الزامات جدید، تحولات عراق را پیش میبرد
زمان واقعگرایی
انتخابات پارلمانی بسیار مهم عراق که پس از سقوط صدام چهارمین انتخابات و پس از پاکسازی بخش اشغالی توسط داعش، اولین انتخابات بود، در میان رقابت بسیار فشرده اقوام، طوایف و احزاب شناختهشده عراقی و در چارچوب قانون اساسی در تاریخ 22 اردیبهشت برگزار شد. باید توجه داشت که قانون اساسی عراق در جو و شرایط پس از سقوط صدام، نوشته شده بود و به دلیل عملکرد دولتهای مختلف از جمله دولت نوری مالکی و پس از او حیدر العبادی، بارها مورد اعترض اهل تسنن و همچنین کردهای اقلیم کردستان قرار گرفته بود؛ بهگونهای که ایاد علاوی از دولت نوری المالکی خارج شد و در دولت العبادی نیز اقلیم کردستان به رهبری مسعود بارزانی درصدد برآمدند که اقلیم کردستان را به استقلال برسانند. البته این طرح جز اسرائیل هیچ حامی دیگری نیافت و غائله بارزانی با تسلط نظامی دولت مرکزی بر مناطق نفتخیز کرکوک و شهر موصل پایان یافت.
در چنین موقعیتی که به نظر میرسید همه شرایط از نظر امنیت داخلی و ارتباطات بینالمللی عراق برای برگزاری انتخاباتی آزاد و مستقل و در جوی آرام و امن مهیاست، میتواند انتخاباتی بدون دغدغه برگزار شود، دولت آینده عراق با قدرت و اقتدار در اسرع وقت تشکیل شود و مناسباتش را با جهان و از جمله همسایگان و بازیگران منطقهای و فرامنطقهای به خوبی تنظیم کند، جهان شاهد آن بود که چگونه همه جریانات بر سهم خود در گستره عراق پای فشردند و بدون آنکه با دیگری ائتلاف یا هماهنگیای داشته باشند، خواستند تا وزن خود را در صحنه سیاسی و اجتماعی عراق به رخ بکشند. نتیجه آنکه مقتدی صدر، روحانی شیعه تندروی عراقی که رهبری ائتلاف السائرون را برعهده دارد اکثریت کرسیها را کسب کرد. مقتدی صدر سابقه خانوادگی درخشانی دارد؛ هم پدر و هم عموی وی از علمای مشهور و مبارز عراقی بودند که به دست صدام به شهادت رسیدند و شخص مقتدی نیز درگیریهایی با نیروهای آمریکایی مستقر در عراق پس از سقوط صدام داشت. همین رویکرد مقتدی زمینهساز شهرت برای وی شد و اگر نبود حمایت مرجعیت اعلای شیعه آیتالله سیستانی، وی از گرفتاری بهدست آمریکا خلاصی نمییافت. بنابراین مقتدی صدر موفق شد با شعار ضداشغالگری که آمریکا و ایران! را در یک ردیف مورد خطاب قرار میداد، تحت نام «سائرون»، ۵۴ کرسی از ۳۲۹ کرسی مجلس عراق را بهخود اختصاص دهد.
در ردیف بعدی هادی العامری، رهبر جریان فتح قرار گرفت که فرمانده سپاه بدر، وابسته به مجلس اعلای شیعه عراق بود؛ این سپاه در زمان مبارزه با صدام در ایران شکل گرفت و در ادامه مبارزات و بهخصوص در زمان مقابله با داعش با کمک مستشاران ایرانی با شکلگیری نیروهای مردمی عراق موسوم به «حشد الشعبی»، عامری به فرماندهی این تشکیلات نظامی منصوب شد. وی نیز موفق شد تحت عنوان جبهه «الفتح» 47 کرسی را کسب کند. (آمار اعلامشده توسط خبرگزاریها عددهای متفاوتی را منعکس کرده بودند که در این نوشتار آمار منعکسشده در ویکیپدیا را ملاک قرار دادیم.)
از دیگر سو دولت مستقر حیدر العبادی، نخستوزیر کنونی عراق که بهخصوص در موضوع آزادسازی عراق از لوث وجود داعش با لباس نظامی خود را به جبههها میرساند و در مجموع دارای عملکرد قابل قبولی در سالهای اخیر در سمت نخستوزیری عراق و امیدوار به کسب آرای بسیار بالایی بود، نتوانست رتبهای بالاتر از سومی را ذیل نام «النصر» با 42 کرسی بهخود اختصاص دهد.
نخستوزیر پیشین نوری المالکی هم تحت عنوان «دولت قانون» با 26 کرسی و نیز عمار حکیم با میراثداری خانواده بزرگ حکیم و سوابق مبارزاتی طولانی این خاندان و شهدایی که در این راه به عراق تقدیم کردهاند با عنوان «الحکمه» با 19 کرسی در جایگاههای بعدی قرار گرفتند.
از دیگر سو ایاد علاوی به عنوان نماینده اهل تسنن عراق که به نوعی جامعه سکولار عراق را هم نمایندگی میکند و ایضا جبهه دموکراتیک کردستان به نمایندگی مسعود بارزانی با 26 کرسی و همچنین اتحاد میهنی کردستان عراق به رهبری مرحوم جلال طالبانی (اکنون، کوسرت رسول) با 18 کرسی هیچ یک بیش از سهم طرفداران سنتی خود نتوانستند موقعیتی را کسب کنند.
بدین ترتیب شاهد هستیم که آرا بسیار خرد و بین جریانات مختلف توزیع شده است. در نتیجه هیچیک از جریانات به تنهایی موفق به تشکیل دولت در عراق نشده و نخواهد شد. شاهد بودیم که بعد از اعلام نتایج حیدر العبادی به نتیجه انتخابات معترض شد و بعضا معتقد به تقلب در انتخابات شده است. بهخصوص که در کرکوک که ظاهرا به محل نگهداری اوراق انتخاباتی است، حمله شد و محل را به آتش کشیدند. بهرغم نظرات و تحلیلهای گوناگونی که پیرامون نتایج این انتخابات مطرح شد، یک نکته بسیار حائز اهمیت اینکه سه جریان دارای بالاترین آرا یعنی سائرون، فتح و النصر بهعلاوه تعداد کرسیهای عمار حکیم، نشاندهنده وزن بسیار بالای شیعیان عراقی است. در حالیکه هزینههای کلانی که توسط عربستان و آمریکا و دیگران در جریان همین انتخابات در عراق صورت گرفت، جز مرددکردن عدهای برای شرکت در انتخابات که میزان مشارکت واجدین شرایط شرکت در انتخابات را از 24 میلیون نفر به کمتر از 11 میلیون نفر یعنی حدود 44 در صد تقلیل داد، نتوانست نتیجه دلخواه خود را بهدست آورد. همچنین بهرغم اظهارات اختلافی رهبران گروههای یادشده، امکان همگرایی آنان با یکدیگر به مراتب بالاتر از ائتلاف سایر جریانات با یکدیگر است.
به نظر میرسد راهحل عراق یا «انحلال انتخابات برگزار شده و انجام انتخاباتی جدید است که برخی خواستار آن شدهاند» یا «ائتلاف جریانهای فعلی برای تشکیل دولت و کابینه» است. در خصوص گزینه اول شاید برخی جریاناتی که احتمال همگرایی بیشتری مابین آنها وجود دارد با یکدیگر ائتلاف قبل از برگزاری انتخابات شکل دهند و در صورت پیروزی بتوانند دولت را بدون دغدغه تشکیل دهند. در حالت دوم نیز همین جریانات با همین تعداد کرسیهایی که در اختیار دارند باید با یکدیگر ائتلاف کرده و سعی کنند به حدنصاب برسند و دولت را تشکیل دهند که این محتملترین امکان موجود است.
اما سوال این است که بین کدامیک از جریانات که مجموعا بتوانند حداقل به رقمی بالاتر از ۱۶۶ کرسی، یعنی نصف بهعلاوه یک کرسیها برسند، احتمال و امکان این وجود دارد که به ائتلاف با یکدیگر برسند؟
در هنگام تبلیغات انتخاباتی، ائتلافی بسیار ناپایدار بین آقای عبادی و عامری با پادرمیانی ایران انجام شد، ولی بسیار زود اختلافاتی بروز کرد که باعث انحلال ائتلاف شد. در آن مقطع اظهارنظرات مختلفی از جمله از سوی مقتدی صدر در رسانهها انعکاس یافت؛ صدر به تصور رایآوری مطلق، هم از دولت انتقاد میکرد و هم ضد آمریکا و ایران سخن میگفت (هر چند برخی افراد وابسته به مقتدی صدر، اظهارات ضدایرانی او را با یادآوری سالهای اقامت او در ایران و حوزه علمیه قم نفی میکردند). یکی از اظهارات مهم صدر این بود که گفته بود اگر امکانی برای ائتلاف با هر جریانی وجود داشته باشد، با آقای عامری وجود ندارد. حتی سفری به عربستان سعودی انجام داد و با ولیعهد، محمد بنسلمان ملاقات کرد که خبر آن دیدار با تفصیل در رسانهها انعکاس پیدا کرد. ظاهرا هدف وی، جذب پول و تامین هزینههای انتخابات از عربستان بوده است و شاید صدر به همین دلیل، اظهارات ضدایران و ضدائتلاف با جریان الفتح را ابراز کرده باشد تا اعتماد سعودیها را بیشتر کسب کند. اما بعد از برگزاری انتخابات و تعیین آرای کسبشده هر کدام از احزاب و جریانها، شرایط تغییر کرد و الزامات جدیدی پیش آمد که واقعگرایی را ایجاب میکند. بدین معنا که هیچیک از جریانات موفق به کسب اکثریت مطلق نشدهاند و در عین حال باتوجه به میزان کرسیهای بهدستآمده، نمیتوانند از آنچه حاصل شده صرفنظر کنند. بنابراین همه جریانات به تکاپو افتادهاند که بتوانند به همین میزانی که کرسی پارلمان را کسب کردهاند در دولت آینده عراق دارای موقعیت شوند و پستهای کلیدی را از آن خود کنند. از این جهت، شاهد رایزنیهای همه جریانات با یکدیگر هستیم تا اینکه بتوانند با شرایط دیگری به توافق برسند.
در این میان به لحاظ عدم تجربه کافی در شکلدادن دولت و مشکلات عدیده فعلی عراق و نیز ایجاد تعادل در رفتار با بازیگران عمده در عراق، یعنی آمریکا و ایران، ائتلاف جریان صدر و عامری با دولت فعلی (بهرغم عوامل واگراییهای متعددشان با یکدیگر)، بهعلاوه کسب آرای حزب میهنی کردستان و احتمالا جریان حکمت به زعامت آقای عمار حکیم، شاید ممکنترین ائتلافی باشد که شکل بگیرد و در آن حیدر العبادی نیز گزینه محتمل نخستوزیری باشد. همچنین وزرا را بین جریانات موتلف تقسیم کنند تا با تجربهآموزی آنان در اداره کشور شاید در نوبتهای بعدی آنان خود بتوانند دولت تشکیل دهند. هر چند تلاشهایی در جهت ائتلاف جریان صدر و ایاد علاوی سکولار هم شنیده شده است که البته بهفرض صحت این پرسش مطرح میشود که بقیه آرای مورد نیاز را چگونه و با کدامین جریان تامین خواهند کرد؟ قدری تامل، نتیجه را مشخص خواهد کرد.
دیدگاه تان را بنویسید