تاکتیک به جای استراتژی/ نقشه نهایی ترامپ برای مواجهه با جمهوری اسلامی چیست؟
نشست اخیر مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک به مکان و محلی چالشبرانگیز برای دولت ایالات متحده آمریکا و کاخ سفید تبدیل شد.
ترامپ که به همراه نیکی هیلی، مایک پمپئو و جان بولتون جنگ روانی و تبلیغاتی گستردهای را در خصوص تقاضای دولت ایران برای گفتوگو با کاخ سفید آغاز کرده بود، در عمل نتوانست «احساس نیاز ایران به آمریکا» را به عنوان یک گزاره در ذهن مخاطبان خود تثبیت کند، تا جایی که حتی بسیاری از رسانههای آمریکایی نیز نسبت به ادعای وی در خصوص تقاضای ایران برای مذاکره با آمریکا به دیده تردید نگریستند.
دونالد ترامپ برنامهای برای مواجهه با ایران داشت، او میخواست همان مدل کرهشمالی را روی ایران پیاده کند، حالا اما نوع مواجهه جمهوری اسلامی موجب شده است که او از تاکتیک دیگری استفاده کند؛ او در آخرین لحظه نشان داد که از مذاکره با روحانی ناامید شده است. به یک معنا او فعلا تاکتیک را جایگزین استراتژی کرده است. موضوع مهم دیگری که لازم است مدنظر قرار گیرد، رویکرد حسن روحانی رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا در قبال دولت ترامپ است. به نظر میرسد دولت دوازدهم به این نتیجه رسیده است که مذاکره مستقیم با آمریکا را باید حداقل تا پایان دوران حضور ترامپ در کاخ سفید فراموش کرد. حسن روحانی در سخنان خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد صراحتا از بیاعتنایی دولت فعلی آمریکا نسبت به قواعد جاری در نظام بینالملل انتقاد کرد و رفتار ترامپ و همراهانش را به چالش کشید.
در این میان سوالات زیادی به ذهن متبادر میشود؛ از جمله اینکه مصدر و خاستگاه «عدم تمایل روحانی» نسبت به «مذاکره با دولت ترامپ»، استراتژیک است یا تاکتیکی؟ به عبارت بهتر، آیا این تمایل ریشه در تثبیت گزارهای به نام وجود دوگانه «دموکرات –جمهوریخواه» در ذهن رئیسجمهور دارد یا معلول نگاه بازدارنده رئیسجمهور نسبت به کلیت حاکمیت آمریکاست؟ در این خصوص نکاتی وجود دارد که لازم است نسبت به آنها توجه داشته باشیم: گرچه دوگانه «دموکرات-جمهوریخواه» بیشتر در حوزه «رفتارسنجی» سیاست داخلی و خارجی آمریکا و نه در حوزه «راهبردپردازی» نمود دارد اما دو حزب اصلی آمریکا، علاقه زیادی نسبت به خلق دوگانههای عمیق در ذهن مخاطبان داخلی و بینالمللی خود دارند. آنها گردش قدرت میان خود را معلول «خلق دوگانههای پررنگ و افراطی» در ذهن «مخاطبان عام و خاص» میدانند. خلق دوگانههایی مانند «جنگ/صلح»، «اقتدار/ انعطاف» و... از جمله مواردی است که کبوترها و بازهای آمریکایی با استناد به آنها بر فکر و رفتار شهروندان آمریکایی و غیرآمریکایی تسلط پیدا میکنند. این در حالی است که در عالم واقع، بارها شاهد حضور «دموکراتهای جنگطلب» یا «جمهوریخواهان انعطافپذیر» در قدرت بودهایم. با این حال «حفظ دوگانههای مجازی» اصلیترین دغدغه سران دو حزب اصلی آمریکا محسوب میشود. به نظر میرسد «عبور روحانی از مذاکره با ترامپ» را نباید به مثابه «عبور وی از آمریکا»، بلکه عبور وی از دولت فعلی این کشور مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
از سوی دیگر، مشاهده انزوای ایالات متحده آمریکا در مجمع عمومی سازمان ملل متحد و سوءسابقه اعضای دولت ترامپ و خصوصا مشاوران سیاسی وی، ریسک هرگونه مذاکرهای با این دولت را افزایش داده و در مقابل، شانس هرگونه موفقیتی را در این خصوص کاهش میدهد، اما موضوع «گذار از دولت ترامپ»، پدیده تازهای در دولت دوازدهم محسوب نمیشود.
در خردادماه امسال و کمتر از یکماه پس از خروج رسمی دونالد ترامپ از توافق هستهای با ایران، رئیسجمهور در سخنانی تاملبرانگیز، آدرس «انتخابات میاندورهای کنگره آمریکا» را به مخاطبان داخلی داده و تصریح کرد: «امروز تلاش ما بر این اصل استوار است که اگر توانستیم حقوقمان را با ماندن در برجام احصا کنیم، در این معاهده بمانیم.توجه داشته باشید که شرایطی که امروز در آمریکا وجود دارد نیز دائم نیست و معلوم نیست در انتخابات میاندورهای کنگره و دیگر انتخابات پیش رو در آن کشور، چه اتفاقی بیفتد. در هر حال باید مسائل را با تدبیر پیگیری و حل و فصل کنیم.»
آیا شیفت قدرت در آمریکا رخ میدهد؟
همان گونه که مشاهده میشود،رئیسجمهور کشورمان «شیفت قدرت در کاخ سفید» را فاکتوری مهم و تعیینکننده در شکلدهی دوباره مذاکرات ایران و ایالات متحده آمریکا بر سر برجام میداند. از این رو دولت تصمیم گرفته است توان و انرژی خود را صرف مذاکره با دولت ترامپ و به عبارت بهتر، پاسخدهی به کاخ سفید برای مذاکره با ایران نکند.
از سوی دیگر، هر اندازه به انتخابات میاندورهای کنگره در آبان ماه بعد نزدیکتر میشویم، فضای سیاسی آمریکا بیشتر ملتهب میشود. این روزها رسانههای وابسته به حزب دموکرات آمریکا مشغول خط و نشان کشیدن برای رئیسجمهور جنجالی این کشور هستند.حتی سناتورهای دموکرات تهدید کردهاند در صورت پیروزی در انتخابات میاندورهای کنگره و کسب اکثریت مطلق مجلس سنا و مجلس نمایندگان آمریکا، پرزیدنت ترامپ را استیضاح خواهند کرد.با این حال «استیضاح ترامپ» خواسته همه سناتورها و نمایندگان دموکرات نیست. در حال حاضر میان رهبران دموکرات و برخی سناتورهای وابسته به این حزب، بر سر این موضوع اختلاف وجود دارد. موضوع بعدی اینکه به واسطه پیچیدگی انتخابات مجلس سنا (اینکه تنها 34 کرسی به رای گذاشته میشود و از این تعداد کرسی نیز 26 کرسی در حال حاضر متعلق به دموکراتهاست)، دموکراتها کار سختی را جهت پیروزی در سنا پیش رو دارند. حتی اگر دموکراتها بتوانند همه کرسیهای رقابتی را به خود اختصاص دهند، قادر به کسب اکثریت لازم برای استیضاح ترامپ نخواهند بود. به عبارت بهتر، از سوی دیگر، دموکراتها (حتی در صورت کسب اکثریت مطلق کنگره)، قدرت ممانعت از استفاده رئیسجمهور از اختیارات ویژه خود، طبق قانون اساسی آمریکا را ندارند.
در هر حال، با تجمیع سخنرانی رئیسجمهور در نیویورک و سایر مواضع و سخنان وی میتوان عنوان کرد که از یک سو آقای روحانی از هرگونه مذاکرهای با دولت ترامپ ناامید شده و آن را نوعی اتلاف وقت تلقی میکند و از سوی دیگر، نیمنگاهی نسبت به تحولات داخلی ایالات متحده آمریکا (خصوصا بین سالهای 2018 تا 2020) دارد. در صورتی که ترامپ نتواند در انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 پیروز شود و یا قبل از آن، بنا به هر دلیلی (از جمله افشای برخی پروندههای امنیتی مربوط به انتخابات ریاستجمهوری سال 2016) از سمت خود برکنار شود، دموکراتها ابایی از چینش دوباره میز مذاکره با ایران ندارند.؛ موضوعی که به نظر میرسد آقای روحانی نیز از آن استقبال میکند...
دیدگاه تان را بنویسید