گفتوگوی مثلث با ابراهیم متقی
مذاکره بخشی از سیاست فشار به ایران است
دور جدید تحریمهای آمریکا علیه ایران در حالی از هفته گذشته آغاز شد که ترامپ چندینبار پیشنهاد مذاکره با تهران را مطرح کرده است. به نظر شما مدل سیاستی که رئیسجمهور آمریکا علیه ایران پیش گرفته، چیست و چه هدفی دارد؟

دور جدید تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه ایران در 15 مرداد 1397 شروع شده است. چنین فرآیندی نشان میدهد که روند دیپلماسی اجبار ایالات متحده علیه ایران به گونه مرحلهای تصاعد پیدا کرده است. عدهای احساس میکنند که پیشنهاد مذاکره بدون شرط از سوی دونالد ترامپ به معنای پایان خصومتهای آمریکا علیه ایران محسوب میشود. در این فرآیند بخشی از اپوزیسیون و شخصیتهای سیاسی ایران با تنظیم نامهای به این موضوع اشاره داشتند که ایران میتواند از الگوی کرهشمالی برای گذار از بحران اقدام کند.
واقعیتهای موجود نشان میدهد که دونالد ترامپ سیاست تحریم، مهار و محدودسازی ایران را با هدف افزایش فشارهای ساختاری به کار گرفته است. هدف دونالد ترامپ آن است که زمینه برای شکلگیری تغییرات جدید در ساختار داخلی ایران فراهم شود. چنین رویکردی را باید بخشی از سازوکارهای مهندسی سیاسی و راهبردی ایران توسط کارگزاران سیاست خارجی و راهبردی آمریکا دانست. دونالد ترامپ تلاش دارد تا الگویی جدید از روابط سیاسی، اقتصادی و راهبردی را با ایران تجربه کند.
محور اصلی سیاست دونالد ترامپ را باید در دیپلماسی برای فشار سیاسی دانست. به همان گونهای که فشار سیاسی برای تداوم دیپلماسی مورد استفاده قرار گرفته است. در چنین شرایطی، به هر میزان که فشارهای راهبردی آمریکا علیه ایران افزایش پیدا کند، طبیعی است که زمامداران آمریکایی انتظار بیشتری برای انعطافپذیری ایران خواهند داشت. آمریکاییها بر این اعتقادند که ساخت سیاسی و اقتصادی ایران به گونهای آسیبپذیر است که تحت تأثیر تحریمهای فزاینده، دچار فروپاشی خواهد شد.
به همین دلیل است که دونالد ترامپ، جان بولتون و مایکل پمپئو از سازوکارهای افزایش فشار برای تهدیدات راهبردی بیشتر در برخورد با ایران استفاده میکنند. چنین الگویی را باید به عنوان بخشی از فرآیندی دانست که زیرساختهای لازم برای تداوم تحریم را فراهم میسازد. هرگونه تحریم و سیاستهای مرتبط با آن، با هدف تغییر در الگوی رفتار سیاسی و سیاست خارجی ایران انجام شده است. دونالد ترامپ از سیاست ادامه فشار برای گیجشدن و محدودسازی کارگزاران سیاست خارجی جمهوری اسلامی بهره گرفته. چنین رویکردی براساس مذاکره تغییر پیدا نمیکند. مذاکره برای تحقق اهداف خاصی تنظیم میشود. هدف مذاکره و دستور کار گروه مذاکرهکننده را باید محور اصلی فرآیندهای سیاست خارجی آمریکا در برخورد با ایران دانست.
در چنین شرایطی ایران باید چه سیاستی را دنبال کند، آیا باید با آمریکا وارد مذاکره شویم؟
وقتی که ایالات متحده از سازوکارهای دیپلماسی اجبار و فشار فزاینده بهره میگیرد، طبیعی است که در آن شرایط، ایران باید بداند که چه هدفی را دنبال میکند. هرگونه کنش سیاسی و سیاست خارجی ایران را باید واکنشی نسبت به الگوی رفتاری ایالات متحده دانست. واکنش میتواند ماهیت همکاریجویانه داشته باشد، یعنی اینکه مبتنی بر سازش و تسلیم باشد، یا اینکه بر اساس نشانههایی از اقدام متقابل و مقاومت سازماندهی شود. برجام نشانه انعطافپذیری و سازش ایران در حوزه سیاست خارجی است. تمامی کارگزاران دولت که حامی برجام بودند، با این واقعیت روبهرو شدند که سازش نمیتواند مطلوبیت نهایی را برای کشورها ایجاد کند. سیاست سازش عموماً به چالشهای پایانناپذیر منجر میشود. بنابراین کشوری که از سازوکارهای انعطافپذیری فراگیر استفاده نماید، طبیعی است که در نهایت با چالشهای جدیدی روبهرو خواهد شد. آمریکا دیپلماسی اجبار را در ارتباط با کشورهای مختلفی به کار گرفته است. هدف آمریکا آن است که الگوی رفتاری ایران را در جهت سازش و انعطافپذیری تنظیم کند.
ایران در چنین شرایطی ناچار است تا اولاً برنامه جامع اقدام مشترک را ادامه دهد. متن برجام به گونهای تنظیم شده که هرگونه استنکاف ایران، چالشهای امنیتی، اقتصادی و راهبردی برای آن ایجاد میکند. ثانیاً باید بر این امر واقف باشد که بسته اروپایی فاقد «تضمینهای عملی» خواهد بود. ثالثاً همکاری با اروپا به عنوان گزینه ممکن و مطلوب تلقی میشود، هرچند مطلوبیت چندانی برای ایران ایجاد نخواهد کرد. رابعا چالشهای دیپلماتیک را از طریق مزیت نسبی خود پیگیری کند. مزیت نسبی جمهوری اسلامی ایران در حوزه مقاومت و از طریق سازوکارهای مربوط به قدرتسازی منطقهای است. نادیدهگرفتن مزیت نسبی چالشهایی را برای جمهوری اسلامی در آینده ایجاد خواهد کرد.
اگر وارد مذاکره شویم چه فواید و چه مضراتی برای کشور به دنبال خواهد داشت؟
مذاکره بخشی از سازوکارهای مربوط به حل مسالمتآمیز اختلافات است. مذاکره در ادبیات راهبردی میتواند ماهیت خنثی داشته باشد. نتایج حاصل از مذاکره را میتوان اصلیترین دستاورد دولت یا تیم دیپلماتیک دانست. تجربه تیم دیپلماتیک دولت روحانی برای جامعه ایرانی مطلوب نبوده است. هیچیک از وعدههایی که کارگزاران سیاست خارجی دولت روحانی درباره پایاندادن تحریمها بیان داشتهاند، حاصل نشده است.
هماکنون شکل جدیدی از تحریمهای اقتصادی علیه ایران شروع شده که چالشهای آن را میتوان در حوزه راهبردی نیز مشاهده کرد. وقتی که شرایط ایران در سال 2013 و 2018 با یکدیگر مقایسه میشود، از هر نظر با چالشهای فزاینده بیشتری همراه شده است. در چنین شرایطی لازم است تا دیپلماسی بر اساس دستور کار مشخص و اهداف پیشبینی شده تنظیم گردد. حوزه منافع ملی را نمیتوان با شعارهای دیپلماسی اعلامی وزارت امور خارجه هماهنگ کرد.
به این ترتیب، مذاکره و هر فرآیند ارتباطی بر اساس نتایج و پیامد آن مورد سنجش قرار میگیرد. نتایج حاصل از دیپلماسی جدید میبایست معطوف به پایان بخشیدن به تحریمهای آمریکا علیه ایران شود. دونالد ترامپ تلاش دارد تا از سازوکارهای فشار گسترده برای وادارسازی ایران به انعطاف بیشتر استفاده کند. طبعاً مذاکره بر اساس اهداف دولت آمریکا مطلوبیت چندانی ندارد. ادبیات به کار گرفتهشده توسط کارگزاران سیاست خارجی بیش از آنکه ماهیت راهبردی و دیپلماتیک داشته باشد، مبتنی بر شعارهای تکراری بوده که ارزش چندانی در عرصه سیاسی و سیاست خارجی ندارد. به همین دلیل است که مطلوبیت هرگونه مذاکره براساس دستور کار دیپلماتیک، سناریوهای هر طرف از بازیگران و دستاوردهایی است که ایران نیازمند آن خواهد بود. جهان غرب باید بر این امر واقف باشد که نادیدهگرفتن نیازهای اقتصادی ایران، چالشهایی را برای اقتصاد جهانی ایجاد خواهد کرد. جهان غرب نمیتواند انتظار داشته باشد که ایران در برابر سیاست تهاجمی ترامپ و الگوهای رفتاری گروه محافظهکاران در وضعیت انعطافپذیر قرار داشته باشد. مذاکره زمانی مطلوبیت دارد که ایران بتواند در فضای حداقلی به تأمین نیازهای اقتصادی و راهبردی خود نائل شود.
ایالات متحده نشان داد که انعطافپذیری ایران را با سازوکارهای پرجدال شکل داده است. چنین فرآیندی طبعاً تأثیر خود را در روند دیپلماسی پیشرو به جا خواهد گذاشت. دیپلماسی جدید طبعا سختتر و پیچیدهتر از فرآیند دوران باراک اوباما خواهد بود. بدون دستور کار دیپلماتیک، هیچ دستاوردی برای مذاکرهکننده ایرانی ایجاد نخواهد شد. به همین دلیل است که مذاکره بهتنهایی ماهیت خنثی دارد. نتایج حاصل از مذاکره میتواند مطلوبیت یا مخاطره راهبردی را برای کشورهایی همانند ایران ایجاد کند.
اگر مذاکره نکنیم از سوی آمریکا پس از این شاهد چه سناریویی علیه ایران خواهیم بود؟
هرگاه کشورها درگیر وضعیت جنگی شوند، به گونهای اجتنابناپذیر چنین فرآیندی به صلح منجر میشود. هر جنگ میتواند شکل جدیدی از موازنه قدرت را منعکس کند. دیپلماسی نیز چنین وضعیتی را دارد. هرگاه بین کشورها اختلاف ایجاد شود، طبیعی است که چنین اختلافی باید در فضای دیپلماتیک قرار گیرد. سازوکارهایی همانند میانجیگری، حسن نیت و داوری را میتوان در زمره روندهای حل مسالمتآمیز اختلافات دانست. واقعیت آن است که ایران و آمریکا در شرایط موجود نیازمند بهرهگیری از سازوکارهای مسالمتآمیز برای گذار از چالشهای موجود خواهند بود. در شرایط موجود، ایران به دیوان دادگستری بینالمللی در ارتباط با خروج دونالد ترامپ از برنامه جامع اقدام مشترک شکایت کرده است.
چنین شکایتی بر اساس پیمان دوستی و مودت ایران و آمریکا در سال 1955 انجام گرفته است. در شرایطی که آمریکا به هواپیمای مسافربری ایران شلیک کرد و 280 ایرانی را کشت، وزارت امور خارجه به دیوان دادگستری بینالمللی بر اساس پیمان 1955 شکایت کرده است. دیوان موضوع را بررسی کرد و به این صورت رأی داد که شرایط الگویی در روابط ایران و آمریکا بین سالهای 1955 و 1988 کاملا متفاوت است. بنابراین فضای حاکم بر روابط ایران و آمریکا در دو دوران مختلف را نمیتوان به گونهای یکسان مقایسه کرد. در نتیجه ایران به دستاوردی از طریق شکایت به دیوان دادگستری بینالمللی نائل نشد. من فکر میکنم که چنین وضعیتی در ارتباط با شکایت جدید ایران به دیوان حاصل خواهد شد.
اگر بخواهیم وارد مذاکره شویم ایران چه کارتهایی دارد که بتواند در برابر آمریکا در مذاکرات از آنها استفاده کند؟
مذاکره ایران و ایالات متحده ماهیت اجتنابناپذیر خواهد داشت. همانگونه که گفته شد هرگونه تعارضی در روند کنش دیپلماتیک و سازوکارهای حل مسالمتآمیز اختلافات قرار خواهد گرفت. بنابراین دیپلماسی یکی از ابزارهای سیاست خارجی ایران برای تحقق اهداف راهبردی است. در این شرایط ایران دارای مزیت نسبی در حوزه منطقهای است. اگرچه دونالد ترامپ اعتقاد دارد که میزان وابستگی ایالات متحده به نفت خلیجفارس کاهش پیدا کرده اما محدودسازی نقش و قدرت ایران در محیط منطقهای به گونه اجتنابناپذیر با واکنش روبهرو خواهد شد. سیاست خارجی ایران از این جهت اهمیت دارد که میتواند زیرساختهای لازم برای پیگیری سازوکارهای دیپلماتیک به موازات الگوهای کنش رقابتی در محیط منطقهای را فراهم سازد. به طور کلی نمیتوان واقعیتهای قدرت، رقابت و امنیت را به گونه یکعدد جستوجو کرد. در چنین فرآیندی هرگونه مذاکره ایران با آمریکا به عنوان بخشی از سازوکارهای ارتباطی خواهد بود. بخش دیگر مربوط به ابزارهایی است که ایران میتواند به عنوان اقدام متقابل در برابر سیاست تهاجمی و فراقانونی ایالات متحده بهانجام رساند. متنوعشدن الگوهای رفتاری ایران در حوزههای دفاعی، امنیتی، منطقهای و بینالمللی را باید بهعنوان پشتوانه سیاست خارجی برای تأمین حداقلهای راهبردی ایران دانست.
نگاه برخی قدرتها و کشورهای منطقهای و فرامنطقهای همچون عربستان، روسیه، اسرائیل و اروپا به مذاکره ایران و آمریکا چیست؟
عربستان و اسرائیل را باید در زمره بازیگرانی دانست که نسبت به موجودیت، ساختار سیاسی و سیکل قدرت در ایران واکنش نشان میدهند. کشورهای یادشده تمایل دارند تا ایالات متحده، محدودیتهای بیشتری را علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال کند. چنین فرآیندی طبعاً معادله قدرت و امنیت در منطقه را تحت تأثیر قرار خواهد داد، بنابراین الگوی رفتاری عربستان و اسرائیل را باید حمایت از سیاستهای سختگیرانه و الگوی اجبارآمیز ترامپ علیه ایران دانست.لازم به توضیح است که مایکل پمپئو نقشه راه دیپلماتیک آمریکا علیه ایران را در 12 ماده تنظیم نمود. الگوی رفتاری وزیر امور خارجه ایالات متحده معطوف به افزایش فشارهای سیاسی و راهبردی علیه ایران است. طبیعی است که اسرائیل و عربستان از دیپلماسی اجبار نیز حمایت به عمل آورند. چنین رویکردی در جهت کاهش موقعیت، موجودیت و موازنه قدرت ایران محسوب میشود. درحالیکه کشورهای اروپایی و روسیه از سازوکارهای همکاریجویانه دیپلماتیک برای ارتقای صلح و ثبات منطقهای حمایت به عمل میآورند. چنین حمایتی را میتوان به معنای سازوکارهای کنش همکاریجویانه در شرایط تهدید و مخاطره امنیتی دانست. افزایش تضادهای ایران و آمریکا، محیط امنیتی آسیای جنوب غربی را با تهدیدات بیشتری روبهرو خواهد کرد.
آیا ترامپ به دنبال آن است که مدل کرهشمالی را در مورد ایران نیز دنبال کند؟ چه تفاوتها و شباهتهایی میان مدل تهران و پیونگیانگ وجود دارد؟
توافق آمریکا با کرهشمالی برای کسب دستاوردهایی بود که جمهوری اسلامی فاقد چنین قابلیتهایی در سطح تاکتیکی و راهبردی است. کرهشمالی از قدرت لازم برای هدف قراردادن بخشهایی از سرزمین آمریکا برخوردار است. از سوی دیگر، موضوعات منطقه شرق آسیا، ماهیت راهبردی داشته و بخشی از سیاست بینالملل محسوب میشود. رهبران کرهشمالی الگوی رفتاری خود را بر اساس توصیههای راهبردی چین و روسیه پیگیری خواهند کرد. چنین رویکردی طبعاً نمیتواند مطلوبیتهای لازم را برای ایران داشته باشد. واقعیت آن است که ایران و کرهشمالی به عنوان دو موضوع کاملاً متفاوت نزد دیپلماتهای آمریکایی تلقی میشوند. ایران از قابلیت لازم برای اثرگذاری در محیط منطقهای برخوردار است، درحالیکه کرهشمالی در آسیای شرقی صرفا به عنوان تهدید تلقی میشود. به همین دلیل است که امکان شکلگیری دیپلماسی قلهای بین رهبران آمریکا و ایران دور از انتظار است. اگرچه این خبر منتشر گردیده که ترامپ و حسن روحانی در حاشیه اجلاسیه سالانه مجمع عمومی سازمان ملل با یکدیگر دیدار خواهند داشت اما تحقق این امر نیازمند فرآیندی است که زمینه کنترل تهدیدات اقتصادی آمریکا در ماههای آینده را فراهم سازد.
احتمال موفقیت مذاکرات را با توجه به شخصیت ترامپ چقدر میدانید و در صورتی که مذاکره کنیم شرایط به چه سمتی خواهد رفت، چه داخل ایران و چه در منطقه؟
مذاکره در شرایط تعارض نیازمند سازوکارهای اعتمادساز است. تا زمانی که دونالد ترامپ و تیم سیاست خارجی آمریکا از چنین سازوکارهایی در ارتباط با ایران استفاده نکنند، طبعاً نتایج چندانی برای حوزه دیپلماتیک آمریکا حاصل نخواهد شد. دونالد ترامپ نیازمند مذاکره و حل اختلافات آمریکا و ایران از طریق سیاست جمعی خواهد بود. طبیعی است که چنین نشانههایی نیازمند بهرهگیری کشورها از سازوکارهایی است که زمینههای اعتمادسازی متقابل را به وجود آورد.
اگر دونالد ترامپ درصدد براندازی سیاسی در ایران باشد، طبیعی است که مذاکره احتمالی نتیجه چندانی نخواهد داشت. اگر دونالد ترامپ درصدد کاهش قدرت منطقهای ایران باشد، تحقق این امر بر اساس دیپلماسی اجبار و سیاست تهدید حاصل نمیشود. بنابراین هدف ترامپ از سازوکارهای دیپلماتیک باید مشخص شود؛ فرآیندی که بتواند زمینههای لازم برای حل اختلافات را ایجاد کند، از طریق تهدید و فشار فزاینده شکل نمیگیرد.
هر کشوری باید بتواند زیرساختهای قدرت خود را بر اساس انجام اقدام متقابل در برابر تهدیدات شکل دهد. سیاست مقاومت به معنای اقدام متقابل خواهد بود. اگر آمریکا از سازوکارهای سازنده و همکاریجویانه استفاده کند، اقدام متقابل به معنای تلاش برای حل اختلافات از طریق سازوکارهای همکاریجویانه محسوب میشود. اگر دونالد ترامپ درصدد باشد تا زمینه اعمال فشارهای جدید علیه ایران را فراهم سازد، ضرورتهای سیاست مقاومت به معنای بهرهگیری از سازوکارهای کنش متقابل خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید