نفت یا آزادی بیان؟ درباره اینکه ترکیه چه سیاستی را در مقابل سعودی اتخاذ کرده است
حدودا یک سال پیش بود که استعفا و میهمانی اجباری سعد حریری، نخستوزیر لبنان، در عربستان سعودی موجب جنجال رسانهای، سیاسی و دیپلماتیک بزرگی در دنیا شد. حالا ریاض مجددا همانجاست و گویی در وضعیتی کمی بدتر برای آنچه سعودیها با فردی انجام دادهاند که به لحاظ موقعیت با حریری قابل مقایسه نیست و ظاهرا هیچ سمت رسمی هم نداشته است
مثلث/ جواد قربانیآتانی: جمال خاشقچی، روزنامهنگاری شناخته شده بود (دشوار بتوان از فعل «است» استفاده کرد) و علاوه بر ستوننویسی ثابت در واشنگتنپست، مدام از این شبکه به شبکه دیگر میرفت تا درباره عربستان و ولیعهد نپختهاش مورد مصاحبه قرار گیرد. آنطور هم که از اغلب تحلیلها برمیآید، خاشقچی آنقدر اینطرف و آنطرف پرید و روی نپختگی ولیعهد حساب نکرد که عاقبت خود را در چنگال او دید و دیگر چیزی ندید. اما بعید است خاشقچی صرفا به علت روزنامهچی بودن به قتل رسیده باشد. او سالها با حلقههای داخلی قدرت و اشخاص متنفذ در تماس بوده و گهگاه ماموریتهایی آشکار و پنهانی هم برعهده گرفته بود که گفته میشود از جمله آنها ایجاد خطوط ارتباطی با بنلادن بوده است. همین روابط هم بوده که او را به میهمانی مطبوع برای مطبوعات و رسانهها تبدیل کرده بود که نه صرفا به عنوان تحلیلگر که به عنوان مطلع در مورد سعودیها سخن بگوید. اهمیت این اطلاع نیز در آن است که همانطور که به سادگی از نام مسئولان سعودی میتوان دریافت، اکثریت قریب به اتفاق مسئولان ردهبالای سیاسی از فرزندان، نوادگان یا خویشان درجه یک عبدالعزیز بن عبدالرحمان موسس پادشاهی سعودی هستند. به سختی کسی توان نفوذ به داخل این حلقه را دارد. کسی که نفوذ کرد معمولا به میل خود خارج نمیشود، کسی که اخراج شود به سختی میتواند از مملکت خارج شود و اگر خارج شود مهر سکوت از دهان بردارد، سرنوشتی مشابه چندین شاهزاده سعودی پیدا میکند که تاکنون از کشورهای مختلف ربوده شده و از سرنوشت عمده آنها خبری در دست نیست. اما چرا این همه در سکوت برگزار شد و صدایی از کسی برنیامد تا آنجا که جسارت دزدیدن نخستوزیر کشوری را به خود دادند ولی قتل این یکی که حداقل ظاهرا روزنامهنگاری ساده بود تا این حد جنجال به پا کرد و تا مرز بحران دیپلماتیک پیش رفت؟ چون این بار سعودیها به معنای واقعی کلمه به دنیا نشان دادند که علیرغم اتحاد و روابط گستردهای که با کشورهای غربی دارند، هیچ سنخیتی با ارزشها و شعارهای آنها ندارند. کشورهای غربی اینبار در برابر این سوال در اذهان عمومی قرار گرفتند که کدام مهمتر است: نفت یا آزادی بیان؟ و دیدیم که جنجال تنها از کشورهایی برخاست که خواستند بگویند آزادی بیان و حق شهروندی مهمتر است. بنابراین بسیاری از خبرگزاریها، شرکتها و برخی از مسئولان اروپایی و آمریکایی در اقدام تنبیهی، نخست علیه سعودیها اعلام کردند که در اجلاس اقتصادی که قرار است به زودی در عربستان برگزار شود و به داووس کویر معروف شده، شرکت نخواهند کرد. رئیسجمهور آمریکا که در مواجهه با موج شدید اولیه اعتراضها و محکومیتها کمی جا خورده بود، از دهانش پرید که سعودی باید منتظر تنبیه سختی از جانب آمریکا باشد، اما بعد که سعودیها صحبت از واکنش سختتر کردند (مثلا کاهش تولید نفت که باعث افزایش قیمت خواهد شد) بلافاصله واشنگتن از لفظ هم عقب کشید و گفت که با پادشاه سعودی صحبت کرده و او قاطعانه اطمینان داده که هیچ اطلاعی از سرنوشت خاشقچی ندارد. البته ترامپ کمی برای سعودیها کار هم چاق کرد و این طور ادامه داد که احتمالا این کار عدهای خودسر بوده است! همان موقعها بود که خبر رسید ترکیه هم اجازه ورود به کنسولگری سعودی در استانبول را یافته است. اگر سناریوی قتل و تکه تکهشدن خاشقچی درست باشد تا کنون چندین بار محل قتل را با اسید شستهاند تا مولکولی هم از نامبرده برجای نمانده باشد، با این حال میگویند که کارشناسان میتوانند آثاری بیابند. در هر صورت نتیجه تحقیقات احتمالا طولانی خواهد بود و تا اینجای کار واکنش اردوغان در برابر رقیب منطقهایاش، محافظهکارانه، محتاطانه و البته مزورانه بوده است. ترکها از یک سو میگویند که موضوع را دقیق و موشکافانه چه از طرق دیپلماتیک و چه پلیسی و کارآگاهی پی میگیرند تا حقیقت روشن شود، بنابراین به طور رسمی از ایجاد بحران سیاسی و دیپلماتیک عمیق با ریاض احتراز میکنند. اما مداوما از منابع نامعلوم ترک اطلاعاتی به بیرون درز میکند که آتش به جان ریاض و روابطش با غرب میزند. تا الان این اطلاعات صرفا خوراک رسانهها بوده و به طور رسمی قابل استناد نیست. اما آنقدر دهشتناک بوده و از جانب رسانههای مختلف پررنگ و پرتکرار شده که قدرتهای اروپایی را ترغیب به نشان دادن شدیدترین واکنشها در قیاس با سایرین کرده است. البته آن هم فعلا از دعوایی دیپلماتیک، محکومیت و تحریم کردن نشست اقتصادی عربستان فراتر نرفته است. از مجموع این کنش و واکنشها آنچه را که در وهله نخست میتوان دریافت این است که هر دو طرف به لبه خط قرمز رسیدهاند: از زمانی که محمد بن سلمان به ولایتعهدی عربستان سعودی رسیده است، بیمحابا رویه محافظهکارانه جاافتاده در سیاست خاندان سعودی را به کناری نهاد و روی به سیاست فعال و تهاجمی آورد. او عربستان را تحت حمایت آمریکا و اروپا به جنگ با حوثیها در یمن کشاند که تاکنون تبعات سختی برای حامیان غربی این جنگ داشته و آنها مداوما باید پاسخگوی نقض حقوق بشر و جنایات جنگی سعودیها در یمن باشند. سپس یکباره قطر، دیگر متحد منطقهای غربیها را تحریم همهجانبه کردند که باز موجب دردسر اروپا و آمریکا شد و آنها را وادار کرد که چندین بار بین دوحه و ریاض پرواز کنند، بلکه بتوانند از عمق بحران بکاهند. اقدامات ریز و درشت دیگر که گل سرسبدشان آنچه بود که با نخستوزیر کشور مستقل دیگر یعنی لبنان کردند. در آن مساله هم امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه، بار و بنهاش را بست و راهی ریاض شد تا همچون معلمی مستاصل دست نوازش را روی سر شاگرد شر و شیطانش بکشد که از قضا پدر خیلی پولداری هم دارد. اما حالا برای همه مشخص شده است که مماشات با این ولیعهد نپخته تنها او را جریتر کرده، تا آنجا که او این توان را در خود میبیند که به راحتی هر آنچه میخواهد بکند و به جای پاسخگویی، جهان را تهدید نفتی کند. اکنون چگونگی مواجهه با این دردسر به مسالهای غامض برای تمام متحدین عربستان بدل شده است. تا اینجای کار خوانش نیت دولتهای غربی دشوار نیست. حتی اگر تحقیقات ترکها به این ختم شود که خاشقچی در داخل کنسولگری کشته شده، تکهتکه شده و در جایی معدوم شده و بقایایش نیز پیدا شده است (که چنین نخواهد شد و احتمالا ترکها اعلام میکنند چیز مشکوکی نیافتهاند یا اگر یافتهاند قابل واکاوی بیشتر نیست) واکنشها به آن از حد لفاظی کوتاهمدت پیشتر نخواهد رفت. برخی بر این تاکید میکنند که بیشترین هزینه برای سعودی خدشهدیدن پرستیژ جهانیاش خواهد بود اما واقعا برای کشوری که هنوز در قرن بیست و یکم در آن سر و دست و پا قطع میشود و زنانش شهروند درجه دو نیز محسوب نمیشوند و بسیاری موارد بارز دیگر، آیا این مساله اهمیتی دارد؟ میتوان به صراحت گفت که فعلا و تا اطلاع ثانوی در انتخاب میان «نفت یا آزادی بیان» همه آن
چگالترِ سیاهترِ بدبوتر را برمیگزینند.
دیدگاه تان را بنویسید