کاهش عمل‌گرایی دونالد ترامپ را باید نمادی از سازوکارهای یکجانبه‌گرایی دانست که مورد پذیرش ایالات متحده قرار نخواهد داشت. گذار از یکجانبه‌گرایی به سوی چندجانبه‌گرایی را می‌توان یکی از شاخص‌های اصلی سیاست امنیتی ایالات‌متحده در دوران نئولیبرال‌های حزب دموکرات دانست.

مقابله با کاریزماسازی ترامپ
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

انتخابات مجلس نمایندگان و میان‌دوره‌ای مجلس سنای آمریکا، زمینه شکل‌گیری کمپین‌های زودهنگام را به وجود آورده است. کارگزاران حزب دموکرات احساس می‌کنند که بقای جمهوری‌خواهان منجر به تثبیت قدرت دونالد ترامپ در ساختار سیاسی آمریکا می‌شود. در چنین شرایطی، زمینه برای رویارویی گفتمانی و همچنین شکل‌گیری ادبیات انتقادی کارگزاران آمریکایی نسبت به یکدیگر به وجود آمده است. در این شرایط، حزب دموکرات به‌ویژه گروه اوباما، کلینتون، کری و جوزف بایدن نیازمند حفظ همبستگی‌های سیاسی در جهت مقابله با افزایش قدرت ساختاری دونالد ترامپ خواهند بود. 

تشکیل کمپین‌های انتخاباتی جدید نه‌تنها ماهیت رقابتی دارد، بلکه نشانه‌هایی از تضادهای نمادین و رویارویی کارگزاران را نیز منعکس می‌‌کند. هر یک از کارگزاران سیاسی و سیاست خارجی آمریکا تلاش دارند تا زمینه لازم برای نقش‌یابی سیاسی موثرتری را به وجود آورند. باراک اوباما بر این امر واقف است که اگر حزب جمهوریخواه در رقابت‌های نوامبر 2018 در مورد انتخابات کنگره به پیروزی برسد، زمینه برای تثبیت و ارتقای موقعیت دونالد ترامپ برای انتخابات ریاست‌جمهوری 2020 اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. 

روندهای جدید با نشانگان فرهنگ سیاسی آمریکا متفاوت است. فرهنگ سیاسی آمریکا همواره با نشانه‌هایی از رقابت و همکاری دوحزبی پیوند یافته بود. در سال‌های گذشته، نشانه‌های محدودی از تصمیم‌گیری براساس الگوهای کنش دوحزبی وجود دارد. واقعیت‌های فرهنگ سیاسی آمریکا بیانگر آن است که رقابت سیاسی و انتخاباتی در ایالات‌متحده دارای تفاوت‌های مشخصی با الگوهای رفتار انتخاباتی کشورهای اروپایی خواهد بود. چنین فرآیندی، به گونه اجتناب‌ناپذیر رقابت‌های سیاسی جدیدی را در ایالات‌متحده شکل داده که مبتنی بر نشانگان گفتمانی است. 

هر گفتمان به گونه اجتناب‌ناپذیر تلاش دارد تا فعالیت‌های خود را براساس مقابله با «دیگری» شکل دهد. در دو سال گذشته، قالب‌های گفتمانی آمریکا مبتنی بر نشانگان تعارض هویت درون‌ساختاری بوده است. دونالد ترامپ تلاش دارد تا محافظه‌کاری را با پوپولیسم پیوند دهد. چنین فرآیندی، چالش‌های خاصی را برای سیاست خارجی و الگوهای کنش راهبردی آمریکا ایجاد خواهد کرد. ترامپ نیز به موازات رقابت‌های گفتمانی و الگوهای تعارضی بیناحزبی تلاش دارد تا براساس آموزه‌های فرهنگ آمریکایی، زمینه‌های تحقق اهدافی همانند برتری‌گرایی، رسالت‌گرایی، یکجانبه‌گرایی و سیاست قدرت را در دستور کار قرار دهد. 

 1- دلایل شکل‌گیری کمپین انتخاباتی ضدترامپ

ترامپ در سپتامبر 2018 بیشترین موقعیت سیاسی را در درون حزب جمهوریخواه در سال‌های بعد از جنگ دوم جهانی داشته است. دونالد ترامپ از اعتماد 80درصد اعضای حزب جمهوریخواه برای پیگیری اهداف سیاسی و راهبردی آمریکا بهره می‌گیرد. علت اصلی چنین موقعیتی را باید در ارتباط با شکل‌بندی‌های ساختاری دانست که ترامپ براساس سیاست قدرت به دست آورده است. الگوی سیاست قدرت دونالد ترامپ با شکل‌بندی‌‌های فرهنگ سیاسی ایالات‌متحده هماهنگی لازم را دارد. 

1-1- مقابله با کاریزماسازی دونالد ترامپ

پیشینه فرهنگ سیاسی آمریکا با فردگرایی اقتدارگرا هماهنگی نداشته است. بررسی فرآیندهای تاریخ سیاسی آمریکا نشان می‌دهد که «فرانکلین روزولت» در چهار دوره انتخاباتی به پیروزی رسید. روزولت تلاش داشت تا زمینه‌های لازم برای پیروزی در جنگ، حل مشکلات اقتصادی مردم و سازماندهی نظام سیاسی و بین‌المللی مبتنی بر چندجانبه‌گرایی را در دوران بعد از جنگ سرد شکل دهد. اگرچه روزولت در چهار دوره انتخاباتی به پیروزی رسید، اما هیچ‌گاه نشانه‌ای از شخصیت کاریزماتیک را دارا نبود.

ترامپ به لحاظ الگوهای رفتاری تلاش دارد تا خودمحوری و فردگرایی را با فرهنگ سیاسی آمریکا پیوند دهد. به همین دلیل است که باراک اوباما توانست کمپین جدیدی را در ارتباط با رقابت‌های انتخاباتی نوامبر 2018 سازماندهی کند. رفتار سیاسی و اجتماعی ترامپ نشانه‌هایی از شخصیت‌گرایی و عظمت‌سازی کاریزماتیک را شکل می‌دهد. الگویی که با فرهنگ و ادبیات سیاسی نئولیبرال آمریکایی فاصله زیادی دارد. کنش سیاسی دونالد ترامپ با واقعیت‌های پیشین فرهنگ سیاسی آمریکا تفاوت دارد. 

اگرچه آمریکایی‌ها جایگاه و موقعیت ویژه‌ای برای رئیس‌جهمور آمریکا قائل هستند، اما ساختار سیاسی آمریکا نشانه‌هایی از «نظام کنترل و موازنه» را شکل داده است. الگوی رفتاری دونالد ترامپ با نشانگان کنترل و موازنه متفاوت بوده و به همین دلیل است که زمینه‌های رقابت سیاسی پردامنه‌ای را بین مجموعه‌های حزب جمهوریخواه و دموکرات اجتناب‌ناپذیر ‌کرده است. ترامپ به موازات بهره‌گیری از سازوکارهای مبتنی بر پوپولیسم بر ضرورت‌های ناسیونالیزم آمریکایی نیز تاکید دارد. 

1-2- مقابله با یکجانبه‌گرایی آمریکا در سیاست بین‌الملل

بخش قابل‌توجهی از کارگزاران و رهبران حزب دموکرات آمریکا بر ضرورت «رهبری ایالات‌متحده» در ساختار نظام بین‌الملل تاکید داشته‌اند. آنان رهبری را به عنوان بازیگری می‌دانند که زمینه مشارکت تمامی گروه‌ها و بازیگران را به وجود می‌آورد. براساس چنین انگاره‌ای سازوکارهایی از چندجانبه‌گرایی در دستور کار سیاست خارجی بیل کلینتون و باراک اوباما قرار داشته است. در حالی که ترامپ بر ضرورت یک‌جانبه‌گرایی تاکید دارد. یک‌جانبه‌گرایی آمریکا چالش‌های امنیتی جدیدی را برای ایالات‌متحده به وجود می‌آورد. 

اگرچه الگوی رفتاری آمریکا مبتنی بر سیاست قدرت است، اما ضرورت‌های سیاست قدرت را می‌توان در فشارهای اقتصادی، فرهنگی، نظامی و امنیتی آمریکا در برخورد با سایر کشورها مشاهده کرد. اروپایی‌ها به‌لحاظ فرهنگی و تاریخی بر مشارکت و چندجانبه‌گرایی تأکید دارند؛ در حالی که رویکرد آمریکا بر سیاست قدرت بوده و در دوران دونالد ترامپ زمینه برای کاهش عمل‌گرایی آمریکا در سیاست جهانی به‌وجود آمده است. 

باراک اوباما در قالب نشانه‌هایی از چندجانبه‌گرایی توانست زمینه‌های حل بحران هسته‌ای ایران و کنترل منازعات منطقه‌ای عراق و سوریه را فراهم آورد؛ در حالی که الگوی دونالد ترامپ زمینه شکل‌گیری نشانه‌هایی از شکاف راهبردی در روابط آمریکا و اروپا را اجتناب‌ناپذیر می‌کند. کشورهای اروپای قاره‌ای همانند فرانسه و آلمان اصلی‌ترین منتقدین رفتار سیاسی و الگوی کنش راهبردی دونالد ترامپ تلقی می‌شوند. مرکل سیاست تهاجمی دونالد ترامپ در برخورد با بحران کره‌شمالی را مورد انتقاد قرار داد.

یک‌جانبه‌گرایی دونالد ترامپ در برابر چندجانبه‌گرایی باراک اوباما، واکنشی به الگوهای هیجان‌سازی محسوب می‌شود که جنگ و رویارویی بازیگران در محیط منطقه‌ای را اجتناب‌ناپذیر می‌‌کند. کاهش عمل‌گرایی دونالد ترامپ را باید نمادی از سازوکارهای یکجانبه‌گرایی دانست که مورد پذیرش ایالات متحده قرار نخواهد داشت. گذار از یکجانبه‌گرایی به سوی چندجانبه‌گرایی را می‌توان یکی از شاخص‌های اصلی سیاست امنیتی ایالات‌متحده در دوران نئولیبرال‌های حزب دموکرات دانست. 

اگرچه دموکرات‌ها همانند جمهوریخواهان از سیاست‌های نظامی حمایت می‌کنند، اما واقعیت‌ آن است که آنان روندهای نظامی‌گری را براساس نشانه‌هایی از چندجانبه‌گرایی، مشارکت و همکاری بین بازیگران اصلی در حوزه سیاست داخلی و سیاست خارجی پیگیری می‌کنند. طبعا چنین فرآیندی می‌تواند زمینه‌های لازم برای شکل‌گیری چالش‌های جدید در سیاست خارجی و امنیتی آمریکا را به وجود آورد. در دوران انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، تمامی کشورهای اروپایی تمایل داشتند که هیلاری کلینتون در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا به پیروزی برسد. 

چنین فرآیندی تحت تأثیر فضای اجتماعی آمریکا قرار نگرفت. جامعه آمریکا احساس می‌کنند که بخشی از مالیات آنان برای حوزه‌های بین‌المللی تخصیص پیدا می‌کند. به همین دلیل است که دونالد ترامپ از توافقنامه آب‌وهوایی پاریس خارج شد و این امر به‌معنای آغازی برای اختلاف‌های جدید اروپا و آمریکا در دوران دونالد ترامپ محسوب می‌شود. تضادهای اروپا و آمریکا در دوران دونالد ترامپ به گونه‌ای افزایش پیدا کرده که ادبیاتی همانند تهدید و دشمن به کارگرفته می‌شود. 

ترامپ هیچ‌گونه تمایلی به انعطاف و مشارکت با شرکای غربی خود ندارد. واقعیت روابط بین‌الملل به این موضوع اشاره دارد که یکجانبه‌گرایی پیامدهای خاص خود را ایجاد می‌کند. بنابراین کمپین باراک اوباما علاوه بر آنکه مخاطبینی در حوزه سیاست داخلی دارد، به همان‌گونه دارای نشانه‌هایی در عرصه سیاست خارجی نیز خواهد بود. متحدان آمریکا در اروپا و آسیای شرقی تمایل دارند تا موقعیت اقتصادی آنان به عنوان یک شریک مورد پذیرش همگان قرار گیرد. 

سنت‌های روابط بین‌الملل در عصر پساجنگ سرد، ایجاب می‌کند که ایالات متحده از سازوکارهای همکاری‌جویانه بیشتری با کشورهای اروپایی و متحدین خود در اوراسیا و آسیای شرقی برخوردار شود. اروپا و آمریکا سنت‌های راهبردی کاملا متفاوتی را به آزمون گذاشته‌اند. بخش قابل توجهی از سنت اروپایی الهام‌گرفته از موازنه‌گرایی و چندجانبه‌گرایی سیستم اول و دوم بیسمارک بوده است؛ دورانی که اروپا توانست بخش قابل توجهی از مشکلات امنیتی خود را کنترل کرده و هماهنگی بین قدرت‌های اروپایی به‌عنوان بازیگران اصلی نظام جهانی در قالب کنگره وین را تحقق بخشد. نگرش آمریکا در بحران‌های منطقه‌ای و بین‌المللی مبتنی بر نشانه‌هایی از جنگ، خشونت و تهدید بوده است. 

 2- مقابله با قدرت‌سازی مخاطره‌آفرین و 

عظمت‌گرایی ترامپ 

باراک اوباما به این موضوع واقف است که جنگ‌های بین‌المللی حاصل الگوهای رفتار تهاجمی بوده است. تاریخ جنگ اول و دوم جهانی نشان می‌دهد که به موازات رشد اقتصادی و تحول در تکنولوژی نظامی، زمینه برای شکل‌گیری نشانه‌هایی از ناسیونالیسم آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی و روسی وجود داشته است. باراک اوباما بر این موضوع واقف است که عظمت‌گرایی ترامپ زمینه شکل‌گیری مخاطرات سیاسی و امنیتی جدیدی را برای ایالات متحده ایجاد خواهد کرد. 

اوباما همچنین بر این موضوع واقف است که ناسیونالیسم آمریکایی با ادبیات، شعارهای سیاسی و موفقیت‌های اقتصادی دونالد ترامپ همبستگی بیشتری پیدا کرده است. الگوی کنش سیاسی و راهبردی دونالد ترامپ با سنت‌های سیاسی ایالات متحده پیوند درهم تنیده‌ای دارد. چنین الگوی رفتاری مبتنی بر نشانه‌هایی از سیاست قدرت، ادبیات تهاجمی، نمایش قدرت و یکجانبه‌گرایی است. در حالی که فرآیندهای موجود را می‌توان براساس جلوه‌هایی از چندجانبه‌گرایی راهبردی مشاهده و تحلیل کرد. سیاست عمومی ایالات متحده در دوران باراک اوباما مبتنی بر مدیریت بحران‌های منطقه‌ای از طریق چندجانبه‌گرایی است. 

2-1- هراس اوباما از شکل‌گیری جنگ‌های غیرضروری

نئولیبرال‌های آمریکایی به این موضوع اشاره دارند که ایالات‌متحده باید از جنگ‌های غیرضروری اجتناب کند. آنان بر این اعتقادند که الگوی رفتاری ترامپ، زمینه شکل‌گیری جنگ‌های جدید و منازعات غیرضروری و قابل‌کنترل را فراهم می‌کند. مدیریت بحران‌های منطقه‌ای دونالد ترامپ در زمره موضوعاتی است که زمینه‌های یکجانبه‌گرایی و چندجانبه‌گرایی در فرآیند حل‌و‌فصل منازعات را به‌وجود آورده که مورد انتقاد باراک اوباما قرار گرفته است. کمپین انتخاباتی باراک اوباما به این موضوع اشاره دارد که کنش تهاجمی ترامپ مبتنی بر سیاست قدرت و ارعاب است. ادبیات به‌کار‌گرفته‌شده توسط دونالد ترامپ با واکنش رهبران اروپا و نهادهای بین‌المللی روبه‌رو شده است. هم‌اکنون سازمان‌های بین‌المللی، نهادهای منطقه‌ای و اتحادیه اروپا به‌عنوان اصلی‌ترین بازیگران مقابله‌کننده با الگوهای تهاجمی ترامپ در بحران شبه‌جزیره کره تلقی می‌شوند. در حالی که ترامپ و نهادهای دفاعی آمریکا آرایش عملیاتی جدیدی را سازماندهی کرده‌اند که نتیجه آن را باید در آزمایش موشکی و بمب هسته‌ای کره‌شمالی در آگوست و سپتامبر 2017 دانست. 

کمپین باراک اوباما به موازات کشورهای اروپایی ادامه‌ بحران را نتیجه‌ استنکاف دونالد ترامپ از سازوکارهای کنش همکاری‌جویانه برای مدیریت و موازنه بحران منطقه‌ای تلقی می‌کنند. چنین روندی در نگرش کشورهای اروپایی زمینه‌ساز گسترش بحران و جنگ احتمالی است. تیم سیاسی و سیاست خارجی دونالد ترامپ درصدد بهره‌گیری از برچسب‌های سیاسی علیه باراک اوباما و جان‌ کری هستند. آنان نسبت به الگوهای رفتاری باراک اوباما و جان ‌کری انتقاد ‌کرده و آن را به حوزه سیاست‌های رسمی کاخ سفید ارتقا‌ داده‌اند. 

2-2- بسیج گروه‌های اجتماعی در رقابت‌های انتخاباتی نوامبر 2018 

باراک اوباما با ایجاد کمپین ضدترامپ تلاش دارد تا گفتمان ناسیونالیستی و پوپولیستی شکل‌گرفته در جامعه آمریکا را محدود و خنثی ‌کند. چنین رویکردی طبعا آثار خود را در سیاست‌های اجتماعی، اقتصادی، نژادی و حوزه سیاست خارجی آمریکا به جا خواهد گذاشت. اوباما در صدد است تا نشان دهد که ترامپ از ادبیات و مفاهیمی استفاده می‌کند که رویارویی‌های سیاسی را اجتناب‌ناپذیر می‌‌کند. به همین دلیل است که ویژگی اصلی گفتمان باراک اوباما را باید کاهش اعتبار شخصیتی و سازمانی دونالد ترامپ در ساختار سیاسی آمریکا دانست. رقابت‌های انتخابات نوامبر 2018 برای باراک اوباما از این جهت اهمیت دارد که امکان‌پذیری قدرت‌یابی مجدد دونالد ترامپ در کاخ سفید را کاهش می‌دهد. به این ترتیب، روند جدیدی از سیاست‌های اجتماعی و بوروکراتیک در حال شکل‌گیری است که جهت و پیکان اصلی آن متوجه سیاست‌های پوپولیستی دونالد ترامپ خواهد بود. باراک اوباما به این موضوع اشاره دارد که پوپولیسم ترامپ زمینه شکل‌گیری منازعات اجتماعی و ستیزش‌های بین‌المللی را به وجود می‌آورد؛ روندی که آثار آن در حوزه سیاست خارجی و امنیتی ایالات متحده انتشار یافته و به گونه‌ای‌ اجتناب‌ناپذیر منجر به ستیزش‌های جدید خواهد شد. 

 نتیجه 

انتخابات نوامبر 2018، آرایش جدیدی از گروه‌های سیاسی و انتخاباتی را به وجود آورده است. امکان پیروزی حزب دموکرات در انتخابات مجلس سنا بسیار محدود است. حزب دموکرات باید در 15 کرسی از 16 کرسی انتخاباتی ایالتی به پیروزی برسد تا زمینه برای رهبری حزب دموکرات در مجلس سنا به وجود آید. در حالی که امکان پیروزی حزب دموکرات در انتخابات مجلس نمایندگان به میزان قابل‌توجهی وجود دارد. باراک اوباما در صدد است تا پیروزی مرحله‌ای در کنگره را به عنوان زمینه‌ای برای پیروزی بزرگ‌تر در نوامبر 2020 قرار دهد. 

جدال‌های دونالد ترامپ علیه کری و باراک اوباما به گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر با کنش متقابل روبه‌رو می‌شود. زمانی که دونالد ترامپ از سیاست کنش تهاجمی علیه باراک اوباما استفاده می‌کند، طبیعی است که چنین فرآیندی شاخص‌ها و پیامدهای خاص خود را در فضای سیاسی و امنیتی آمریکا به وجود می‌آورد. بسیاری از ادبیات انتقادی کری، پمپئو، ترامپ و باراک اوباما ریشه در قالب‌های گفتمانی و پادگفتمانی دارد که در درون حوزه‌های حزبی و اجتماعی ایالات متحده جریان پیدا کرده است. پیروزی حزب جمهوریخواه در مجلس نمایندگان را می‌توان به منزله پیروزی گفتمان ترامپ در ساختار سیاسی و اجتماعی آمریکا دانست. چنین وضعیتی در نگرش کمپین ضدترامپ به مفهوم ظهور ستیزش‌های اجتماعی و منازعات بین‌المللی تلقی خواهد شد.