آیا «اون» تبدیل به «دن شیائوپنگ» میشود؟
داستان روباه و کلاغ
پس از چندین دهه تنش سیاسی و بحران گفتاری چند ماه اخیر، دونالد ترامپ و کیم جونگ اون در سنگاپور یک نشست مشترک برگزار کردند. هرچند که به تازگی، ترامپ این نشست را لغو کرده بود اما مطابق با پیشبینیهای مبتنی بر تحولات چندماهه گذشته، بهخصوص از جانب اون و تغییر گرایشهای او، دیدار نمادین دو رهبر از جامعه سرمایهداری و جامعه کمونیستی تحقق مییابد. البته توافق ایالات متحده و کرهشمالی، برای نخستین بار اتفاق نمیافتد اما نوع رسیدن به مسیر توافق برای نشست مشترک در این دوره، منحصر به فرد است. گذشته از اینکه اون بخواهد به آرمانهای کیم جونگ ایل وفادار بماند یا راه دن ژیائو پینگ را در پیش گیرد، پیشتر با نمایش نابودسازی تاسیسات هستهای کرهشمالی و رویکرد آشتیجویانه با کرهجنوبی، وارد معامله با کشورهای جهان میشود و به تبع این معامله، امتیازاتی را دادوستد خواهد کرد؛ ماهیت و میزان این امتیازات نیز به اهداف و قیدهای هر دو گروه پای میز بستگی دارد. هدف این نشست، امتیازات احتمالی طرفین و نقش بازیگران بینالمللی، در کانون توجه این یادداشت هستند.
نگاهی به گذشته
کرهشمالی یکی از اعضای اردوگاه چپ در دوران شوروی سابق بود که بعد از فروپاشی این اتحادیه، به نایب و ابزار فشار چین تبدیل شد. دکترین این کشور همواره براساس تهدید معتبر و برخورداری از سلاح مخرب برای تامین امنیت بوده است. با این وجود، توافق آن با کشورهای دیگر برای کاهش فعالیتهای تسلیحاتی، بیسابقه نیست و براساس همین سابقه، برخی از تحلیلگران، رویکرد تاریخی کرهشمالی و تنشزداییهای پیشین آن را در قالب طعمهگذاری توسط این کشور توصیف کردهاند. براساس رویکردهای گذشته، در سال 1992، کرهشمالی و کرهجنوبی یک بیانیه مشترک امضا کردند که براساس آن، برنامه هستهای شبهجزیره کره متوقف میشد. هر دو طرف روی عدم آزمایش، غنیسازی، تولید، دریافت، ذخیره یا کاربرد سلاحهای هستهای توافق کرده بودند. کرهشمالی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، یک توافق بازرسی را نیز امضا کرده بود. در سال 1994 نیز جیمی کارتر با کرهشمالی به یک توافق دست یافت که براساس آن، پیونگیانگ برای توقف برنامه هستهای خود در قبال دریافت کمک، موافقت میکرد اما در سال 1998 و پس از اعلام سیاست طلوع خورشید توسط رئیسجمهور کرهجنوبی و با وجود امضای توافق، برنامه هستهای کرهشمالی به صورت مخفیانه ادامه یافت و به تحریم این کشور توسط ایالات متحده منجر شد.
این روند فشار- توافق- پیشبرد مخفیانه برنامههای تسلیحاتی- تحریم، ولو با شکلهای متفاوت، تا سال جاری میلادی نیز ادامه یافت و تحریم 27 کشتی، 21 شرکت کشتیرانی و یک فرد بابت کمک به کرهشمالی در دورزدن تحریمهای دریایی و برای مقابله با حمل ذغالسنگ و نفت به کرهشمالی در 30 مارس 2018 در زمره واپسین تحریمهای بینالمللی برای کرهشمالی بود. آزمایشهای موشکی کرهشمالی، ادعای دستیابی به بمب هیدروژنی و تهدید ژاپن و گوام از جمله رخدادهایی بود که تنش میان کرهشمالی و آمریکا را تشدید کرد اما در نهایت، کیم جونگ اون با اعلام آمادگی به کرهجنوبی، آماده نشست با ترامپ در روز 12 ژوئن شد.
شطرنج ترامپ و اون
در یک تصویر دو به دو یعنی تقابل ایالات متحده و کرهشمالی بدون احتساب بازیگران دیگر، سه مفهوم بازدارندگی، پیشدستی و اطمینان، نقش برجستهای دارند. مفهوم بازدارندگی به پارادایم جنگ سرد بازمیگردد که رویکرد هر دو اردوگاه غرب و شرق برای پیشگیری از حمله طرف مقابل بود. با این وجود، در برخی از تنشهای بینالمللی امروزی نیز بازدارندگی به چشم میخورد. از جمله رویکرد کرهشمالی در برنامه تسلیحاتی آن، از جنس بازدارندگی است. بازدارندگی با هدف جلوگیری از پیشدستی طرف مقابل یا وادارکردن طرف مقابل به دادن امتیاز، دنبال میشود.
در تحلیل جنگ پیشدستانه در چارچوب نظریه بازیها، اگر هیچیک از طرفین حمله نکند، آنگاه صلح حاکم شده و بازیگران، دستاورد یا منفعت مربوط به وضع موجود را به دست میآورند. اگر یکی از طرفین بپندارد که دیگری در حال تدارک حمله است آنگاه دستاورد جنگ برایش بیشتر از دستاورد وضع موجود میشود و در نتیجه، حمله متقابل به تعادل مستقر تبدیل میشود. اما در صورت چیرگی دستاورد مربوط به حفظ وضع موجود نسبت به دستاورد حمله برای طرفین، هر دو طرف به این باور میرسند که طرف دیگر حمله نمیکند و از این روی، وضعیت اطمینان ایجاد میشود. اما در حالت عکس، یعنی برتری دستاورد یا منافع ناشی از حمله به وضع موجود، وضعیت معمای زندانیان، ایجاد شده و حمله متقابل روی میدهد. تقابل کرهشمالی و ایالات متحده در چنین حالتی قرار دارد و به سمت بازی اطمینان تغییر یافته است. بازی اطمینان با اعتماد کامل طرفین به یکدیگر تفاوت دارد و به معنای اطمینان از هزینه بیشتر پیش دستی در حمله نسبت به منافع حاصل از آن است چراکه شروع جنگ مستقیم اتمی از جانب هر دو طرف، تخریب زیادی به همراه خواهد داشت. چنین شرایطی، بسترساز میل دو طرف به کاهش تنش و برگزاری نشست سنگاپور بود. با این وجود، تنها اقدامات دو کشور ایالات متحده و کرهشمالی نبود که زمینه این نشست را فراهم کرد، بلکه رویکرد خاص دونالد ترامپ در عرصه بینالمللی از یک طرف و پیامدهای آن روی ارزش انتظاری ادامه وضع موجود برای کشورهای ذینفع در زمینه مسائل کرهشمالی از طرف دیگر کیم جونگ اون را به سمت ابراز تمایل به نشست و برقراری صلح با کرهجنوبی (پیش از نشست) متمایل کرد.
متاگیم ترامپ و اون
در یک تصویر چند بازیگری از تقابل ایالات متحده و کرهشمالی و نشست اون و ترامپ، باتوجه به فضای ابهام و پیشبینیناپذیری درباره استراتژیهای مشروط طرفین، حضور بازیگران بینالمللی دیگری مانند چین نیز اثرگذار بوده است. اگرچه هدف اصلی این نشست، تعهد کرهشمالی به خلع سلاح هستهای در یک طرف میز و تعهد ایالات متحده به دو مورد اصلی لغو تحریمها و تضمین امنیت کرهشمالی و حکومت اون، در طرف دیگر میز بوده است، اما این تقابل، ذینفعان دیگری هم دارد.
از دیدگاه نظری، موقعیتهای راهبردی دو حالت کلی دارند؛ در حالت اول امکان همکاری یا اجرای تعهد همکاری وجود دارد و در حالت دوم امکان همکاری وجود ندارد. مدل معمای زندانیان، بارزترین نمونه عدمامکان همکاری یا نبود توافقی الزامآور برای همکاری به شمار میرود. در مواردی که بازیگران میتوانند توافقهای الزامآوری با دیگر بازیگران داشته باشند و همکاری موجب تولید ارزش افزوده شود، آنگاه بازی همکاری موضوعیت مییابد. قراردادهای حقوقی رسمی، مشهودترین مکانیزم ایجاد و پیادهسازی توافقهای الزامآور هستند. طبق نظریه بازیهای همکاری، برای حفظ یک ائتلاف، ثبات مهم است بهطوری که اعضا از انگیزه شکستن آن برخوردار نباشند. البته در مواردی نیز ممکن است ائتلاف به وسیله چانهزنی و یک ناظم ایجاد شود. تابع مشخصه میگوید که به ازای هر ائتلاف موجه، بازدهی بازیگران به چه صورت خواهد بود. در تقابل بین ایالات متحده و کرهشمالی، چین و با میزان کمتری، کرهجنوبی، نقش یک ناظم برای بسترسازی نشست و شروع مسیر دستیابی به یک توافق را ایفا کردند. اما نقش مهمتر چین به رویکرد ترامپ در تشدید سرزنش چین به واسطه رویکرد آن در تجارت بینالمللی و پایین نگهداشتن ارزش یوآن در برابر دلار برای حفظ مازاد تجاری از یک طرف و مساله نفت شیل ایالات متحده به صورت غیرمستقیم مربوط میشود. تولید نفت شیل در ایالات متحده، قیمت انرژی را برای غرب ارزانتر خواهد کرد که در تولید نقش اساسی دارد. بنابراین راههای دریایی ممکن است در آینده رسیک بیشتری برای تامین انرژی داشته باشد. به همین خاطر، رقابت در دریای چین جنوبی آغاز شده است. چین بهدنبال راههایی زمینی برای تامین انرژی است. قزاقستان و ترکمنستان در آسیای مرکزی بخشی و روسیه هم بخشی دیگر از نیازهای چین را تامین میکنند. با احتساب این ملاحظات، نشست ترامپ و اون به یک بازی روباه و کلاغ نیز همانند میشود؛ یعنی ایالات متحده تلاش میکند تا کنترل پنیر کرهشمالی را از منقار کلاغ چین در آورده و آن را در راستای منافع آمریکا به دست گیرد. کلاغ، یک منبع با ارزش در اختیار دارد و روباه برای گرفتن منبع باارزش، سعی میکند کلاغ را به سمت حرکتی تحریک کند تا اختیار یا کنترل منبع از دست کلاغ به صورت ارادی خارج شود و در نتیجه روباه که به خاطر شرایط (فاصله در داستان اصلی) امکان حرکت تهاجمی را ندارد به منبع دست یابد. اگر روباه استراتژی فریفتن و تحریک به بازشدن دهان کلاغ برای آواز (قارقار) را در پیش گیرد اما موفق نشود و کلاغ فریب نخورد و منبع را حفظ کند، آنگاه بازدهی کلاغ برابر یک واحد و بازدهی روباه برابر منفی یک خواهد بود (چون فقط یک منبع هست که یا تقسیم میشود یا اختیار آن به یکی از طرفین میرسد). اگر روباه موفق به فریفتن کلاغ شود و کلاغ بیموقع دهان باز کند، آنگاه بازدهی کلاغ برابر منفی یک و بازدهی روباه مثبت یک خواهد بود. یک استراتژی دیگر برای روباه تلاش براساس رویکردی غیر از فریفتن است که میتواند به تقسیم منبع بین روباه و کلاغ (بازدهی 5/0 برای هر دو) یا عقیمماندن مذاکره و همان بازدهی یک و منفی یک است اما شکست رویکرد مذاکره او یعنی رویکرد گفتمان از جانب روباه و نپذیرفتن شرایط از جانب کلاغ همان نتیجه اول را دارد با این تفاوت که هزینهای از دستاورد هر دو کسر میشود یعنی 1-هزینه مذاکره برای کلاغ و هزینه باخت و هزینه مذاکره برای روباه. البته رویکرد فریفتن هم برای روباه هزینه دارد اما به خاطر عدمتقسیم منبع در صورت توفیقش و اتکای آن روی علامتدهی، در مقایسه با هزینه مذاکره چندان بالا نیست. برای کلاغ، بهترین استراتژی یا استراتژی غالب، بیتوجهی به رفتار روباه است. فریفتن هم برای روباه بهترین استراتژی است. این چیدمان باعث میشود که بازی تعادل نداشته باشد و رویکردهای دیگری برای حل آن لازم باشد. برای همین ایالات متحده با جنگ تجاری در دو جبهه آمریکای شمالی و مرکزی و اروپا، سیگنالی به چین میدهد تا به خاطر نگرانی این کشور از جنگ تجاری و افزایش تنش در خاورمیانه صعود بهای نفت را بهدنبال دارد، پنیر را به سمت ایالات متحده رها کند. هرچند این رویکرد، نشانگر یک اثر اودیپوس نیز میتواند باشد چراکه براساس پیشبینیها و آیندهپژوهیهای مربوط به افق 10 تا 30 سال آینده، قدرت چین از ایالات متحده بیشتر خواهد شد و در صورت کنترل پنیر کرهشمالی توسط چین، ایالات متحده، در مقابل چین از قدرت چانهزنی کمتری برخوردار میشود. از این روی، ترامپ در یک مسیر اودیپوسگونه این رویکرد را دنبال میکند. گذشته از این، سئول خواستار تضمین و همکاری ایالات متحده برای دستیابی به پیمان صلح دو کره است. افزون بر چین برای توکیو نیز مسائلی مانند موشکهای بالستیک پیونگیانگ یا شهروندان ژاپنی ربودهشده توسط جاسوسان کرهشمالی اهمیت زیادی دارد. بسیاری از مهاجران کرهشمالی و فعالان مدنی نیز خواستار طرح مسائل مربوط به حقوق بشر هستند.
فرجام تائیکوگجی
گرچه در نشست دوازدهم ژوئن، دو طرف روی خلع سلاح هستهای کره و تضمین امنیت کره توسط آمریکا توافق کردند اما لغو تحریمهای علیه کرهشمالی به سنجش حسننیت این کشور توسط ایالات متحده مشروط شده است. از نظر امتیازات، ایالات متحده در حال حاضر خواستار خلع سلاح کامل و بیبازگشت کرهشمالی است اما کرهشمالی هدف لغو تحریمها برای گذار از بحران اقتصادی شدید کشور خود را دنبال میکند. در واقع، پیونگیانگ انتظار دارد تا طی روند خلع سلاح، از لغو برخی تحریمها برخوردار شود. ایالات متحده آمریکا و کرهشمالی متعهد شدهاند تا روابط نوینی را بنا کنند که اساس آن تمایل مردم دو کشور بر صلح و رفاه است و موضع اعلامی آنها بر این است که تلاش مشترک خواهند کرد تا صلح پایدار در شبهجزیره کره ایجاد شود. براساس توافق ۲۹ آوریل کرهشمالی که در آن بخشی از تاسیسات هستهای خود را تخریب کرد نیز کرهشمالی متعهد شده بود تا خلع سلاح هستهای را ادامه دهد. آمریکا و کرهشمالی متعهد میشوند که بقایای سربازان کشته یا مفقودشده جنگ را شناسایی کرده و به کشورشان بازگردانند. از این روی به نظر میرسد که تائیکوگجی، بیثمر بودن انتخاب توپ (جنگی) به جای کره* و خسران نادیدهگرفتن کامل کره در کرهشمالی را دریافته است. البته این تغییر رویکرد به معنای تبدیلشدن اون به پینگ نیست اما در بلندمدت، پایبندی ترامپ به لغو تحریمها و احتمال پنهانکاری توسط کرهشمالی میتواند در گشایش مسیر به سمت پاینهادن کرهشمالی در مسیر چین دوره پینگ یا بازگشت به دوران تائیگوکجی نقش تعیینکننده داشته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید