آمریکا میخواهد هزینههای تقابل خود با ایران را به اعراب تحمیل کند
ناتوی عربی علیه تهران
ایالات متحده آمریکا طی ماههای اخیر تلاشهای گستردهای را جهت حل اختلاف میان اعضای شورای همکاری خلیجفارس به کار گرفته و از رهبران عربستان، قطر و امارات خواسته است که تا پایان ماه جاری میلادی به اختلافات خود پایان دهند. عربستان، امارات، بحرین و مصر 5 ژوئن سال 2017 با متهمکردن قطر به حمایت از تروریسم تمامی روابط خود با این کشور را قطع کردند و مرزهای زمینی، دریایی و هوایی با قطر را هم بستند. اصولا اختلافات عربستان و قطر در سطح لیتانی یا رویین است. اکنون قطر نقش شاهماهی قرمز را در سطح زبرین – لایه بیرونی تحولات - بازی میکند.
شاهماهی قرمز بهدنبال ایجاد یک فضای معنادار، در جهتدادن آدرس اشتباه به شکارچیان منطقهای و فرامنطقهای، برای دستیابی به یک وحدت رویه عملی با رقبای خود در سطح لیتانی است. درواقع گفته میشود شاهماهی قرمز، ماده و موجی از خود متصاعد میکند که شکارچیان را به طرف شکارهای دیگر راهنمایی میکند.
قطر از یکسو در حوزه خلیجفارس با ایران همکاری میکند، از سوی دیگر با آمریکا ارتباط جدی دارد و در سطح عمیق با عربستان؛ اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیجفارس، باوجودِ اختلافهای موجود در جامعه عربی، همراه با قوم عرب و هماهنگ با آنها کنش نشان میدهد. قطر در جهت افزایش سطح امتیازگیری منطقهای و بینالمللی در جهان عرب، با عربستان وارد رقابت شدید شده است. از سوی دیگر با نزدیک شدن به ایران، تلاش دارد تا امتیازهای فرامنطقهای خود را از مخالفان فرامنطقهای رژیم حاکم بر ایران یعنی عربستان و آمریکا بگیرد. این در حالی است که ایران امید دارد که در اختلافات موجود میان عربستان و قطر در سطح رویین یا لیتانی، زمینههایی را ایجاد کند که قطر سطح و گستره همکاریهای خود با ایران را افزایش دهد. اما سیگنالهای موجود نشان میدهد اگرچه قطر گاه و بیگاه میل خود را به این معنا نشان میدهد، اما چنان ارادهای را در سطوح عمیق کنش سیاسی از خود به نمایش نمیگذارد.
بنابراین به باور من، آنچه میان عربستان و قطر در سطح لیتانی یا زبرین میگذرد، در عین داشتن واقعیت، از حقیقت برخوردار نیست. در همین راستا است که روابط عربستان و قطر با وجود اختلافات و رسیدن سطح این اختلاف به قطع روابط دیپلماتیک در سالهای گذشته، در نهایت در حوزه عربستان و سیاستهایش و نیز متحد فرامنطقهای عربستان در منطقه یعنی آمریکا حرکت میکند. ضمن اینکه خرید تسلیحات از ایالات متحده و تلاش برای حلوفصل مسائل موجود این کشور با عربستان را باید در این زمینه مورد ارزیابی قرار داد. بنابراین نباید به خاطر واقعیت امر، یعنی اختلاف میان عربستان و قطر در سطح لیتانی، از نگاه حقیقتمحورانه به این ماجرا دور شد. باید پذیرفت که قطر بهعنوان شاهماهی قرمز خلیجفارس، در تلاش است با حرکتهای خود، زمینههای تحرک بیشتر در منطقه را برای رقبای منطقهای و فرامنطقهای ایران فراهم آورد و امتیازات خاص را از آنها کسب کند. این در حالی است که دونالد ترامپ در دیدار با امیر قطر بر روابط 45 ساله آمریکا و قطر و شراکت اقتصادی این دو کشور تاکید کرد و خواهان افزایش مبادلات اقتصادی شد. همچنین از سوی دیگر بر ضرورت پایاندادن اختلافات اعضای شورای همکاری خلیجفارس و بهطور خاص عربستان و قطر تاکید کرد.
در توضیح بیشتر این مساله باید گفت که دکترین امنیتی آمریکا علیه ایران، در چارچوب پارادایم کلان ایالات متحده آمریکا در دوره ترامپ علیه جمهوری اسلامی ایران، بر گزاره مشخصی استوار است. این گزاره بر آن است که به محدودکردن همکاریهای بینالمللی با ایران، براساس تعریف محدود از برجام و ایجاد محاصره منطقهای جمهوری اسلامی با رهبری ایالات متحده، مدیریت اسرائیل و اجرای عربستان روی آورد، بنابراین کاخ سفید در پی ایجاد یک اتحاد عربی یا ناتوی عربی علیه تهران برآمده است تا هزینههای تقابل خود با ایران را به عربستان و جامعه عربی تحمیل کند و از این طریق زمینههای برخورد با جمهوری اسلامی را با کمترین هزینه و با امکانات فروختهشده به کشورهای عربی، در آینده نزدیک رهبری کند. در همین راستا است که میتوان استعاره شاهماهی قرمز را برای قطر بهکار برد. علاوه بر تلاش ایالات متحده در ایجاد پیوند و آشتی عربستان و قطر باید اذعان داشت که در حقیقت جامعه عربی یک جامعه قبیلهای و قومی است که با وجود اختلافات شدید بین قبایل، در مجموع خود را در برابر یک قدرت بیرونی متحد مییابد. این موضوع از منظر رفتارشناسی سیاسی جامعه عرب، قرنهاست که ادامه دارد. درواقع این بحث که عربستان، قطر، عمان، اردن و امارات جزو اعراب هستند، از جمله مسائلی است که بعد از جنگهای جهانی در قرن بیستم میلادی پیش آمد. به عبارت دیگر این کشورها که قبلا در چارچوب طوایف عمل میکردند جامعه عربی را تشکیل میدهند و امروز در قالب دولتهای متکی بر طوایف، تمرین تشکیل دولت مدرن را مشق میکنند. از اینرو در نهایت به واسطه همان اخلاق قبیلهای بهدنبال ایجاد یک فضای متحد علیه بیگانگان بر میآیند. اگرچه ممکن است در فرازهایی از تاریخ این اخلاق را ترک کرده و برای گرفتن امتیاز از رقبا وارد عمل شوند و گاهی تغییر رویههای مقطعی را از خود نشان دهند؛ اما در نهایت به واسطه این خصلت قومی و نژادی با یکدیگر ارتباط معنادار پیدا کرده و در این مسیر حرکت میکنند، بنابراین باید این نکته را همواره به یاد داشت که جامعه عربی در نهایت در عین تکثر، همواره در برابر یک تهدید بیرونی یا یک رقابت بیرونی وحدت عربی را ترجیح دادند. آنها در چنین موقعیتهایی دریافتهاند که باید در وهله اول با یک اتحاد درونی این مساله را حل کنند و سپس وارد منازعات درونی خود شوند. بنابراین باید گفت که آینده روابط قطر و عربستان دستخوش دو شاخصه در سطح تحلیل کلان و خرد است. در سطح تحلیل خرد، رقابت میان عربستان و قطر مانند گذشته وجود خواهد داشت و نوعی اصطکاک معنادار میان عربستان و قطر خودنمایی خواهد کرد. اما در بعد کلان باتوجه به مسائلی که در سطح منطقه و نظام بینالملل به وجود آمده است، در شورای همکاری خلیجفارس تلاش خواهند کرد که با یکدیگر همکاریهای معنادار، برای گرفتن امتیاز بیشتر منطقهای برای جهان عرب، داشته باشند. جهان عرب دچار تزلزل درونی، لغزندگی و همچنین وجود شنهای روان کویر است اما باتوجه به بالارفتن آگاهیهای مدنی در جوامع عرب از یکسو و از سوی دیگر با عنایت به تلاشهای فرامنطقهای برای ایجاد اتحاد عربی و همچنین ایجاد اتفاق آنها با یکدیگر برای همکاری با رژیم حاکم بر تلآویو میتوان گفت مدیریت بیرونی به سمت تقویت همگرایی عربی، حداقل بهصورت مقطعی تمایل خواهد داشت و باتوجه به برونیابی پیشرانها حداقل یک حرکت مستمر دارای بازه زمانی معنادار نسبت به گذشته برای تقابل با تهران در دستورکار قرار خواهد گرفت.
دیدگاه تان را بنویسید