روسیه با ایران شفاف برخورد نکرده است
خلاء استراتژیک
پس از ماهها کشوقوس بر سر حضور نیروهای خارجی همپیمان در جنوب سوریه، سفیر روسیه در سازمان ملل اعلام کرد که روسیه و رژیمصهیونیستی بر سر خروج نیروهای همپیمان ارتش سوریه از جنوب غرب سوریه، توافق کردهاند و انتظار میرود این توافق بهزودی اجرا شود. بعد از تایید این خبر بار دیگر بدعهدیهای روسیه در قبال ایران برای بسیاری تداعی شد. البته در این رابطه فقط نمیتوان از مسکو ایراد گرفت بلکه به سیاست خارجی ایران نیز ایراداتی وارد است.
رویکردی که ایران در سیاست خارجی دارد عملا برای خود یک خلاء استراتژیک ایجاد کرده و توان اینکه با همه بازیگران مهم عرصه روابط بینالملل بتواند وارد مذاکره یا همکاری شود را ندارد.
البته این بدان مفهوم است که ایران نمیخواهد نه اینکه نتواند یا توان آن را نداشته باشد. به هر حال ایران بر اساس موقعیت ژئوپلیتیک، مولفههای قدرت و پارامترهای ثابت و متغیری که در سیاست خارجی هر کشوری تاثیر دارد از توانایی و پتانسیل لازم برخوردار است و میتواند با هر کشوری وارد مذاکره شود. به بیان دیگر این توانایی را داریم که سیاست خارجی مان را به شیوهای پیش ببریم که خلاء استراتژیک نداشته باشیم تا دیگران از آن خلاء وارد شوند و ما نیز مجبور شویم تخممرغهایمان را در یک سبد خاص مثل روسیه قرار دهیم.
در وهله بعدی بحث عدم اعتماد به سایر بازیگران باید توجه داشت در عرصه روابط بینالملل چیزی به اسم اعتماد وجود ندارد و هیچ کشوری به کشور مقابل اعتماد ندارد. حتی میان کشورهای کوچک و زیرسیستم نیز این اعتماد وجود ندارد. دیپلماسی میگوید که باید برای اعتماد متقابل تلاش کرد، این در حالی است که اگر اعتماد متقابل میان کشورها وجود داشته باشد، این مسائل دیگر مطرح نخواهد شد، بلکه تلاش دیپلماسی این است که در سایه دیدگاهها و منافع مشترک و با احترام متقابل به یک اعتماد متقابل نسبی دست یافت. بحث نسبی بودن اعتماد نیز همواره مطرح است و ممکن است فرآیند مناسبات کشورها بنا به دلایلی تغییر کند، زیرا تحولات سیال است و در حال تغییر.
به همین دلیل نیز گفته میشود که در سیاست خارجی، کشورها دوست و دشمن ثابت ندارند، بلکه آنچه ثابت است منافع ملی کشورهاست. این یک اصل است و صرفا مربوط به ایران نیست، بلکه ایران نیز به عنوان کشوری از جامعه بینالملل باید این مسائل را مدنظر داشته باشد.
در این میان روسیه نیز مانند دیگر کشورها به دنبال منافع خودش است و طبیعتا سعی دارد از تمام اهرمها بهره ببرد. در این خصوص با کشورهای بزرگتری مانند آمریکا به رغم اختلافات، ارتباطش را حفظ میکند و با اسرائیل و عربستان و بسیاری دیگر از دولتها نیز ارتباط دارد. درواقع میتوان گفت که روسیه با تمام بازیگرانی که در سوریه به طور مستقیم یا غیرمستقیم درگیر هستند، ارتباط دارد اما ایران با بازیگران مهم ارتباطی ندارد که این به ضرر کشور است. در این شرایط تهران مجبور میشود از کانال روسیه وارد شود و روسیه نیز در این موقعیت، منافع خود را در اولویت قرار خواهد داد.
لذا این مساله که روسیه در پی منافع خود است یک اصل کلی است اما ایرادی که میتوان از سیاستهای مسکو در قبال ایران گرفت اینکه از ابتدا بر سر همه مسائل با ایران مذاکره نمیکند و جمهوری اسلامی باید نسبت به این موضوع آگاه باشد و تمام تخممرغهایش را در سبد روسیه نچیند. در قضیه سوریه شاهد هستیم که روسها با آمریکا ارتباطاتی دارند و با اسرائیل نیز هماهنگیهایی انجام دادهاند اما به طرف ایرانی اطلاع نمیدهند. حتی در قضیه پایگاه نوژه، در این همکاری استراتژیک مقطعی موردی وقتی روسیه از این پایگاه استفاده کرد دو دولت قرار گذاشتند که این همکاری فاش نشود اما مسکو بدون آنکه ایران را در جریان بگذارد این مساله را علنی و فاش کرد. حتی در آن مقطع سردار دهقان، وزیر دفاع وقت نسبت به این موضوع به روسها اعتراض کرد و از عبارت بیمعرفت در قبال آنها استفاده کرد؛ البته در این خصوص به ایران نیز این ایراد وارد است که چرا دررابطه با چنین مسالهای با مردم خودش شفاف نبوده است؟
به طور کلی از این دست اقدامات در پرونده روابط روسیه با ایران زیاد است. از بدو فروپاشی شوروی و تشکیل روسیه که بنده اقدامات و سیاستهای روسها را بعضا از نزدیک دنبال کردهام و حضور فیزیکی در برخی مذاکرات داشتم بارها مشاهده کردم که روسیه با ایران شفاف برخورد نکرده و یکباره تصمیمی گرفته که قبلتر به ایران اطلاع نداده است. در شرایط کنونی روسیه در سوریه به دنبال آن است که دو پایگاهش را حفظ کند و علاوه بر حفظ بازی خاورمیانهای خود، وزنهای باشد که بتواند با استفاده از آن مانع آن شود که تروریستهایی مانند چچنیها به روسیه بازگردند.
مساله دیگر برای روسیه این است که با آمریکا و اروپا مسائل خود را حلوفصل کند؛ به عنوان مثال نگرانیهای روسیه از پیشروی ناتو و مسائلی که در پی دخالت روسیه در اوکراین پیش آمده قابل ذکر است.
اما این مسائل از ابتدا بدان مفهوم نبوده که روسیه در کنار ایران قرار بگیرد و اگر میان ایران و اسرائیل درگیری صورت گرفت روسیه از ایران حمایت کند. چنین چیزی اصلا مدنظر روسیه نبوده و نیست و اساسا نه روسیه به این سمت خواهد رفت و نه با توجه به مسائل بینالمللی چنین رویکردی مطلوبش است. حتی در خصوص بشار اسد نیز به نظر میرسد که اگر تحولات روسیه به سمت دیگری برود روسیه اصراری بر ماندن اسد نخواهد داشت.
در قبال صحبتهای ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه و سپس پسکوف، سخنگوی کرملین و در نهایت ریابکوف، معاون وزیر خارجه مبنی بر لزوم خروج نیروهای خارجی از سوریه، سخنگوی وزارت خارجه ایران واکنش نشان داد و گفت که کسی نمیتواند ایران را مجبور به کاری کند و تا زمانی که خطر تروریسم باشد و دولت سوریه بخواهد ایران در سوریه به کمکهایش به دولت سوریه ادامه میدهد. البته این ظاهر قضیه بود.
ولی به هر حال روسیه با ایران در سوریه همکاریهای بسیاری انجام داده بود و حتی از پایگاه نظامی ایران استفاده کرد. لذا وقتی چنین همکاریهایی میان طرفین صورت گرفته، طرف روسی اگر میخواهد موضعگیری متفاوتی داشته باشد حتما ابتدا باید با ایران هماهنگ کند. روسیه باید شرایط را برای ایران توضیح میداد که اکنون که داعش تقریبا دفع شده و خطر در سوریه تاحدودی زیادی از بین رفته است بهتر است نیروهای خارجی از برخی نقاط خارج شوند و دیگر لزومی به باقیماندن نیروها نیست. به نظر من این اقدام روسیه اگر واقعا بدون هماهنگی با طرف ایرانی بوده باشد نوعی دورزدن ایران است. لذا در چنین شرایطی ما باید برای حفظ منافع ملیمان، تقویت استقلال و منافع ملت فرصتسازی کنیم و همکاریهایمان با روسیه به گونهای نباشد که در طول تاریخ به ضرر ما باشد.
ایران باید به سمت بازیسازی با دیگر بازیگران غیر از روسیه گام بردارد تا بتواند منافعش را حفظ کند. این شرایط نیز زمانی میتواند دنبال شود که ایران کارتهایی در دست دارد و شرایط داخلی و منطقهای و موقعیت لازم را دارد. در این شرایط ایران باید وارد گود شود و از کارتهای بازیاش استفاده کند، نه اینکه تبدیل به کارت بازی روسیه شود.
دیدگاه تان را بنویسید