نباید به آمریکا نگاه صفر و صدی داشته باشیم
نگاه خاکستری
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا از روزی که وارد کاخسفید شد و حتی پیش از آن و در زمان رقابتهای انتخاباتی، مساله ایران را با دقت مدنظر داشت و در این رابطه اظهارنظرها و تصمیمات مهمی نیز اتخاذ کرد؛ از تصمیم وی به خروج یکجانبه از برجام گرفته تا سخنان اخیرش مبنی بر آمادگی برای مذاکره با ایران بدون هیچ پیششرطی.
با توجه به اظهارنظر اخیر ترامپ مبنی بر آمادگی وی برای مذاکره بدون پیششرط با ایران بهنظر میرسد واشنگتن در شرایط کنونی، حداقل مذاکره برای تغییر رفتار و رسیدن به یک مخرج مشترک با ایران را بر تلاش برای تغییر (رژیم) جمهوری اسلامی ایران ارجح میشمارد و هدف احتمالی تغییر رژیم را به زمانی موکول میکند که مذاکرات شکست خورده باشد. بنابراین برای آمریکا و هر کشور دیگری، مذاکره وسیله است نه هدف و هر لحظه امکان ترک میز مذاکره از سوی مذاکرهکنندگان وجود دارد. لذا ایران هم باید به مقوله مذاکره از این زاویه بنگرد نه کمتر و نه بیشتر؛ صرف مذاکرهکردن هیچ سود و زیانی برای طرفهای مذاکره ندارد این نتیجه مذاکرات است که مهم است و اگر مثبت باشد حتما باید در قالب توافقنامهای که بعدا به تایید مجالس کشورهای مذاکرهکننده هم برسد، نمود عینی و عملی داشته باشد.
با تاکید بر اینکه منطق جمهوری اسلامی ایران، منطق گفتوگو و تعامل است، تاکید کرد اما منطق گفتگو و تعامل نیازمند احترام متقابل و پایبندی به تعهدات بینالمللی است.
در این میان علاوه بر ابراز تمایل هر از گاه آمریکا برای مذاکره با ایران، مقامات این کشور بر این مساله تاکید دارند که آمریکا به دنبال تغییر رژیم در ایران نیست، بلکه به دنبال تغییر رفتار است. یعنی اگر امروز جیمز متیس، وزیر دفاع آمریکا سخن از این موضوع میکند پیشتر مایک پمپئو، وزیر خارجه چنین موضوعی را مطرح کرده بود.
وقتی چنین عبارتی از سوی وزیر خارجه کشوری بیان شود با زمانی که وزیر دفاع در مقام یک فرد نظامی این جمله را بیان میکند، تفاوتهایی به لحاظ کیفی وجود دارد.
به طور کلی به نظر میرسد با توجه به اینکه این بحث که آمریکا به دنبال تغییر نظام در ایران نیست از سوی اغلب مقامات بلندپایه واشنگتن مطرح شده و همزمان با آن بحث خروج از برجام و اعمال تحریمها دنبال میشود، میتوان گفت پیام این رویکرد واشنگتن، مذاکره با ایران است.
در اظهارات اخیر متیس نیز همین پیام مذاکره با ایران نهفته است، لذا اولویت آمریکا مذاکره با ایران است و در عین حال فشارهای اقتصادی را نیز بر ایران وارد میآورند تا به زعم خود تهران سریعتر پای میز مذاکرات حاضر شود.
یک نکته را باید درخصوص روابط کشورها مدنظر داشته باشیم که نظام بینالملل اصولا یک نظام عدالتمحور و حقمحور نیست. یعنی اگر انتظار داشته باشیم که همهچیز به صورت برابر پیش برود با توجه به ماهیت نظام بینالملل دستنیافتنی است. درواقع هر کشوری با توجه به مولفههای قدرتی که دارد جایگاه خود را در هرم بینالمللی تعریف میکند.
باید توجه داشت که چین یک کشور قدرتمند و دومین اقتصاد جهان است؛ این کشور حدود 13، 14 درصد از تجارت جهانی را در اختیار دارد و آمریکا حدود 25 درصد، لذا چین با هدف آنکه بتواند در برابر قدرتی مانند آمریکا بایستد بهترین راهکار را نظامیگری نمیبیند، بلکه راهکار مقابله و رقابت اقتصادی و صنعتی و تکنولوژیکی را انتخاب کرده است. در این میان شاید رقابت یا جنگ اقتصادی میان پکن-واشنگتن مطرح باشد اما وقتی جنگ نظامی به وقوع بپیوندد هزینهبردار خواهد بود.
ایران و آمریکا نیز تجارب پرتنشی را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از سر گذراندهاند و آسان نیست که دو کشور بتوانند به یکدیگر اعتماد کنند و اساسا کشورها برای یکدیگر قابل اعتماد نیستند اما امروز فرصتی برای مذاکره میان ایران و آمریکا فراهم شده است و تهران باید با تدبیر این فرصت برخورد کند.
پیشتر با روی کارآمدن دولت آقای روحانی بحث مذاکرات هستهای پیش آمد و در پی مذاکرات مکرری که ایران با گروه 1+5 به رهبری آمریکا داشت، توافق برجام حاصل شد. با وجودی که برجام از سوی سازمان ملل و تحت قطعنامه 2231 مورد تایید قرار گرفته بود اما ترامپ به صورت یکجانبه از آن خارج شد که این مساله اصلا از سوی ایران، کشورهای اروپایی و بسیاری دیگر از کشورهای جهان قابل پذیرش نبوده و نیست. به همین دلیل نیز پس از خروج یکجانبه آمریکا از توافق هستهای، ایران و کشورهای اروپایی به همراه چین و روسیه تلاشهایی را با هدف حفظ برجام بدون واشنگتن آغاز کردند. اما به هر حال امروز اوضاع اقتصادی کشور اصلا خوب نیست و حتی شرایط از دوران پیشابرجام نیز بدتر شده است، لذا در برهه فعلی نظام باید مطالبات مردم را پاسخ دهد چرا که نظام در سیاست خارجی بیش از هر چیز دیگری باید به ملت متکی باشد. فاکتور ملت یکی از مولفههای ثابت سیاست خارجی در هر کشوری است.
در چنین شرایطی وقتی پیشنهاد مذاکره از سوی آمریکا حال چه به صورت مستقیم و چه غیرمستقیم مطرح میشود، برای ایران موقعیت خوبی فراهم شده است که از طریق دیپلماسی جلو برود و مشکلات را حلوفصل کند. این مساله که به آمریکا نگاه سیاه و سفید داشته باشیم و آن را به صورت یک مساله صفر و صدی نگاه کنیم اصلا صحیح نیست.
در نظام بینالملل قدرتمحور، اگر مذاکراتی میان ایران و آمریکا صورت بگیرد بدون شک منافعی برای تهران و منافعی نیز برای واشنگتن حاصل خواهد شد. این به مفهوم همان بازی برد-برد است. بازی برد-برد به مفهوم بازی برابر و منافع برابر نیست، بلکه به این مفهوم است که هر یک از طرفین براساس مولفههای قدرت خود از این بازی منافعی کسب کنند.
اگر آمریکا را بسیاری یک کشور قدرتمند میدانند ایران نیز در منطقه کارتهایی برای بازی دارد که میتواند در مذاکرات آن کارتها را رو کند. اما اگر در فرصت مناسب از این کارتها استفاده نشود دیگر کارایی نخواهد داشت.
در عین حال این مساله را نیز باید در نظر گرفت که ممکن است در آبانماه که قرار است مرحله دوم و مهم تحریمهای آمریکا عملیاتی شود، اتفاقاتی در داخل این کشور رخ دهد که شرایط را تغییر دهد. به عنوان مثال شاید جمهوریخواهان در انتخابات کنگره اکثریت را از دست بدهند و دموکراتها پیروز شوند.
در چنین شرایطی ترامپ نیز در وضعیت ضعیفتری در داخل کشور به لحاظ موقعیت سیاسی قرار خواهد گرفت.
حتی این احتمال وجود دارد که به دلیل مشکلاتی که میان جمهوریخواهان با ترامپ بر سر مساله دخالت روسیه در انتخابات وجود دارد، جمهوریخواهان تا آخرین لحظه و با هدف نجات حزبشان با رئیسجمهور همراهی نکنند یا اینکه کار به استیضاح رئیسجمهور بکشد. ایران باید چنین فرصتهایی را تماما در نظر بگیرد و با سیاست و دیپلماسی، گام بردارد و با شروع مذاکراتش با آمریکا بدون توجه به چگونگی ادامه روند آن سبب کاهش التهابات بازار، کاهش نرخ ارز، طلا و تورم و تثبیت نسبی اوضاع اقتصادی کشور شود. همچنین مقامات ایران باید در داخل نیز با مبارزه جدی با فساد مالی و اداری در کشور قدم در راه برقراری ثبات اقتصادی و سیاسی بردارند . در این شرایط که میان آمریکا و اروپا نیز اختلافات و شکافهایی پیش آمده است ایران باید از این فرصت به نفع مردم استفاده کرده و برعکس شرایطی را فراهم نیاورد که روابط تهران-بروکسل نیز دچار تنش شود. اکنون ایران باید با استفاده از اهرم دیپلماسی به گونهای سیاستهایش را پیش ببرد که بتواند امتیازهای لازم را در جهت تامین منافعش کسب کند و به دنیا نیز نشان دهد که اهل صلح و عدالت است. در نهایت ایران امروز بیش از هر چیزی به وحدت در درون با رعایت حقوق مردم و تنشزدایی در برون برای برقراری ثبات همهجانبه نیاز دارد و باید بداند هیچ کشوری دوست و دشمن ثابت ندارد؛ آنچه ثابت است منافع ملی، امنیت ملی و توسعه کشور در سایه تدبیر، واقعبینی، دموکراسی و برقراری عدالت و قانونمندی و کاهش هزینههای سیاست خارجی و تنشزدایی در روابط خارجی و همچنین افزایش رضایتمندی داخلی و دوستان منطقهای و فرامنطقهای است. بهترین راهبرد برای حصول این موضوعات نیز تکیه بر ایدهها و منافع مشترک، کنارنهادن اختلافات و همکاری متقابل در سایه احترام و اعتماد متقابل است. با فزونی اعتماد، سطح و زمینه همکاریها افزایش و روابط تعمیق و تحکیم مییابد که به نفع ملتها بوده و ضامن امنیت و صلح منطقهای و جهانی نیز است.
دیدگاه تان را بنویسید