برنامه حسن روحانی برای آینده سیاسی اش چیست؟
حفظ فاصله معنادار روحانی در سالهای پایانی ریاست جمهوریِ خود، با سپردن مسئولیت حمله به اصلاح طلبان توسط واعظی، یکی از نشانه هایی می باشد که بیانگر آن است که روحانی بدش هم نمی آید برای بقای حیات سیاسی خود، به نحوی به دامانِ اصولگرایان بازگردد.
روحانی مسیر سادهای در پیش ندارد؛ زیرا اگر روحانی بخواهد اصولگرا باقی بماند، حتما با موج سنگین اصولگرایان مواجه میشود. دلیل هم مشخص است؛ آنکه قطب روبهروی روحانی در تمام این هشت سال، همه اصولگرایان بهجز اندکی نیروهای معتدل مانند علی لاریجانی بودند و ازقضا تنها نیروهایی که حداقل تا چندی بعد از شروع دولت دومش از روحانی حمایت میکردند، اصلاحطلبان بودند، در هر حال باید دید که آیا روحانی به پایگاه اصلی وسنتی خود، یعنی اصولگرایان بازخواهد گشت؟
بههرحال بعد از این دستکم تا سال ۱۴۰۲ و انتخابات مجلس دوازدهم، میدان سیاست رسمی، میدان اصلاحطلبان نخواهد بود و دولتیها و مشخصا حسن روحانی نیز باید مشخص کنند در چه طیفی قرار میگیرند؛ آیا روحانی به پایگاه اصلی و سنتی خود، یعنی اصولگرایی با محوریت جامعه روحانیت، بازمیگردد یا همچنان تمایل دارد نزدیک به اصلاحطلبان شناخته شود؟
بازگشت روحانی به دامن اصولگرایان
با این اوصاف، گرچه بازگشت روحانی به دامن اصولگرایان کار سادهای نیست اما نباید فراموش کرد که شواهد و قرائن مشخصا از سال 96 تاکنون، حاکی از آن است که روحانی بدش نمیآید برای بقای حیات سیاسی و دچارنشدن به سرنوشت رؤسای جمهور مغضوب پیشین، اگر هم بهطور کامل با اصولگرایان کنار نمیآید، بعد از دولتش مورد لعن و نفرین آنها نباشد؛ به همین دلیل او در سالهای اخیر کوشید فاصله معناداری با اصلاحطلبان داشته باشد و برای این کار نزدیکانش مانند واعظی را مسئول حمله به اصلاحطلبان کرد و حتی ادعایی که بیشتر به شوخی میزد، از زبان واعظی مطرح شد مبنی بر اینکه روحانی با تکیه بر سبد رأی خود پیروز شد و اگر اصلاحطلبان هم از او حمایت نمیکردند، او پیروز انتخابات بود.
این سخن غیرحقیقی حتما اگر صرفا باور واعظی بود، روحانی در رد آن موضع میگرفت اما نگرفت تا همه به این نتیجه برسند که روحانی برای فاصلهگذاری میان خود و اصلاحطلبان، رئیس دفترش را جلو انداخته تا به اصلاحطلبان حمله کند.
بنابراین به نظر میرسد روحانی بیمیل نباشد که باز هم اصولگرا شناخته شود؛ اصولگرایی نه مانند دهه 70، بلکه یک اصولگرای معتدل. اما حالا این اصولگرایان هستند که پذیرای او نیستند.
کار برای اصلاحطلب شناختهشدن او نیز ساده نیست. روحانی در سال 92 با حمایت کامل همه اصلاحطلبان روی کار آمد؛ حمایتی که اگر نبود، حتما در انتخابات پیروز نمیشد؛ اما اصلاحطلبان به اصرار هاشمیرفسنجانی از محمدرضا عارف عبور کردند و یکسره حامی روحانی اصولگرا شدند. روحانی هم از این حالت خوشش آمد؛ زیرا میدانست در هیچ شرایطی نمیتواند نفر اول اصولگرایان باشد و آنقدر هستند نامزدهای اصولگرا که نوبت به او نمیرسد.
روحانی در واقع بهنوعی از شرایط استیصال اصلاحطلبان که از سال 88 تا 92 در انزوای اجباری قرار داشتند، استفاده کرد تا بتواند با هدایت هاشمی گوی سبقت را از رقبای همجناحی خود، یعنی نامزدهای اصولگرا، برباید و خود را بهنوعی اصلاحطلب جا زد. حمایت اصلاحطلبان از روحانی آنقدر جدی بود که گفته میشد جبهه اصلاحات با روحانی ائتلاف کرده است و روحانی هم البته به محض تشکیل دولت، اسحاق جهانگیری را به معاوناولی خود برگزید تا بهنوعی سهم اصلاحطلبان را داده باشد.
منافع روحانی در کنار اصلاح طلبان محقق نمی شود
برسیم به شرایط کنونی. روحانی با وجود همه اختلافاتی که میان خود و اصلاحطلبان میبیند و البته درنظرگرفتن منافع سیاسیاش که دیگر با بودن در کنار اصلاحطلبان محقق نمیشود، حتما تمایلی ندارد در آینده بهعنوان نیرویی اصلاحطلب شناخته شود؛ چه آنکه اصلاحطلبان هم تصور میکنند حالا برای بازآفرینی هویت سیاسی و اجتماعی خود نباید دیگر منتسب به نیرویی باشند که مورد انتقاد جامعه است. به این دلیل حتما میل دوطرفهای میان روحانی و اصلاحطلبان برای ادامه کار با یکدیگر نیست. اما یک مانع بر سر میل این دو وجود دارد و آن تصور اجتماعی و البته فضاسازیهای اصولگرایان است.
به هر روی اصلاحطلبان و روحانی هشت سال با یکدیگر بودهاند و افکار عمومی آن دو را جدای از یکدیگر فرض نمیکند و اصولگرایان هم به دلیل همین انتقادهای عمومی به روحانی سعی میکنند برای تخریب اصلاحطلبان بار همه مسئولیت عملکرد روحانی را گردن جبهه اصلاحات بیندازند؛ به بیان دیگر در اینجا میل روحانی و اصلاحطلبان کافی نیست و حتما زمان میخواهد تا اذهان عمومی هم این دو را جدای از هم فرض کنند. در آخر مسلم است که پایان دولت دوازدهم، به معنای پایان کار روحانی و اصلاحطلبان خواهد بود؛ راهی که بعد از هشت سال برای هر دو طرف چندان خوشایند نبود.
دولت در سایه!
در یکی از نشست های اخیر حزب کارگزاران سازندگی بحث ایجاد تشکیل دولت سایه به موازات دولت رئیسی مطرح شد. اصطلاحی که در دولت روحانی عمدتا به نیرو های نزدیک به جلیلی که نقش تاثیرگذار بر روند های دولت داشتند داده می شد؛ اکنون اصلاح طلبان مدعی در دست گرفتن این سمت هستند در حالکیه با موقعیت اصولگرایان در دولت روحانی به عنوان دولت سایه بسیار تفاوت دارند و با صحنه ی موجود هیچگونه شانسی برای اصلاح طلبان در این موقعیت دیده نمی شود. از سوی دیگر اصلا مشخص نیست کارگزاران با تکیه بر کدام مولفه قدرت چنین بحثی را مطرح کرده اند.
غلامعلی رجایی، فعال و تحلیلگر سیاسی، درباره ماهیت این صحبت از سوی اصلاح طلبان گفت: «باید ببینیم ادعای دولت در سایه چقدر درست چون هیچ تناسبی با موقعیت فعلی ندارد. اصلاح طلبان حتی در دولت فراجناحی رئیسی هم که شعار آن داده می شد جایی ندارند. بنابراین من فکر میکنم این ادعا، یک ادعا غیرقابل اثبات است».
رجایی در ادامه به میزان حضور کارگزاران در دولت و حاشیه آن افزود: «حزب کارگزاران باید فاصله خود را با دولت بیشتر کنند چون گاهی صحبت هایی مطرح می شود که کل جبهه اصلاحات تحت تاثیر آن قرار میگیرد و هیچ شواهدی نمی بینیم که اصلاحطلبان در دولت رئیسی بتوانند چنین کارهایی بکنند».
تداوم دولت در سایه روحانی در دولت واقعی رئیسی؟!
او در خصوص ادامه دولت در سایه روحانی در دولت واقعی رئیسی و ماهیت سیاسی این دولت بیان کرد: «باید برخی واقعیت ها را رئیسی هم بپذیرد، به هر حال ایشان از قوه دیگری آمده است و اداره دولت متفاوت است و آقای رئیسی خیلی زمان می برد که نسبت به روسای جمهور گذشته مانند خاتمی، احمدینژاد و روحانی با مسائل آشنا شود. آقای رئیسی باید زمان بیشتری صرف کند و چون در قوهای فعالیت داشته که با کار در دولت متفاوت است کمی طول می کشد تا با فضا آشنا شود. من مطلع هستم که برخی به ایشان نفراتی را معرفی می کنند و اصلاح طلبان هیچ شانسی در این دولت ندارند».
رجایی در پایان گفت: «در دولت پیش هم نام جلیلی عمدتا در این باره شنیده میشد و خودش را برای ریاست جمهوری آماده کرده بود الان هم فقط از نظرات او استفاده می شود مانعی هم ندارد به هر حال مشورت توصیه شده است. الان نیز دولت سایه ای وجود ندارد. من فکر میکنم باید به دولت رئیسی زمان داد گمان من این است که ایشان تجربه کشورداری ندارد و بهتر بود از نیروهای دولت گذشته هم استفاده می شد مثلا از آقایان ظریف و عراقچی نیز باید یکسالی استفاده می شد و کنار گذاشتن همه نیرو های سابق کار خوبی نیست. هر چند وزیر راه سابق به ریاست سازمان انرژی اتمی رسید اما دیگران کنار گذاشته شدند که به بی تجربگی دولت فعلی بازمیگردد.
دیدگاه تان را بنویسید