سونامی ضدسعودی/ مروری بر سناریوهای مختلف قتل خاشقچی
با ورود خبرنگار 59 ساله ترکتبار اهل عربستان به سفارت آن کشور در ترکیه و ادعاهای مربوط به قتل مرموز وی، موجی از خشم و ترس توام با بیاعتمادی نسبت به دولت عربستان در جهان ایجاد شده است؛
مثلث/ سیدهمسعوده میرمسعودی: حکومتی که این روزها داعیهدار ایجاد اصلاحات دموکراتیک در کشور، تغییر رفتار به سوی دموکراسی و حمایت از حقوق بشر بود، یکباره در معرض اتهامی اینچنین سنگین قرار گرفت. جمال خاشقچی که از نسل شاهزادههای ترکتبار اهل عربستان بود، داستان زندگی پیچیدهای دارد و حال بعد از مرگش نیز داستان پیچیدهتری برای رسانهها به جای گذاشته است.
این منتقد دولت عربستان که در زمان حادثه، سِمَت ستوننویس واشنگتنپست را برعهده داشت، برای تهیه مدارک ازدواج خود به سفارت عربستان در استانبول مراجعه میکند؛ این چندمین باری بود که او در چند ماه اخیر به سفارت کشور متبوعه خود در ترکیه مراجعه میکرد. وی دفعه آخر زنگ خطر را حس کرده و به نامزدش گفته بود که اگر ماندن در سفارت به طول کشید، یاسین آتکای، مشاور اردوغان را خبردار سازد. خبر ناپدیدشدن این فرد و اخبار ضد و نقیض، رسانهها را وارد یک تراژدی وحشتناک دیگر در خاورمیانه کرد.
حال با این مقدمه وارد واکاوی لایه به لایه این مساله میشویم. البته سوالات مختلفی در این مورد مطرح میشود تا با کنار هم قرار دادن این پازلها به یک نتیجه احتمالی در این موضوع برسیم؛ اول اینکه چرا خاشقچی برای ورود به سفارت عربستان، احساس عدم امنیت کرده و چرا با این احساس عدم امنیت دوباره به سفارت مراجعه کرده است؟ همچنین چرا به همسر ترکتبارش توصیه کرده در صورت تاخیر در برگشت، به عالیترین مقام ترکیه اطلاع دهد و چرا پلیس را مطلع نکند؟
دومین موضوع در این قتل، نقش دولت عربستان است؛ آیا این فرد تا این حد برای آنها ارزش داشته که اینچنین پرستیژ عربستان را مخدوش و دولت را نزد جهان و رسانهها پاسخگو کنند؛ در حدی که نتوانند از خود دفاع کنند؟ سومین موضوع نیز برمیگردد به پیشنهاد رشوه بنسلمان به دولت اردوغان برای سرپوش نهادن بر این موضوع که چند روز بعد از این حادثه معمایی، موضوع را پیچیدهتر کرد.
آیا عقلانی است که بنسلمان چنین فرصت بزرگی را در اختیار اردوغان، رقیب منطقهای خود قرار دهد تا مورد هجمه دولت ترکیه قرار گیرد؟ یکی از سوالات مطرحشده نیز موضعگیری آمریکا در برابر این موضوع است که اول استراتژی کاملا نرم و در ادامه تهدیدات شدید برای عربستان در نظر گرفته است.
همچنین چرا روسیه در چند روز اخیر با پناهندگی همسر اول و فرزند خاشقچی در سفارت این کشور موافقت کرده و چرا این خانواده، روسیه را برای این پناهندگی انتخاب کردهاند و آمریکا را انتخاب نکردند؟
در نهایت چرا ایران با وجود کدورتی که با این کشور دارد، عکسالعمل جدی در این مورد انجام نداده است؟
برای ورود به این موضوع و ریشهیابی اصل موضوع نیاز به یک بیوگرافی کوتاه و سریع از این خبرنگار کشتهشده داریم.
اصلیت جمال خاشقچی از تبار شاهزادههای عثمانی است که ساکن عربستان شدهاند. این شخص، مشاور ترکی بن فیصل، رئیس سازمان اطلاعات عربستان بود که بعدها بن فیصل، سفیر عربستان در آمریکا شد. کار جنجالی جمال خاشقچی، مصاحبه با بنلادن بود که در نوع خودش کار دشواری بود. همچنین وی سردبیر روزنامه الوطن بود که هرچند زمان کوتاهی این سمت را برعهده داشت ولی در همان زمان کوتاه توانست با این سوال «که چرا روحانیون و متخصصین مذهبی در عربستان ثروتمند شدهاند» حکومت عربستان را به چالش بکشد که در انتها باعث اخراج این خبرنگار از روزنامهنگاری شد. بعد از این موضوع ولید بن طلال، میلیاردر عربستانی برای خاشقچی یک فرستنده تلویزیونی در بحرین ایجاد کرد که این کار نیز سرانجامی نداشت. لذا در چند سال اخیر خاشقچی فقط توانست به عنوان ستوننویس روزنامه واشنگتنپست در این عرصه حضور داشته باشد و در مقالاتش نیز به نوع و روش حکومت بنسلمان اعتراضهای جدی داشت و مقالههای انتقادی زیادی در این مورد نوشته بود.
با این مقدمه وارد جواب سوالات مطرح شده میشویم و با روش لایه به لایه به چندین حدس و فرضیه در موضوع خبرنگار مفقود شده میرسیم. در جواب اینکه چرا خاشقچی برای یک مدرک ساده چندین بار به سفارت عربستان مراجعه کرده میتواند فرض اصلی این باشد که با توجه به سابقه سیاسی جمال خاشقچی این مراجعه میتواند برای مورد دیگری باشد که در گمانهزنی اول، میتواند با سیاستهای اجرایی اردوغان با بنسلمان در ارتباط باشد و این احساس خطر خاشقچی و تاکید به نامزدش در صورت خطر و اطلاع دادن به مشاوره اردوغان «یاسین آتکای» نیز دلیل این موضوع است. گمانهزنی در مورد این درخواست خاشقچی فراتر از مسائل شخصی وی است. درواقع این گمانه که ملاقاتهای پیدرپی خاشقچی از سفارت عربستان در ترکیه به قصد، محقق نشده و دفعه آخر با یک تیم اعزامی از عربستان تنظیم شده و آخر ماجرا به مفقودشدن خاشقچی و تراژدی اخیر منتهی شد، به چهار علت میتواند درست باشد.
اول چندین بار مراجعه خاشقچی به سفارت، دوم احساس خطر خاشقچی و تاکید به نامزدش برای اطلاعرسانی، سوم تاکید بر اطلاع دادن به مشاور اردوغان
و چهارم نیز اعزام تیمی از عربستان برای ملاقات با خاشقچی. گمانهزنی درباره موضوع مورد بحث خاشقچی با آن تیم میتواند ارتباط با اردوغان باشد.
در دومین واکاوی این موضوع، پناهندگی همسر اول و فرزند خاشقچی بعد از مفقودشدن خاشقچی به سفارت روسیه در عربستان و تاکید ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه برای انتقال آنها به روسیه با اسکورت نظامی از عربستان و بلافاصله دادن پناهندگی سیاسی به آنها قابل بررسی است.
این در حالی است که این روزها در اخبار و تحلیلهای موضوع خاشقچی اظهارنظر تصمیمگیران روسی اصلا وجود ندارد.
گمانهزنی در این مورد میتواند یک نقشه روسی برای درگیر کردن متحد آمریکا و آشوب جدید در خاورمیانه با هدف بهرهبرداری مخفی نیات خود در خاورمیانه باشد. میدانیم که عربستان در چند سال اخیر سعی دارد تمام معادلات خاورمیانه را با اهداف آمریکا هماهنگ سازد و موضوع مرگ جمال خاشقچی که در نقش خبرنگار و ستوننویس واشنگتنپست بود، میتواند تاثیر بسزایی در پیشبرد نقشه روسی در خاورمیانه و نگاه سیاه به عربستان به عنوان متحد آمریکا داشته باشد. مهمتر از این، تغییر بحث از ایران به عنوان متحد روسیه به عربستان به عنوان متحد آمریکا باشد.
طی هفته گذشته اخباری مبتنی بر قتل احمد خاشقچی، برادر جمال خاشقچی و همسرش در عربستان توسط نقابداران ناشناس منتشر شد. چرا این خانواده برای حکومت بنسلمان اینقدر مهم است که این چنین شتابان عمل میکند و وجهه خود را در جهان سیاه نمایش میدهد؟
این گمانهزنی را اینگونه میتوان مطرح کرد که خاشقچی به عنوان یک صندوق اطلاعات بوده و احتمالا این اطلاعات برای بنسلمان کلیدی است که اینچنین خود را برای این مساله به خطر میاندازد و سعی دارد این اطلاعات را به هر قیمتی حفظ کرده و از هیچ کاری برای حفظ این موضوع ابا ندارد.
در بحث بعدی عکسالعمل آمریکا مدنظر است که در شروع استراتژی نرم و در ادامه به نگاه تند و تهدیدهایی علیه عربستان تبدیل شد.
باز به دو دلیل میتوان به این مساله نگاه کرد؛ اول اینکه ترامپ به خاورمیانه و عربستان نگاه اقتصادی دارد و به رفتارهای عربستان در منطقه توجه چندانی ندارد. جنایاتی که در یمن توسط عربستان صورت میگیرد و آمریکا به آن بیتوجه است، شاهد زنده این موضوع است که عملکرد عربستان در منطقه برای آمریکا در اولویت دوم قرار دارد. دلیل دوم این است که این روزها آمریکا بیش از حد در نقشههای پوتین و کلا نقشههای روسیه درگیر میشود و شاید در نقشه جمال خاشقچی نیز هنوز سردرگم است. مایک پمپئو و سفر اخیرش میتواند در راستای این مساله باشد. آمریکا برای حل مسائل در خاورمیانه سیاست دوگانه پیش میگیرد، یعنی با ابزار حقوق بشری وارد میشود ولی در نهان منافع اقتصادی و حفظ پرستیژ آمریکا را مدنظر دارد و از درگیرشدن در مسائل داخلی کشورها اجتناب و به توصیه اکتفا میکند. این روزها میبینیم که جز موضوع ایران، واشنگتن حضور کمرنگی در منطقه دارد.
در مورد خاشقچی هم آمریکا ابتدا سعی کرد از پرداختن به موضوع کنارهگیری کند، ولی با درک عمق موضوع تازه سعی دارد وارد حل مساله شود که بهنظر نویسنده «زمان» که مهمترین مساله در حل بحرانها است، را از دست داده است. سوال بعدی اینکه، چرا ایران عکسالعمل جدی نشان نداده است، در صورتیکه در اعدام شیخ نمر، عکسالعمل بسیار تندی را از سوی تهران شاهد بودیم. در این مورد میتوان گفت این عدمدخالت بهنوعی سیاستمدارانه و هوشمندانه است. از دو نظر میتوان به این مساله پرداخت؛ اول اینکه عربستان به عنوان رقیب منطقهای ایران محسوب میشود و هر گفتار و رفتاری از سوی ایران در این خصوص میتواند سوء تعبیر و به ضرر ایران تمام شود، همچنین بهانهای برای حکومت بدبین عربستان نسبت به ایران شود. دومین موضوع این است که ایران در حال حاضر درگیر موضوع تحریمهای آمریکا است که از 13 آبان بهطور اصلی نفت ایران را به عنوان درآمد حیاتی کشور مورد هدف قرار میدهد. لذا حرکت هوشمندانه ایران در این عدم دخالت در مساله خاشقچی بسیار مهم است و اینکه این موضوع در حاشیه قرار گیرد به نفع ایران است.
سومین واکاوی در موضوع جمال خاشقچی، به رقابت داخلی شاهزادگان عربستانی با بنسلمان مربوط میشود. ولید بن طلال، میلیاردر عربستانی که در شروع حکومت بنسلمان با وی تنشهای بسیاری داشت، در سال 2007 برای خاشقچی فرستنده تلویزیونی در بحرین ایجاد کرده بود که هرچند هیچوقت این کار شروع نشد اما به گمانهزنیهای دیگری، در کشف این قتل کمک میکند. مبنی بر اینکه شاید تمام این موضوع، با هدف سیاه کردن کارنامه حقوق بشری بنسلمان و مخدوش کردن محبوبیت وی در جامعه داخلی عربستان باشد تا باریکه راهی برای تغییر این ولیعهد جنجالبرانگیز این روزهای عربستان ایجاد شود.
جمعبندی
گمانهزنیهای انجام شده در این تحلیل را میتوان به این صورت به عنوان نتیجهگیری تقسیمبندی کرد.
نتیجه اول که میتواند سادهترین نتیجه هم باشد این است که درگیری جمال خاشقچی یک درگیری ساده و لفظی بوده که به مرگ این خبرنگار انجامیده و برای سرپوش گذاشتن و مخفی کردن این موضوع، به این اقدام ناشیانه که باعث خروج فجیع این جسد از سفارت شده، منتهی شده و این اقدام ناشیانه کل موضوع را وارد یک بازی پلیسی کرده است.
دومین گمانهزنی این است که خاشقچی اطلاعات کلیدی در مورد حکومت فعلی عربستان داشته و اردوغان نیز با آگاهی از آن سعی در گرفتن امتیاز از عربستان داشته است. لذا با اعزام تیمی از عربستان به ترکیه برای مذاکره با خاشقچی این موضوع قوت میگیرد که نتیجه کار یا مذاکره برای دریافت اطلاعات از خاشقچی و بعد خاتمه دادن به منبع اطلاعاتی با مرگ خاشقچی بوده یا اردوغان سعی دارد با داشتن این اطلاعات با مرگ خاشقچی نتیجه بازی را بعد از این مدیریت و مهندسی کند که گذشت زمان این موضوع را آشکار میکند. گمانهزنی بعدی نقشه روسی پوتین است که با درگیر کردن آمریکا در موضوع متحد کلیدی خود یعنی عربستان سعی دارد چشم جهانیان را از موضوع ایران به طرف عربستان برگرداند و باید گفت اگر این گمانهزنی درست باشد مسکو در این موضوع کاملا موفق بوده است. با نزدیکشدن به زمان اجراییشدن تحریمهای 13 آبان ایران توسط آمریکا، قدرت عربستان به عنوان رقیب ایران در خاورمیانه بیشتر میشود و عربستان سعی دارد با برجسته کردن موضوع تحریمهای ایران، بنبست فکری برای ایران ایجاد کند و از این موضوع سیاسی به نفع خود در منطقه بهرهبرداری کند.
به دنبال بحران خاشقچی بهنوعی اعتماد کشورهای منطقه حداقل درخصوص عربستان مخدوش شد که این امر میتواند یک موفقیت برای روسیه و یک فرصت برای ایران در کسب اعتماد اروپا و کشورهای منطقه باشد. چون در موضوع یمن نیز ایران با تکیه به خشونت عربستان در این کشور سعی داشت صدای این مردم را به جهانیان برساند که اکنون بحران خاشقچی بهنوعی ایران را در وجهه موجهتری قرار داده است.
در آخرین گمانهزنی میتوان گفت، نتیجه بحران خاشقچی با هر گمانهزنی به ضرر عربستان چه در کوتاهمدت و چه در طولانیمدت خواهد بود؛ ترامپ و تیم فکری او سعی دارند هم کنار این متحد قرار بگیرند و هم وجهه حقوق بشری خود را مخصوصا در قبال قتل فجیع این خبرنگار حفظ کنند که کاری بسیار دشوار است. آمریکا در خاورمیانه پرستیژ خود را تا حدودی از دست داده که این موضوع یکی از اهداف روسیه نیز بوده است. ترکیه به عنوان کشوری فرصتطلب سعی دارد از این موضوع بیشترین بهره را ببرد و برای ایران نیز این یک فرصت برای ایدهها و آمال خود در خاورمیانه است. در بعد جهانی نیز سونامی این بحران میتواند یک تجدیدنظر جهانی را در نگاه به حقوق بشر و رفتار دولتها در قبال روزنامهنگاران بههمراه داشته باشد. این رفتار مسلما در نقش خبرنگاری در بازگوکردن عقاید مردم و وادار کردن حکومتها به پاسخگو کردن دولتها در قبال خواستهای مردم تاثیر
خواهد گذاشت.
دیدگاه تان را بنویسید