ترامپ از بازیکردن با حریف لذت میبرد
سیاست چانهزنی
اگر قرار باشد توضیحی درباره سیاستها و رفتارهای اخیر دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا بهویژه سیاستهای چند هفته اخیر وی مبنی بر خروج از توافق برجام، بازگشت تحریمها یا اصرار وی بر مذاکره با ایران ارائه شود، باید به روحیه و سابقه تاجرمسلکی او توجه کرد

مثلث/ سیده مسعوده میر مسعودی:
رئیسجمهور آمریکا با سابقه اقتصادی خود سعی دارد همیشه محور رفتاری خود را در عملکردهای سیاسی بر مبنای قانون بازار، یعنی محوریت سود -زیان تنظیم کند و این مبنا را بعد از روی کار آمدن، در بسیاری از موضوعات روابط بینالملل دنبال کرده است. لذا او نقش مدیریت یک فرد اقتصادمحور را حتی در موضوعات کلان ایفا کرده است .معمولا افراد اقتصادمحور در هر نقشی قرار بگیرند، محور اصلی عملکردشان سود بیشتر با هزینه کمتر است و در اکثر موارد «سیاست چانهزنی» پیشه میکنند. اهداف سیاست چانهزنی در اقتصاد، در راستای منفعت بیشتر با هزینه کمتر و استفاده بهینه از فرصتها است و ترامپ نیز در اکثر سیاستهای منطقهای و روابط بینالملل خود با همان سیاست چانهزنی وارد شده است. بحث چانهزنی در حوزه سیاست نیز وجود دارد ولی بیشتر به مفهوم استفاده از فرصتها برای بهدست آوردن یک دستاورد سیاسی است. البته در بیشتر موضوعات از جمله موضوع برجام به سیاست چانهزنی ترامپ، یک سیاست دیپلماتیک نیز اضافه شده و آن تلفیق دیپلماسی مذاکره است. بهنظر نویسنده این تلفیق را جان بولتون به این سیاست افزوده است. جان بولتون که یکی از منتقدان برجام به شمار میرود، در تحلیلی که در مورد برجام نوشته بود، طرح خروج از برجام و سپس پیشنهاد مذاکره به ایران را از سوی ترامپ مطرح کرده بود. البته از نظر بولتون، ترامپ باید مذاکره را به صورت یک طرح سیاسی دنبال میکرد.
این روزها شاهد هستیم که دولت ترامپ از یک مذاکره 12 شرطی به یک مذاکره بدون پیششرط رسیده است. در آخرین اظهارنظرها در این خصوص نیز مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا گفته که مذاکره با ایران در صورتی ارزش دارد که ایران به تغییر رفتار متعهد باشد.
البته من معتقد هستم سخنان ارائهشده از طرف آمریکا، حال چه از سوی ترامپ و پمپئو گرفته چه از سوی بولتون همه دارای معنای دوگانه و در جهت ایجاد تصور یک رابطه اصولی و دیپلماتیک در ذهن جهانیان است. از منظر داخلی نیز مقامات واشنگتن برای پیگیری منافع در داخل چنین مسائلی را مطرح میکنند.
اکنون این سوال مطرح است که سیاست چانهزنی ترامپ در مورد ایران چقدر کارساز خواهد بود؟
پاسخ به این سوال کمی پیچیده است؛ چون اولا ترامپ دو موضوع منافع ملی و منفعت اقتصادی را در یک کاسه قرار میدهد که خیلی از مواقع نمیتواند با هم همپوشانی داشته باشد؛ در ثانی ترامپ اهل دیپلماسی پنهان نیست و در همه موارد مسیر شفاف و آشکار را پیش میگیرد، سوم اینکه ترامپ بعضی اوقات بازیگران تقریبا هموزن خود در نظام بینالملل را که در نتیجه بازیاش دخیل هستند در نظر نمیگیرد. در آخر با در نظر گرفتن روانشناختی ترامپ، میتوان گفت او از بازیکردن لذت میبرد؛ پس با حریف خود با قصد برد بازی میکند و اگر احساس کند نمیتواند حریفش را شکست دهد بازی را به سمت خستهکردن حریف میبرد و البته این یکی از فنون چانهزنی نیز محسوب میشود. باید توجه داشت که در طرف مقابل ترامپ در این بحث، کشور ایران قرار دارد که از نظر اقتصادی در وضعیت مناسبی قرار ندارد و همین موضوع باعث ناآرامیهای معیشتی شده است. همچنین ایران درگیر بحرانهای مختلف از بحران ارز و گرانی کالاها گرفته تا بحرانهای محیطزیستی است. تصمیمگیریها نیز در سطوح بالا کمی ناهمگن و نامشخص است و با سخنان اخیر آقای روحانی نیز مشخص شد که هنوز رایزنی در سطح بالا وجود دارد.
ایران سعی دارد با درگیر کردن و پیوند دادن مسائل دیگر مثل بستن تنگه هرمز یا متحد کردن اروپاییان، چین یا روسیه، آمریکا را وادار به عقبنشینی در مواضع خود کند.
درباره بحث مذاکره با آمریکا نیز تمایل برای مذاکره هم وجود دارد و هم وجود ندارد. البته همانگونه که آقای ظریف چند روز پیش اعلام کرد آمریکا این اعتماد را در ایران ایجاد نکرده که ایران با اعتماد سر میز مذاکره بنشیند و بهنوعی این موضوع قابل تایید است.بههرحال دو طرف درگیری با این خصوصیات وجود دارند و بازی سیاسی میان تهران-واشنگتن در جریان است. در این رابطه سناریوهای متفاوتی برای آیندهپژوهی میتوان متصور بود؛ مانند اینکه ترامپ تاجرمآب در این بازی بهدنبال پرستیژ خاص و مناسب برای حل موضوعاتی از این جنس است و سعی دارد کارنامه خوبی از ریاست جمهوری خود با حل بدون هزینه و خاص موضوعات کرهشمالی و ایران ارائه دهد.
ولی ترامپ فراموش کرده حل موضوع ایران با این رویه که پیش گرفته، شدنی نیست. زیرا ایران به این آسانی دستاوردهای منطقهای خود را کنار نخواهد گذاشت و جایگاه منطقهای خود را از دست نخواهد داد. از طرف دیگر ایران نیز این موضوع را باید بهیاد داشته باشد که ملت ایران خواستار حقوق اولیه و معیشتی خود هستند و باید این حقوق را برایشان برآورده کند؛ ایران ملتی وفادار به ارزشهای ملی و ایرانی دارد پس باید این اصل سرلوحه سیاستهای عملکردی دولت باشد و قدر ملت خود را دانسته و این فرآیند را طوری مدیریت کند که ملت و کشور آسیب نبیند. درواقع تصمیمگیران ایران در این زمان حساس برای کشور وظیفه سنگینی دارند و اندیشه و تصمیم عقلانی در این برهه از زمان مهم و تاریخساز است.
همچنین تصمیمگیران کلیدی کشور نباید در چانهزنی با آمریکا سیاست یک بام و دو هوا داشته باشند و اگر در پی حفظ دستاوردهای منطقهای خود هستند، باید یک ائتلاف منطقهای از کشورهای منطقه تشکیل دهند. همچنین در داخل باید ساختارهای اقتصادی فاسد را از بین ببرند، شفافیت اقتصادی ایجاد کنند و اجازه ندهند بین ملت و حکومت شکاف ایجاد شود و هر عملی را در راستای منافع ملی و حفظ حقوق ملت قرار دهند. در این مسیر از یکسو همراهکردن کشورهای اروپایی با سیاستهای ایران میتواند بسیار کمک کند و از دیگر سو همراهی قدرتهای بزرگ مثل چین نیز میتواند به صورت راهبردی در تصحیح اقتصاد و مذاکرات اصولی یاریگر باشد.
دیدگاه تان را بنویسید