معمای سوئیفت اروپایی / تکلیف برجام اروپایی هنوز مشخص نیست
طی روزهای اخیر، مقامات اروپایی به صورت مکرر از ایجاد ساختار شبهسوئیفت برای حفظ توافق هستهای با ایران خبر میدهند. بسیاری از رسانههای غربی نیز اعلام کردهاند که حفظ توافق هستهای با ایران از سوی تروئیکای اروپایی، بیش از آنکه اقدامی در راستای حفظ برجام باشد، اقدامی حیثیتی از سوی اروپا در راستای مقابله با یکجانبهگرایی ایالات متحده در نظام بینالملل قلمداد میشود. این در حالی است که یکجانبه گرایی دولت ترامپ در نظام بینالملل و اقداماتی از جمله خروج وی از توافق هستهای میان ایران و اعضای 1+5 و خروج از پیمان آبوهوایی پاریس، منجر به رنجش متحدان اروپایی ایالات متحده آمریکا از کاخ سفید شده است.
در هر حال، مقامات اروپایی اعلام کردهاند که قصد دارند توافق هستهای با ایران را در قالب توافق قبلی حفظ کنند. فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا اعلام کرده است که طرح این اتحادیه برای تسهیل تبادلات مالی با ایران پیش از نوامبر (آغاز دور جدید تحریمهای نفتی آمریکا علیه کشورمان) اجرایی میشود. موگرینی در اینخصوص عنوان کرده است: «با اروپاییها و البته با روسها، چینیها و دیگران در جهان، سازوکاری را کانالهایی به منظور حفظ تجارت با ایران ایجاد کردهایم؛ سازوکاری که میتواند ادامه این تجارت را صرفنظر از تحریمهای ثانویه اعمالی از سوی آمریکا تضمین کند. ما مشغول بررسی جزئیات این سازوکار هستیم....»
درباره اظهارات فدریکا موگرینی و دیگر مقامات اروپایی درخصوص حفظ برجام (از طریق ایجاد ساختار مالی مستقل اروپایی) نکاتی وجود دارد که نمیتوان بهسادگی از کنار آنها گذشت. نخستین نکته، مربوط به عدم اتفاقنظری است که میان مقامات اروپایی بر سر حفظ برجام با ایران (نحوه پرداخت هزینه حفظ برجام از سوی اروپا) وجود دارد. این موضوع را ما در جریان منازعات صدراعظم و وزیر امور خارجه آلمان مشاهده کردیم.
صورتمساله به اینگونه بود که چندی پیش هایکو ماس، وزیر امور خارجه آلمان برای نخستینبار از ایجاد یک ساختار «شبهسوئیفت» یا همان «سوئیفت اروپایی» برای تسهیل مراودات تجاری با ایران خبر داد. با این حال، آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان بلافاصله مخالفت صریح خود را با این موضوع اعلام و بر مناسبات امنیتی خاص اروپای واحد و ایالات متحده آمریکا تاکید کرد. اگرچه صدراعظم آلمان پس از آن دیگر موضعی در قبال ایجاد ساختار مالی مستقل اروپایی اتخاذ نکرده است، اما این سکوت میتواند به معنای «ابتربودن ساختار مالی مدنظر» یا «کارکرد حداقلی آن» باشد. به عبارت بهتر، سکوت افرادی مانند مرکل، مکرون و ترزا می که حفظ و گسترش مناسبات امنیتی با دولت ترامپ را دنبال میکنند، نباید به مثابه «ایستادگی آنها در برابر کاخ سفید» مورد تفسیر قرار گیرد. همانگونه که مشاهده میشود، میان سیاستمداران اروپایی بر سر پرداخت هزینهای واقعی برای حفظ توافق هستهای با ایران اتفاقنظر وجود ندارد. همین مساله کافی است تا ما با دیدگاهی بدبینانه به بررسی بسته پیشنهادی اروپا و سازوکار مالی مستقل این مجموعه برای حفظ برجام بپردازیم.
موضوع دیگری که در اینخصوص نگرانکننده به نظر میرسد، برخورد و مواجهه ابزاری اتحادیه اروپا با برجام و موضوعات مشابه است. این موضوعی است که ما طی سالهای 2015 میلادی تاکنون شاهد آن بودهایم. همانگونه که بارها عنوان شده است، مقامات اروپایی نسبت به برجام نگاه و رویکردی مستقل نداشته و آن را به مثابه ابزاری برای مذاکره یا معامله و در موارد بالاتر، چانهزنی و امتیازگیری از آمریکا تلقی میکنند. همگان به یاد دارند که در ابتدای سال 2017 میلادی و در حالی که تروئیکای اروپایی نسبت به حفظ توافق هستهای با ایران (بدون اعمال تغییر در آن) متعهد بودند، چگونه بازی در زمین دولت ترامپ را ترجیح داده و یکسال به صورت علنی و غیرعلنی با مقامات کاخ سفید درخصوص اعمال موارد چهارگانه در برجام (توان موشکی، فعالیتهای منطقهای، بازرسی از اماکن نظامی ایران و نامحدود کردن محدودیتهای هستهای) به مذاکره پرداختند. هماکنون مقامات اروپایی نسبت به خروج واشنگتن از برجام ناراضی هستند اما این نارضایتی به معنای ایستادگی تمامقد اروپای واحد در مقابل واشنگتن نیست. نارضایتی کلی مقامات اروپایی از خروج یکجانبه واشنگتن از برجام، به معنای ابطال و از بینرفتن نگاه ابزارگرایانه آنها نسبت به توافق هستهای با ایران نیست. از این رو باید این نکته را مدنظر قرار داد که «برجام» هرگز برای مقامات اروپایی حفظ قرمز محسوب نمیشود، اما «رابطه با آمریکا» خط قرمزی است که کشورهای اروپایی طی سالها و دهههای پس از پایان جنگ جهانی دوم نسبت به آن حساس بودهاند. از همین مساله میتوان نتیجه گرفت که «برجام اروپایی» نمیتواند به مثابه توافقی محکم میان ایران و اروپای واحد قلمداد شود.
و در نهایت اینکه موضع برخی سیاستمداران اروپایی و اعلام آمادگی آنها برای معامله برجامی با ایالات متحده آمریکا، جای هیچگونه شک و شبههای را در خصوص لزوم مواجهه هوشمندانه و قاطعانه با اروپای واحد باقی نمیگذارد. به عنوان مثال «ترزا می»، نخستوزیر انگلیس اصرار دارد که به جای بروز اختلاف میان آمریکا و اروپا بر سر برجام، لازم است بازیگران دو سوی آتلانتیک با یکدیگر درخصوص توافق هستهای با ایران وارد مذاکره شوند. معنای این جمله و دیگر جملات مشابه، تلاش برخی مقامات اروپایی برای همافزایی با سیاستهای ضدایرانی آمریکاست. واقعیت امر این است که اروپای واحد تا رسیدن به نقطه «استقلال مطلق» در نظام بینالملل مسیر زیادی در پیش دارد و اصلیترین مانع در این مسیر، بیارادگی و سلطهپذیری برخی بازیگران اروپایی از آمریکاست. از اینرو نمیتوان حداقل در برهه زمانی فعلی از اروپای واحد به عنوان بازیگری قابل اتکا در نظام بینالملل یاد کرد. بدیهی است که در چنین شرایطی جایی برای مصالحه در برابر اروپای واحد و اتخاذ گارد باز و نگاه ثبت نسبت به بسته پیشنهادی اروپا (با استناد به سازوکار مالی جدید این مجموعه)
وجود ندارد.
دیدگاه تان را بنویسید