هدف ترامپ از سازماندهی گروه اقدام ایران به ریاست برایان هوک چیست؟
تداوم دیپلماسی اجبار
سازماندهی و تشکیل «گروه اقدام ایران» در وزارت امور خارجه ایالاتمتحده را میتوان به عنوان بخشی از سیاست رسمی دونالد ترامپ و سایرکارگزارانی دانست که هدف اصلی آنان مقابله با ایران از طریق سازوکارهای دیپلماتیک است.
ترامپ، بولتون و پمپئو تلاش دارند تا زمینههای لازم را برای محدودسازی قابلیتهای اقتصادی ایران از طریق سازوکارهای مربوط به فشارهای اقتصادی و محدودیتهای راهبردی فراهم آورند.
1- اهداف ایالات متحده از تشکیل گروه اقدام ایران
تحقق چنین هدفی براساس سازوکارهای ساختاری و کارکردی «گروه اقدام ایران» حاصل خواهد شد؛ نهادی که در وزارت امور خارجه آمریکا شکل گرفته و مسئولیت آن را «برایان هوک» عهدهدار شده است. تشکیل چنین نهادی در 16 آگوست 2018 برابر با 25 مرداد 1397 حاصل شده است. تشکیل چنین نهادی بیانگر آن است که وزارت امور خارجه آمریکا تلاش دارد تا سازوکارهای محدودسازی قدرت ایران را در دستور کار قرار دهد.
این در حالی است که برخی از تحلیلگران مسائل آمریکا از جمله «وندی شرمن» معاون پیشین وزارت امور خارجه آمریکا به این موضوع اشاره دارد که تشکیل گروه اقدام ایران را باید به عنوان یکی از نمادهای سیاست خصمانه آمریکا برای تغییر رژیم دانست. اگرچه مایکل پمپئو و برایان هوک چنین اتهامی را انکار کرده و به این موضوع اشاره دارند که محدودیتهای ایالات متحده علیه ایران در راستای «سیاست تغییر رفتار» است. بنابراین میتوان به این موضوع اشاره داشت که آیا تحقق سازوکارهای تغییر رفتار براساس الگوهای دیپلماسی اجبار امکانپذیر است؟
محور اصلی هرگونه معامله در نگرش ترامپ را باید چانهزنی از موضع قدرت دانست. ترامپ به این موضوع اشاره دارد که ایالاتمتحده بهعنوان کدخدای نظام جهانی از قدرت لازم برای اعمال دیپلماسی اجبار برخوردار است. بنابراین ترامپ درصدد خواهد بود تا زمینههای لازم برای افزایش فشار روانی بر ایران را فراهم آورد. سیاست اصلی ترامپ آن است که موقعیت کنترل نهادهای راهبردی و تاسیسات هستهای ایران از طریق آژانس بینالمللی انرژی اتمی و در چارچوب پروتکل الحاقی را به حداکثر خود برساند. واقعیت آن است که ترامپ از سازوکارهای کنش چندجانبه بهره میگیرد. سیاست ترامپ به این موضوع اشاره دارد که باید کشورهای هدف را در وضعیتی قرار داد که یا نسبت به سیاستهای آمریکا واقف شوند یا اینکه الگوهای متفاوت و متعارضی برای مبهوتسازی و گیجکردن سیاستمداران کشور هدف باید به کارگرفته شود. تشکیل چنین نهادی در وزارت امور خارجه آمریکا را باید به عنوان بخشی از سازوکارهای ایالاتمتحده برای محدودسازی قدرت ساختاری ایران دانست.
نگرش واقعبینانه نسبت به الگوهای رفتاری دونالد ترامپ نشان میدهد که گروه اقدام ایران وظیفه دارد تا سیاستهای دونالد ترامپ و مایکل پمپئو را تحقق بخشد. بنابراین اصلیترین وظیفه چنین گروهی را باید همکاری با نهادهایی همانند وزارت خزانهداری، سازمان اطلاعات مرکزی، آژانس امنیت ملی و نهادهای اطلاعاتی آمریکا دانست که سیاستهای ایران را پیگیری کرده و تلاش دارند تا محدودیتهای عملی در ارتباط با ایران را شکل دهند.
سازوکارهای مقابله با ایران از این جهت اهمیت دارد که میتواند زمینههای لازم برای تحقق «نقشه راه دیپلماتیک آمریکا» در برخورد با ایران را فراهم کند. نقشه راه دیپلماتیک توسط مایکل پمپئو تنظیم شد. پمپئو به این موضوع اشاره دارد که ایالاتمتحده صرفا در شرایطی به الگوهای همکاریجویانه با ایران مبادرت میکند که سیاستهای جمهوری اسلامی با تغییرات بنیادین روبهرو شود. باتوجه به چنین فرآیندی، میتوان به این موضوع اشاره داشت که گروه اقدام ایران اولا ماهیت دیپلماتیک دارد، ثانیا براساس سازوکارهای فشار فزاینده علیه جمهوری اسلامی حاصل میشود. ثالثا در تلاش است تا زمینه کنترل الگوی رفتاری کشورهای اروپایی، روسیه و چین را به وجود آورند.
بنابراین تصاعد تحریمهای اقتصادی ایران را میتوان به عنوان بخشی از سازوکارهایی دانست که میزان همکاریهای اقتصادی ایران با شرکتهای بینالمللی کاهش یابد. ترامپ و پمپئو درصددند تا زمینه برای بهحداقل رساندن فروش نفت ایران در نوامبر 2018 به وجود آید. بنابراین اتخاذ چنین سیاستهایی را میتوان بهعنوان بخشی از ضرورتهای کنش تاکتیکی دونالد ترامپ برای محدودیتهای فراگیری دانست که در ارتباط با جمهوری اسلامی در دستورکار قرار داده است. چنین فرآیندی نشان میدهد که شکل جدیدی از سازوکارهای کنش محدودکننده ایران به وجود آمده که ماهیت دیپلماتیک دارد.
2- سیاستهای کارکردی گروه اقدام ایران
تشکیل گروه اقدام ایران را میتوان به عنوان بخش دیگری از سازوکارهای محدودسازی قدرت و توانمندیهای اقتصادی و راهبردی جمهوریاسلامی ایران توسط دونالد ترامپ دانست. ترامپ در سالهای 18-2017 تلاش کرد تا از سازوکارهای مقابلهجویانه با ایران استفاده کند. اگر راهبرد آمریکا در دوران باراک اوباما مبتنی بر نشانههایی همانند «مهار»، «تحریم» و «تعامل هدفمند» بوده اما چنین رویکردی در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ معطوف به سیاستهایی همانند محدودسازی و مقابله از طریق دیپلماسی اجبار سازماندهی شده است.
گروه اقدام ایران محدودیتهایی را علیه کشورهای اروپایی نیز اعمال میکند. کشورهای اروپایی عموما تلاش دارند تا همکاریهای بیشتری با ایران داشته باشند. چنین فرآیندی به معنای آن است که سیاست دونالد ترامپ از تشکیل گروه اقدام ایران مبتنی بر سازوکارهایی است که بتواند زمینههای لازم برای حداکثرسازی الگوهای مربوط به محدودسازی ایران را فراهم آورد. مقابله با سیاستهای اروپایی را باید به عنوان بخشی از سازوکارهای مربوط به گروه اقدام ایران دانست.
واقعیت آن است که اروپاییها فاقد قدرت اقتصادی و راهبردی متوازن با ایالاتمتحده هستند. تولید ناخالص داخلی 28 کشور اتحادیه اروپا به میزان محدودی از تولید ناخالص داخلی آمریکا افزایش یافته است. قدرت نظامی، اراده دیپلماتیک و سیاست امنیتی ایالاتمتحده فراتر از تمامی کشورهای اتحادیه اروپا از قابلیت لازم برای نقشآفرینی در مدیریت بحرانهای منطقهای برخوردار است. ترامپ تلاش دارد تا اروپاییها را براساس سیاست قدرت، کنترل و تحقیر کند. سیاست ترامپ در حوزه اقتصادی همواره با نشانههایی از تحقیر کارگزاران همراه بوده است.
محور اصلی دیپلماسی اجبار را میتوان سازوکارهای محدودکنندهای دانست که در فضای دیپلماتیک شکل گرفته و سازماندهی میشود. به همین دلیل است که «برایان هوک» در 15 آگوست 2018 از سوی مایکل پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا برای تصدی دفتر «گروه اقدام ایران» ماموریت پیدا کرد. برایان هوک تا این مقطع زمانی بهعنوان مشاور ارشد و معاون وزیر امور خارجه آمریکا در امور برنامهریزی و سیاستگذاری ایفای نقش کرده است. انتصاب وی به عنوان مسئول گروه اقدام ایران را باید به عنوان بخشی از سیاستهای راهبردی ایالاتمتحده برای محدودسازی قدرت ایران از طریق سازوکارهای دیپلماتیک دانست.
واقعیتهای گروه اقدام ایران را باید در سیاست مهار و محدودسازی فراگیر ایران در دوران دونالد ترامپ دانست. به همانگونهای که هیلاری کلینتون وزیر امورخارجه آمریکا در سال 2010 مبادرت به تنظیم «تحریمهای فلجکننده» علیه ایران نمود، پمپئو و ترامپ نیز تلاش دارند تا از سازوکارهای دیپلماتیک و تحریمهای ثانویه برای وادارسازی ایران به برخی از سیاستهای یکجانبه ایالاتمتحده استفاده کنند. به همین دلیل است که برایان هوک برای مسئولیتی انتخاب شده است که هدف آن مقابله با ساخت قدرت و سیاستهای راهبردی جمهوری اسلامی خواهد بود.
3- گروه اقدام ایران و سازوکارهای محدودکننده دیپلماتیک
سازماندهی چنین نهادهایی را میتوان بخشی از سیاست راهبردی دونالد ترامپ برای وادارسازی ایران به انعطافهای جدید دانست. ترامپ تلاش دارد تا سیاست تحریم را برای حداکثرسازی فشارهای سیاسی اعمال کند. چگونگی اعمال فشارهای سیاسی و راهبردی تابعی از میزان اثربخشی سیاست ترامپ برای اعمال تحریمهای فراگیر و پردامنه بوده است. ترامپ به این موضوع اشاره دارد که اگر تحریمها بر اقتصاد و سیاست ایران تاثیرگذار باشد، در آن شرایط زمینه برای انعطافپذیری بیشتر ایران در برابر سیاست جهانی به وجود میآید.
به همین دلیل است که برایان هوک را برای تصدی چنین ساختاری انتخاب نموده تا وی بتواند از طریق سازوکارهای حقوقی و دیپلماتیک زمینه لازم را برای اعمال فشارهای سیاسی بیشتر علیه ایران فراهم سازد. هرگونه محدودسازی قدرت اقتصادی ایران در تفکر دونالد ترامپ منجر به کاهش سازوکارهای کنش گسترشگرایانه ایران در محیط منطقهای خواهد شد.
ترامپ به این موضوع اشاره دارد که ایران از قدرت فراگیری برخوردار است. به همین دلیل است که گروههای محافظهکار آمریکایی برای مقابله موثر با جمهوری اسلامی ایران گرد هم آمدند. برایان هوک قبلا در زمره مشاوران «میت رامنی» و همچنین «جان بولتون» بوده است. آنان قبلا درصدد بودند تا سازوکارهای مختلفی را برای محدودسازی قدرت ایران از طریق نهادهای حقوقی و بینالمللی تنظیم نمایند. واقعیت آن است که تحقق چنین اهدافی براساس فضای موجود سیاست بینالملل کاری دشوار خواهد بود.
4- اهداف تاکتیکی ترامپ از سازماندهی گروه اقدام ایران
ترامپ بر این امر واقف است که ایران بعد از دیپلماسی هستهای و موافقتنامه برنامه جامع اقدام مشترک از یکسو با انتظارات فزاینده اجتماعی روبهرو است، از طرف دیگر، ساخت قدرت سیاسی ایران دچار شکاف آرمانی و اجرایی گردیده است. شکل جدیدی از ادبیات عملگرایانه از سوی دولت مطرح میشود که با زیرساختهای ارزشی نظام سیاسی مغایرت دارد. چنین ادبیاتی در اندیشه و الگوی رفتاری دونالد ترامپ بهعنوان ضعف محسوب میشود.
خروج دونالد ترامپ از برنامه جامع اقدام مشترک، مشکلات فزایندهای برای حوزه دیپلماسی ایران و اروپا در حفظ برجام بهوجود آورده است. اروپا درصدد است تا ایران را متقاعد کندکه خروج ترامپ نباید منجر به اتخاذ سیاستهای رادیکال توسط ایران شود. در این فرآیند، مقامهای دیپلماتیک ایران و اروپا مذاکراتی را در قالب گروه 1+4 آغاز نمودند. مذاکرات انجامشده معطوف به تداوم برجام توسط کشورهای اروپایی، روسیه، چین و ایران خواهد بود. در حالیکه موضوع مربوط به «تحریمهای ثانویه» از سوی آمریکا میتواند چالشهایی را برای شرکتهای اروپایی، روسی و چینی ایجاد نماید. تشکیل گروه اقدام ایران محدودیتهای بیشتری را در ارتباط با سیاستهای اقتصادی اروپا و چین ایجاد خواهد کرد.
نتیجهگیری
سیاست امنیتی و راهبردی دونالد ترامپ در برخورد با ایران ماهیت اقتصادی دارد. ترامپ درصدد است تا از طریق محدودیتها و سازوکارهای اقتصادی زمینه برای تغییر در الگوهای رفتاری ایران را به وجود آورد. محور اصلی تفکر گروه محافظهکار در حوزه سیاست خارجی و امنیت ملی دونالد ترامپ مبتنی بر این انگاره است که هرگونه تغییر در سیاستهای ایران صرفا در شرایطی حاصل میشود که جمهوری اسلامی با فشارهای اقتصادی و راهبردی بیشتر و فزایندهای روبهرو شود.
سازماندهی گروه اقدام ایران از این جهت اهمیت دارد که مجموعههای محافظهکار با پیشینهای از جدالگرایی دیپلماتیک علیه ایران متولی چنین الگوها و سازوکارهایی شدهاند. نقشیابی افرادی همانند برایان هوک که دارای پیشینه همکاریهای سازمانی با بولتون و میت رامنی بوده، بیانگر این واقعیت است که فشارهای سیاسی و امنیتی آمریکا در ارتباط با ایران اولا ماهیت دیپلماتیک دارد، ثانیا حوزه اقتصادی ایران را هدف قرار داده، ثالثا معطوف به سازوکارهایی است که میتواند زمینههای لازم برای تغییر در الگوهای رفتاری جمهوری اسلامی را امکانپذیر سازد.
در شرایط موجود کشورهای اروپایی، چین، هند و روسیه به عنوان سوژههای اقتصادی و دیپلماتیک گروه اقدام ایران قرار خواهند داشت. هر یک از کشورهای یادشده عموما سیاستهای متفاوتی را با الگوی رفتاری دونالد ترامپ اتخاذ میکنند. واقعیت آن است که ترامپ و کشورهای اروپایی الگوهای کاملا متفاوتی را در ارتباط با ایران در پیش خواهند گرفت. بنابراین طبیعی به نظر میرسد که سیاست امنیتی ایالات متحده براساس رویکردهای اقتصاد سیاسی و امنیتی تنظیم شود.
چنین فرآیندی را باید بخشی از سازوکارهای کنترل مسالمتآمیز ایران در سیاست جهانی دانست؛ فرآیندی که به گونهای اجتنابناپذیر میتواند در روابط آمریکا و اروپا تاثیرگذار باشد. اگرچه اروپا تاکنون تضمینهای لازم را برای همکاری در شرایط پرمخاطره نداده اما تشکیل گروه اقدام ایران را باید به عنوان بخش دیگری از سازوکارهایی دانست که زمینه لازم برای فشارهای بیشتر در ارتباط با سیاستهای منطقهای ایران را فراهم میکند. به طورکلی، گروه اقدام ایران و برایان هوک از سیاست کنترل نهادهای اقتصادی و شرکتهای چندملیتی بهره گرفته و تلاش دارند تا در ماههای بعد از نوامبر 2018 درآمدهای اقتصادی ایران را کاهش دهند. چنین سیاستی را میتوان به عنوان بخشی از سازوکارهای مربوط به محدودسازی قدرت ایران برای تغییر در الگوی رفتار سیاسی، منطقهای و راهبردی دانست.
دیدگاه تان را بنویسید