فراتر از جنایت / توجیه غرب در خصوص پرونده خاشقچی چیست؟
نوع و نحوه موضعگیری سران غربی در قبال پرونده ربایش و قتل جمال خاشقچی روزنامهنگار سعودی در نوع خود قابل تامل و تحلیل است. روسای جمهور ایالات متحده آمریکا و فرانسه از یک سو به صورت ظاهری ربایش و قتل جمال خاشقچی، روزنامهنگار منتقد سعودی توسط بنسلمان و عمال وی را محکوم کرده و از سوی دیگر، بر روابط محکم مالی خود با عربستان سعودی تاکید میکنند. به عبارت بهتر، کاخ سفید و کاخ الیزه نشان دادهاند که اراده لازم برای مواجهه با پرونده ربایش و قتل خاشقچی را ندارند. چنانچه پیشبینی میشد، برخی مقامات اروپایی مانند امانوئل ماکرون که در کنار ایالات متحده آمریکا از اصلیترین حامیان تسلیحاتی آلسعود محسوب میشوند، از هر گونه موضعگیری صریح، رسمی و جدی در خصوص قتل روزنامهنگار منتقد سعودی اجتناب کردهاند. گردش پترودلارهای آلسعود در حساب دولتهای غربی سبب شده است تا آنها اینبار نیز در مقابل جنایت آشکار سعودیها سکوت کرده و موضعی اتخاذ نکنند. نوع مواجهه مقامات غربی با پرونده «جمال خاشقچی» بار دیگر برخورد و مواجهه گزینشی و ابزاری مدعیان حقوق بشر با این مقوله را به چالش کشیده است. در این میان، مقامات دولتی و امنیتی در غرب از تمامی ظرفیتهای خود برای جلوگیری از «تعمیم موضوع به افکار عمومی» نیز استفاده میکنند. به عبارت بهتر، دولتهای ایالات متحده آمریکا و فرانسه ظرفیتهای خود را در حوزه دیپلماسی عمومی و دیپلماسی پنهان به کار گرفتهاند تا موضوع قتل احتمالی خاشقچی به دست عمال آلسعود به موضوعی داغ بین افکار عمومی کشورهایشان تبدیل نشود. با این حال سوال اصلی اینجاست که آیا این تلاش موثر خواهد بود؟
واقعیت امر این است که ترامپ و ماکرون در دستیابی به این هدف وقیحانه به شدت ناکام خواهند ماند. آنچه مسلم است اینکه ترامپ به عنوان بازیگری که قطعا در جریان موضوع ربایش و قتل احتمالی خاشقچی بوده است، هزینههای هنگفتی را صرف تنظیم بازی «میدانی»، «سیاسی» و «رسانهای» خود در نظام بینالملل کرده است اما قدرت رسانههای مستقل و افشاگریهایی که از سوی روزنامهنگاران مستقل در خصوص چنین پروندههایی صورت میگیرد، مانع از تحقق این «ترکیب وقیحانه» میشود. این هارمونی وقیحانه سالهاست در سیاست خارجی و سیاست رسانهای کشورهای غربی جاری است. این قاعده امروز نیز در نظام بینالملل و به خصوص در قبال کشورهایی مانند انگلیس، فرانسه و ایالات متحده آمریکا صدق میکند. بدیهی است که در این معادله، افرادی مانند روسایجمهور ایالات متحده آمریکا و فرانسه هدف مشترکی را دنبال میکنند و آن، جلوگیری از تخریب روابط تجاری با ریاض است. آنها این هدف را نسبت به هر گونه هدف دیگری در ارجحیت قرار دادهاند. در حال حاضر، افرادی مانند ماکرون و ترامپ باید بابت همراهی خود با عربستان سعودی در اقداماتی مانند کشتار مردم بیگناه یمن و خصوصا کودکان یمنی پاسخگو باشند. در حال حاضر، افکار عمومی در سرتاسر دنیا نسبت به آنچه در پرونده خاشقچی میگذرد، حساس هستند. این حساسیت عمومی، بدون تردید از سوی شرکای غربی ریاض و حامیان جنایات آلسعود در منطقه غرب آسیای خوشایند نیست، با این حال این واقعیتی است که باید افرادی مانند ترامپ و ماکرون با آن روبهرو شوند. در این میان، دادن آدرس و نشانه پترودلارهای سعودی از سوی کاخ سفید و کاخ الیزه بار دیگر ماهیت واقعی این دو را در نظام بینالملل به تصویر کشیده است. ایالات متحده آمریکا، انگلیس و فرانسه به عنوان سه عضو غربی دائمی شورای امنیت که به دلیل ساختار ناعادلانه حاکم بر جهان امروز دارای حق وتو هستند، «منافع تجاری» خود را به هر فاکتور و مولفه دیگری از جمله جان انسانهای بیگناه ترجیح میدهند. با این حال، این بار افکار عمومی دنیا هستند که در خصوص پرونده خاشقچی به پا خاستهاند. بدون شک، در این معادله ترامپ و ماکرون بازندگانی بیش نخواهند بود و حتی صرف میلیاردها دلار نفتی از سوی سعودیها نیز نمیتواند مانع از شکلگیری این پروسه شود.
ربایش و قتل احتمالی جمال خاشقچی در کنسولگری عربستان در استانبول، درست زمانی رخ داده که مقامات آلسعود به سبب شکست نظامی در یمن و سوریه و شکست سیاسی در عراق، بحرین و لبنان در بدترین وضعیت ممکن قرار دارند. فراتر از آن، اخباری که از دربار سعودی منتشر میشود، بیانگر اختلافات عدیده و بنیادینی است که میان بازماندگان عبدالعزیز در جریان است؛ اختلافاتی که منجر به درگیریهای داخلی در دربار و حتی تلاش برای ترور شاهزادگان از سوی یکدیگر شده است. نمونه این موضوع را در جریان زخمیشدن محمد بن سلمان در حادثه تیراندازی الخزامی مشاهده کردیم. حادثهای که مقامات سعودی سعی کردند از نشت آن به فضای منطقه جلوگیری کنند اما در نهایت نتوانستند به این هدف دست یابند.
همزمان با آنارشی حاکم در دربار سعودیها، شاهد شکلگیری منازعاتی جدی در کشورهای غربی بر سر حمایت از رژیم منحوس و منفور سعودی هستیم. در کشور آلمان، بار دیگر شاهد طرح موضوعاتی از قبیل اعمال طرح ممنوعیت حمایت تسلیحاتی از رژیم آلسعود به اتهام جنایت در جنگ یمن هستیم. اگرچه صدراعظم آلمان و اعضای حزب دموکرات مسیحی آلمان و حتی سران حزب سوسیال دموکرات (که در دولت ائتلافی مشارکت دارند) سعی دارند در این خصوص سکوت کرده و به بدهو بستان خود با رژیم کودککش سعودی ادامه دهند اما اعتراض افکار عمومی، رسانهها و حتی برخی احزاب مخالف سبب شده تا آنگلا مرکل و همراهانش در این خصوص تحت فشار قرار گیرند. مشابه چنین وضعیتی نیز در فرانسه و انگلیس وجود دارد؛ دو کشور دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد که دستان آنها به خون کودکان یمنی آغشته است.
در نهایت اینکه سکوت وقیحانه سران کشورهای غربی در مقابل حادثه ربایش و قتل احتمالی جمال خاشقچی بار دیگر پرده از چهره واقعی مدعیان حقوق بشر برداشت و عیار واقعی آنها را در مقابل افکار عمومی دنیا نمایان ساخت. بیدلیل نیست که دیگر حنای افرادی مانند ترامپ، مرکل، ماکرون و ترزا مینزد ملتهای دنیا رنگی ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید