مهرههای هماهنگتر با ترامپ در واشنگتن روی کار آمدند
رئیسجمهور ناسازگار
روحاله سوری در مثلث نوشت:
پس از 12 سال تنش و کشمکش، پرونده هستهای ایران با رسیدن به ایستگاه برجام این امیدواری را بهوجود آورده بود که روابط متشنج میان ایران و غرب تا حدودی رنگ و بوی آرامش به خود بگیرد و مسیری تعاملی پیش روی طرفین باز شود. اما شرایط حاضر به گونهای است که پس از سپری شدن نزدیک به سه سال از برقراری توافق هستهای نهتنها شاهد چنین وضعیتی نیستیم که سرنوشت مهمترین توافق سیاسی- حقوقی دو دهه ابتدایی قرن بیست و یکم به سمتی پیش رفته است که از یک سو شاهد قوت گرفتن فشارهای اروپا علیه ایران به خاطر راضی نگه داشتن ترامپ هستیم و از سوی دیگر نیز زمزمه خروج ایالات متحده آمریکا و حتی ایران از این توافق، هر روز پررنگتر میشود.
در سطح منطقهای شکلگیری ائتلافی با حمایت ترامپ علیه ایران به دلیل نگرانی برخی بازیگران منطقهای از تاثیرات برجام در بهبود روابط جمهوری اسلامی ایران با جهان و در سطح بینالمللی سردرگمی استراتژیک اتحادیه اروپا میان حفظ برجام به دلیل وجود ضرورتهای امنیتی و اقتصادی از یک سو و متقاعدسازی ترامپ برای عدم خروج از برجام از سوی دیگر، سرنوشت این توافق و بالطبع سرنوشت منطقه بحرانزده خاورمیانه را دچار نوعی ابهام و آشفتگی کرده است.
در روزهای اخیر نیز در تازهترین رخدادی که به زعم قریب به اتفاق کارشناسان کاملا با برجام و تصمیم آتی ایالات متحده نسبت به این توافق مرتبط است، شاهد برخی تغییرات و جابهجاییها در دولت ترامپ هستیم که طی آن دوچهره مهم و کلیدی سیاستگذاری ایالات متحده یعنی رکس تیلرسون و ژنرال مکمستر جای خود را به چهرههایی تندروتر و البته هماهنگتر با شخص ترامپ دادهاند.در بررسی و تحلیل تغییرات انجام گرفته از سوی ترامپ باید هم به ویژگیهای شخصیتی ترامپ توجه نشان داد و هم به برنامههای سیاست خارجی مورد نظر وی.
در سطح تحلیل شخصیتی ترامپ، یکدست نبودن تیمی که رئیسجمهور آمریکا با آن کار میکند بهویژه در پستهای کلیدی چون وزارت خارجه و مشاور امنیت ملی و عدم همخوانی در سطح مورد انتظار میان ترامپ با تیلرسون و مکمستر، در نهایت منجر به انجام تغییرات یاد شده گردید. در واقع دردسرها و نارضایتیهای ایجاد شده برای رئیسجمهور ایالات متحده به دلیل عدم همراهی چهرههای برجسته دولت با تصمیمات و نظرات ایشان علت و انگیزه مهمی برای اقدام اخیر به حساب میآید.
در این سطح تحلیل حذف تیلرسون و مکمستر صرفا یا عمدتا به دلیل روحیه ناسازگار ترامپ با مخالفین و منتقدین خود است تا به خاطر دلایلی همچون هدفمند بودن این تغییرات. از این رو به نظر میرسد که انتخاب بولتون را هم میبایست در کنار دیگر تصمیمات و اقدامات متناسب با شخصیت ترامپ قرار داد.
در سطح سیاست خارجی و برنامههای ترامپ در حوزه روابط خارجی، موضوعاتی همچون کرهشمالی، مناقشه اسرائیل – فلسطین، مسائل خاورمیانه و نیاز ترامپ به پیشبرد برنامههای خود در مسیری بدون مانع، از جمله مهمترین دلایل و انگیزههایی است که ترامپ را به سمت چنین تغییراتی متمایل کرده است.
در این رابطه جلب توجه عربستان و اسرائیل از طریق نشان دادن عزم ترامپ برای مقابله با ایران به منظور تامین منافع ایالات متحده آمریکا را میتوان هم از دلایل و هم از تاثیرات انتصاب جان بولتون به سمت مشاور امنیت ملی کاخ سفید در نظر گرفت.
ترامپ از یک سو با توجه به شعار«نخست آمریکا» و روحیه کاسبکارانه خود هدایت دلارهای نفتی عربستان سعودی و دیگر کشورهای عرب منطقه خلیج فارس به سمت صنایع اسلحهسازی آمریکا را درنظر دارد و از سویی دیگر نیز تلاش دارد تا تشکیل تیمی تهاجمی و ضدایران را به زمینهای برای پیشبرد برنامههای خود در ارتباط با مساله اسرائیل تبدیل کند. در همین راستا همراهکردن عربستان سعودی با طرح مورد نظر خود در رابطه با مناقشه اسرائیل – فلسطین برای ترامپ از اهمیت خاصی برخوردار است و در این رابطه دشمن مشترکی به نام ایران میتواند از تاثیر قابل ملاحظهای برخوردار باشد.
اما تردیدی نمیتوان داشت که در این میان مساله ایران و برجام از اهمیت ویژهای برخوردار است، بهطوری که میتوان اذعان کرد اقدام ترامپ برای وارد کردن بولتون و پمپئو به تیم سیاست خارجی و امنیت ملی خود بیش از هرچیز متاثر از نگاه خاص و برنامههای ترامپ در رابطه با ایران و برجام است. مساله ارتباط حضور بولتون در سمت مشاور امنیت ملی آمریکا با برجام و ایران را میتوان از دو جنبه تحلیل کرد:
1- در درجه اول میتوان انتصاب جان بولتون و جایگزینی پمپئو به جای تیلرسون را بهکارگیری یک ابزار تهدید از سوی ترامپ در برابر اروپا در نظر گرفت. ترامپ پس از تعیین شروط مورد نظر خود برای ماندن ایالات متحده در برجام، اکنون به منظور افزایش سطح اعتبار تهدیدات خود نسبت به خروج از برجام، اقدام به انجام تغییرات یاد شده از طریق حذف گزینههای معتدلتر و جایگزینی آنها با مهرههای تندروتر کرده است. در واقع رئیسجمهور آمریکا با پررنگ جلوه دادن احتمال خروج آمریکا از برجام و یا حتی احتمال جنگ با ایران، سعی دارد اروپا را متقاعد به پذیرش شروط خود کند.
دریافت چنین پیامی در طرف اروپایی، جدای از برداشت اروپا از میزان مصمم بودن ترامپ برای خروج از برجام، به فاکتورهای مختلفی وابسته است. از جمله اینکه برای اروپا پابرجا ماندن برجام تا چه میزان از درجه اهمیت برخوردار است و هزینههای امنیتی – سیاسی ناشی از برهم خوردن این توافق از دیدگاه اتحادیه اروپا چه چیزی میتواند باشد.
به نظر میرسد با توجه به نزدیکی جغرافیایی خاورمیانه با اروپا و اهمیت منطقه از نظر ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک، برداشت کشورهای اروپایی از انتصاب بولتون میتواند جدیتر شدن احتمال خروج آمریکا از برجام و وقوع پیامدهای امنیتی و اقتصادی ناشی از آن برای خاورمیانه و اروپا باشد، لذا این احتمال وجود دارد که اروپا بیشتر به سمت اعمال فشار بر ایران پیش برود.
البته باید توجه داشت که انتصاب بولتون با توجه به ابراز تردید وی در رابطه با قابل اصلاح بودن برجام از طریق مذاکره با اروپاییها، میتواند برای اروپا حامل این پیام نیز باشد که قصد ترامپ برای خروج از برجام قصدی جدی است و سیاستهای تقابلی آمریکا نسبت به ایران عمیقتر از آن است که اروپا بتواند از طریق برخی اعمال فشارها نسبت به برنامه موشکی ایران، ترامپ را راضی به ماندن در برجام کند. از طرفی هم، افزایش دامنه و عمق سیاست متقاعدسازی ترامپ از طریق اعمال فشار بر ایران، خطر خروج ایران از برجام یا پیچیدهتر شدن سیاست منطقهای ایران را به دنبال خواهد داشت. بنابراین با توجه به چنین مواردی اروپا ممکن است به این نتیجهگیری برسد که به جای همراهی با ترامپ و تلاش بیهوده برای متقاعدسازی وی بهتر است به فکر راهکارهایی برای حفظ برجام بدون ایالات متحده باشد و از این طریق با فراهم کردن شرایط مناسب، ضمن کاهش اثرات منفی خروج آمریکا از برجام، فضا را به سمتی ببرد که با ماندن ایران و دیگر طرفها در برجام، از خطر بروز جنگ در خاورمیانه که میتواند اثرات بینالمللی به همراه داشته باشد جلوگیری به عمل آورد.
لازم به ذکر است که سیاست اروپا در قبال برنامه موشکی و حضور منطقهای ایران به دلایل پیامدها و تاثیرات امنیتی که میتواند برای اروپا داشته باشد تاحدودی مستقل از ایالات متحده است. به عبارت دقیقتر این موضوعات به خودی خود مسائل مهم و نگرانکنندهای برای اروپا محسوب میشوند و میتوان گفت که واکنش اروپا نسبت به برنامه موشکی ایران علاوه بر تاثیرپذیری از نوع رویکرد ترامپ به برجام، به میزان زیادی هم به نوع روابط اروپا با ایران و نگرانیهای آنها مرتبط است.
مساله مهمی که لازم است در اینجا مورد توجه بیشتری قرار گیرد این است که ظاهرا ایران نتوانسته است آنطور که اروپاییها انتظار داشتهاند راجع به برنامه موشکی و مسائل منطقهای به فهم مشترکی با آنها دست پیدا کند. این مساله بخصوص پس از سفر وزیر خارجه فرانسه به ایران و تلاش کشورهای اروپایی برای اعمال تحریمهای مرتبط با موضوع موشکی علیه ایران به خوبی مشهود است.
2- از نگاهی دیگر انتصاب جان بولتون به سمت مشاور امنیت ملی آمریکا نه به عنوان ابزاری تهدیدآمیز جهت متقاعد کردن اروپاییها برای پذیرفتن شروط ترامپ، که اساسا مقدمهچینی برای خروج آمریکا از برجام یا اقدام تهاجمی این کشور علیه ایران است.
جان بولتون یکی از مهمترین چهرههای ضدایران در میان سیاستمداران ایالات متحده آمریکا است. روحیه جنگطلبانه مشاور جدید امنیت ملی ترامپ در کاخ سفید بر کسی پوشیده نیست. وی بلافاصله پس از انتصاب از سوی ترامپ در مصاحبهای با اسکای نیوز اذعان داشت که راه صلح از جنگ میگذرد و اگر صلح میخواهید باید برای جنگ آماده شوید. بولتون کمی پیش از توافق هستهای ایران و غرب، در مطلبی در روزنامه نیویورکتایمز اعلام کرد که تنها اقدام نظامی است که میتواند موثر باشد. وی ضمن حمایت از اسرائیل گفته بود که فرصت خیلی کوتاه است اما همچنان یک حمله نظامی میتواند موفقیتآمیز باشد. بولتون حتی از راهاندازی جنگ داخلی در ایران حمایت کرده است. گزینه جدید مشاور امنیت ملی آمریکا بر این باور است که برجام از طریق مذاکره با اروپاییها قابل اصلاح نیست و باید این واقعیت را پذیرفت که توافق هستهای از ابتدا یک توافق بد و غیرقابل اصلاح بوده است. وی حتی طی ماههای قبل، از عملی نشدن وعدههای ترامپ در مورد برجام (پاره کردن برجام) به شدت انتقاد کرده است، بنابراین با توجه به چنین مشخصاتی به نظر میرسد که این احتمال وجود دارد بولتون پس از استقرار در پست مشاور امنیت ملی آمریکا، ترامپ را برای خروج از برجام یا حتی جنگ با ایران ترغیب کند.
در همین رابطه استفان والت از تئوریسینهای روابط بینالملل، طی مقالهای در فارینپالیسی ضمن برشمردن پنج مرحله مقدماتی در شروع جنگ، به دلایلی از جمله تفاوت میان ایران و کره شمالی از حیث داشتن سلاح هستهای و همچنین نوع واکنش همسایگان این دو کشور در قبال جنگ آمریکا با آنها، چنین نتیجهگیری کرده است که گزینه جنگ با ایران از احتمال قویتری نسبت به جنگ با کره برخوردار است.
اگرچه آنچه اغلب در رسانهها به چشم میخورد، میزان هماهنگی بیشتر ترامپ با بولتون بر سر موضوعاتی چون برجام و نقش این موضوع در انتخاب وی از سوی ترامپ است اما لازم است توجه داشته باشیم که در کنار چنین توافق و اشتراکنظری میان بولتون و ترامپ، در برخی موضوعات اساسی تفاوت و اختلافنظرهایی نیز میان این دو مشاهده میگردد که از جمله مهمترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف- اشتباه ندانستن حمله آمریکا به عراق در سال 2003:
در حالی که ترامپ به تازگی حمله نظامی سال 2003 را بدترین تصمیمی دانسته که تا کنون گرفته شده است، جان بولتون به شدت از این اقدام ایالات متحده دفاع میکند و ایده اشتباه دانستن برکناری صدام حسین را ایدهای کاملا سادهانگارانه توصیف کرده است.
ب- حمایت از برخورد قاطع با روسیه:
جان بولتون دخالت روسیه در انتخابات 2016 ایالات متحده را یک اقدام واقعی جنگی عنوان نموده که واشنگتن هرگز نباید آن را تحمل کند. این در حالی است که ترامپ چیزی به نام دخالت روسیه در انتخابات ریاست جمهوری دو سال پیش را به رسمیت نمیشناسد.
ج- حمایت از اقدام نظامی علیه کرهشمالی و ابراز تردید نسبت به موفقیت مذاکره با کرهشمالی:
لیندسی گراهام، سناتور جمهوریخواه ایالات کارولینای جنوبی بیان داشته که جان بولتون به شدت نسبت به کرهشمالی بدبین است و اعلام تمایل کرهشمالی برای مذاکره را ترفندی برای خرید زمان میداند.
د- ابراز نگرانی نسبت به اصلاحات سیاسی بن سلمان و احتمال منتهیشدن سرنوشت وی به سرنوشت شاه ایران:
بولتون بیان داشته که نسبت به اقدامات اصلاحی بن سلمان تردید دارد و نباید تاریخ و سرنوشت شاه ایران را هنگامی که میخواست کشورش را به سرعت مدرنیزه کند از یاد برد. وی همچنین از احتمال تحریک گروههای وهابی در مقابل اقدامات بن سلمان ابراز نگرانی کرده است.
ه- مخالفت با استراتژی آمریکا در جنگ با داعش با تکیه بر نیروهای عراقی:
از نظر جان بولتون استراتژی ایالات متحده در جنگ با داعش منجر به قدرت گرفتن ایران و روسیه و پر شدن خلاء قدرت پس از داعش توسط این دو کشور شده است. به همین خاطر وی منتقد سیاست آمریکا در زمان اوباما و دولت ترامپ در کمک به عراق برای بازپسگیری مناطق تحت سلطه داعش است.
و- بیثمر دانستن مذاکره با اروپا جهت اصلاح برجام:
هرچند بولتون و ترامپ در مورد برجام از توافق نظر زیادی با یکدیگر برخوردارهستند ولی همانگونه که گفته شد وی نسبت به مثمرثمر بودن مذاکره با اروپا جهت اصلاح برجام ابراز تردید نموده و بر این باور است که توافق هستهای از ابتدا یک توافق بد و غیرقابل اصلاح بوده است، این در حالی است که ترامپ روی کمک و نقش اروپا در این زمینه حساب ویژهای باز کرده است.
بدین ترتیب به نظر میرسد که با وجود چنین اختلاف دیدگاههایی کار برای همکاری بدون دردسر ترامپ و بولتون در آینده چندان آسان نخواهد بود. باید منتظر ماند و دید آیا گذر زمان به تشدید و تعمیق این اختلافات خواهد انجامید و جان بولتون نیز به سرنوشت مکمستر دچار خواهد شد یا اشتراک دیدگاه این دو در رابطه برجام و ایران میتواند به همکاری آنها برای پیشبرد برنامههای ضدایرانی خود با کمک متحدانشان در خاورمیانه بینجامد؟
دیدگاه تان را بنویسید