق نشان میدهد که برجام، تنها وعده دولت یازدهم نبوده است اما تحقق آن بهعنوان عامل مهمی در حل بخش مهمی از مشکلات اقتصادی - سیاسی کشور، مطرح شده بود. نکته مهم این است که وعده دستیابی به برجام تحقق یافت و ازاینروی، لغو آن نمیتواند بهعنوان شکستی فقط برای دولت روحانی قلمداد شود زیرا عاملی مانند برنامه موشکی مطرح شده که دستاویزی برای ترامپ برای ایجاد فشار بهمنظور مذاکره روی برنامه موشکی بوده است اما اگر برنامه موشکی نیز وجود نداشت، عامل دیگری مطرح میشد تا بهعنوان تهدیدی برای لغو برجام مطرح شود. در واقع، لغو برجام به معنای چالش سازوکار حضور ایران در منطقه خاورمیانه و بازی به مثابه یک قدرت منطقهای میتواند باشد اما دولت روحانی نیز در این بازی سهیم قلمداد خواهد شد. اما سوال مهمتر این است که آیا اصرار بر مذاکره درباره برنامه موشکی به معنای پایان برجام است؟ یافتن پاسخی درخور برای این پرسش، بدون توجه به شطرنج بازیگران خاورمیانه، میسر نیست و عدم توجه به بنیادهای تاریخی رسیدن به چنین چیدمانی از بازی در منطقه، قابلیت توضیحی بالایی نخواهد داشت. از منظر تاریخی، توافق JECOR «Joint Economic Commission Office Riyadh» میان ایالات متحده و عربستان، مهمترین سنگبنای تحولات چند دهه گذشته خاورمیانه است که مسیر تحولات آتی منطقه را نیز به خود وابسته
کرده است.
مسیر ارابه JECOR
طی دهه 1970 میلادی، افزایش بسیار شدید قیمت نفت، دو شوک بزرگ را به اقتصاد کشورهای واردکننده وارد کرد؛ اولین شوک در سال 1973 رخ داد. در سال 1973، سوریه و مصر به اسرائیل حمله کردند و 10روز بعد از حمله آنها، ایران و پنج کشور دیگر حوزه خلیجفارس، قیمت نفت را 70 درصد افزایش دادند. پس از ارائه لایحه کمک 2.2 میلیارد دلاری ایالاتمتحده به اسرائیل توسط نیکسون به کنگره این کشور، عربستان و دیگر کشورهای عربی، حمل نفت به آمریکا را ممنوع کردند. این تحریم، یکسال به طول انجامید اما بعد از آن موجب شد تا ایالات متحده، وارد تعامل راهبردی با عربستان شود تا جلوی تکرار چنین شوکهای قیمتی و گرفتاری در تورم رکودی را بگیرد. جان پرکینز در کتاب «اعترافات یک تبهکار اقتصادی،» مطرح میکند که ایالات متحده طرحی را در پیش گرفت که به موجب آن، سازمانی به نام «کمیسیون اقتصادی مشترک ایالاتمتحده - عربستان سعودی» یا JECOR تاسیس شد. طبق توافق ایالات متحده و عربستان، عربستان سعودی اوراق بهادار دولتی ایالات متحده را با دلارهای نفتی خود، خریداری میکرد و در عوض، وزارت خزانهداری ایالات متحده، درآمد بهره این اوراق بهادار را صرف صنعتیسازی و نوسازی عربستان میکرد. بنابراین عربستان جلوی نوسان شدید نفت را میگرفت و در صورت افزایش شدید، با منابع عظیم خود، آن را جبران میکرد و آمریکا نیز زیرساختهای اقتصادی و نظامی این کشور را ارتقا میداد. بدینترتیب، نقش عربستان از کمک به انگلستان برای تضعیف حکومت عثمانی و افزایش آب گلآلود در منطقه خاورمیانه از طریق ایجاد یک جریان پانعرب، به یک متحد ایالات متحده برای جلوگیری از افزایش دوباره قیمت نفت و اطمینان خاطر غرب از دسترسی آسان و کمهزینه به منابع انرژی خاورمیانه، تغییر یافت. از اوایل سال 1980 تاکنون قیمتهای جهانی نفت 5 بار با سقوط جدی و تقریبا پیشبینینشده مواجه شده است. در همه این پنج مرتبه عربستان نقش اساسی در سقوط قیمتها داشته و تولید نفت خود را مستقل از روند بازار 10 درصد افزایش داده است. روش سنتی عربستان در هر دوره افت قیمت نفت دو محور اساسی داشته است؛ اول حضور در اجلاس گروه 20 کشور جهان و دوم تشکیل جلسه اضطراری اوپک عربی چراکه عربستان برنامههای نفتی خود را با آنها هماهنگ میکرد و تایید آنها را به دست میآورد.
در توضیح وابستگی به مسیر تاریخی گفته میشود که فاصله بین ریلهای راهآهن که حدود 200 سال پیش اختراع شد، وابسته به طول محور ارابههایی بود که بیش از 2000 سال پیش، اختراع شده بودند چون ریلگذاری توسط ارابهها صورت میپذیرفت! تحولات امروزین خاورمیانه و توافق ایالاتمتحده و عربستان در اواخر دهه 1970 میلادی نیز رابطهای همچون ارابههای باستانی و ریلهای راهآهن دارند. ازاینروی، برجام به معنای نقطه پایان اختلاف ایالات متحده با ایران نبود و انتظار میرفت که تنها به حل برنامه هستهای مربوط شود. با این وجود، ترامپ برای اتخاذ راهبرد گلآلودکردن آب خاورمیانه و تقابل رویکرد تقویت پایگاه خود در عربستان در مقابل تضمین امنیت این کشور، نیاز داشت تا نابهینگی برجام برای ایالاتمتحده را مطرح کند و در کنار آن روی ضرورت مذاکرات موشکی، انگشت بگذارد. به همین خاطر در نخستین روزهای طرح نیاز به بازنگری برجام، سخنی از برنامه موشکی در میان نبود و هدف پیشدستی از سوی ایران برای نقض برجام دنبال میشد تا بهانهای برای شروع مجدد فشارهای بینالمللی و همراهسازی کشورها علیه ایران باشد. البته ترامپ در قبال تامین امنیت حکومت عربستان، وجه آن را نیز دریافت میکند و اصلاحات صوری ولیعهد جدید نیز در راستای ایجاد تصویری مثبت از عربستان در جهان در مقایسه با تصویر مخدوش و خاکستری ایران است که با تندروی افراطیون داخلی، مخدوشتر میشود. با وجود تمامی این ملاحظات، راهبرد ترامپ و اتحادیه اروپا در زمینه اصرار بر مذاکرات موشکی ایران، تفاوتی چشمگیر دارد؛ ترامپ، استمرار برجام را به نشستن ایران بر پای میز مذاکره درباره برنامه دفاع موشکی پیوند میزند اما اتحادیه اروپا، موضوع برجام و برنامه دفاع موشکی را یکسان نمیداند. در دل منطقه خاورمیانه نیز ایالات متحده مایل به تضعیف ایران و حتی تغییر تمامیت ارضی آن است و روسیه پروژه ایجاد سپر دفاعی ایران در برابر غرب برای خود را دنبال میکند. چنین تقابلی باعث میشود که محتملترین سناریو، استمرار کشمکشهای ایران و غرب تا زمان دستیابی روسیه به توازن قدرت بهینه خود با غرب باشد. درواقع ادامه مسیر ارابه JEOCR به معنای مقابله آمریکا و GCC با حضور گسترده در خارج از مرزهای خود در منطقه خاورمیانه است که در هر برهه، موضوع جدیدی را مطرح میکند. اما پاسخ پرسش اصلی درباره پایان برجام با افزایش فشار برای مذاکرات موشکی به نتیجه اختلاف نظر اتحادیه اروپا و آمریکا درباره ارتباط برجام و برنامه موشکی ایران، وابستگی دارد. اگر آمریکا و البته کشورهای GCC با تلاش خود برای جلبنظر کشورهای اروپایی بتوانند این ایده را مطرح کنند که موشکهای در اختیار ایران، توانایی حمل کلاهک هستهای دارند، آنگاه احتمال پایان برجام، افزایش مییابد. تلاش عربستان برای انتساب موشکهای حوثیها و نمایش قطعهای بهعنوان موشک ساخت ایران توسط نیکی هیلی، در راستای چنین راهبردی بود که ابتدا رویکرد تهاجمی و جنگطلب ایران را برای کشورهای دیگر اثبات کنند و سپس پرونده تخلف ایران از برجام به واسطه برنامه موشکی آن، در شورای امنیت باز شود.
قطعنامه 1929 شورای امنیت سازمان ملل متحد، کشورها را موظف میکند که از انتقال مستقیم یا غیرمستقیم هشت نوع سلاح سنگین ازجمله تانک، خودروهای زرهی، هواپیماهای جنگی، هلیکوپترهای تهاجمی، کشتیهای نظامی و سیستمهای موشکی به ایران جلوگیری کنند. از دولتها میخواهد تا تمام محمولههای هوایی و دریایی که به ایران فرستاده میشود یا از آن خارج میشود را در فرودگاهها، بنادر و آبهای قلمرو خود در صورتی که بر این باور باشند که آن محمولهها حاوی مواد اتمی، موشکی یا نظامی ممنوع اعلامشده است، بازرسی کنند. فعالیتهای ایران درخصوص تولید موشکهای بالستیک با قابلیت حمل کلاهک هستهای و آزمایشهای موشکی ایران که در آن از تکنولوژی بالستیک استفاده شده باشد را منع میکند. بنابراین طبق قطعنامه 1929، ارتباطی بین برنامه دفاع موشکی و برجام از دید حقوقی وجود ندارد اما باتوجه به راهبرد ایالات متحده در مواردی همچون خروج از پیمان پاریس (درباره حفاظت از محیط زیست)، امکان خروج ایالات متحده از برجام به صورتی مستقل از برنامه موشکی ایران، دور از تصور نیست. از این روی، همراهی اتحادیه اروپا برای ضرورت مذاکرات موشکی با ایران، نمیتواند بهعنوان پایان برجام تلقی شود اما به نظر میرسد که در صورت اعلام رسمی این همراهی و درخواست برای حضور ایران در پای میز مذاکره، ترامپ حرکت بعدی خود برای خروج رسمی از برجام را بدون هزینه دریابد. به این ترتیب، تعامل با اتحادیه اروپا، مهمترین ابزار بازی ایران برای جلوگیری از رسیدن به وضعیت همه یا هیچ است که باتوجه به تکروی ترامپ در چند مورد پیشین از مسائل بینالمللی و نیاز اتحادیه اروپا به بازیگری موثر ایران در منطقه، زمینه این تعامل نیز تا حد زیادی فراهم است.
دیدگاه تان را بنویسید